پیشینه و مبانی نظری شخصيت و دیدگاههای آن (docx) 37 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 37 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
شخصيت
مفهوم شخصیت در روانشناسی یک مفهوم رایج و معمول و در عین حال فوقالعاده غامض و پیچیده است. کاربرد عامیانۀ شخصیت در حد یک مفهوم مطلوب در دیدگاه فردی تنزل یافته است. در حالیکه مفهوم علمی آن به صورت کلی مورد مناقشه است (گروسی فرشی،1380). كلمه شخصيت كه در زبان لاتين (Personalite)1 و در زبان انگلوساكسون (Persenality)2 خوانده ميشود، ريشه در كلمه لاتين (Persona)3 دارد. اين كلمه به نقاب يا ماسكي گفته ميشود كه بازيگران تئاتر در يونان قديم به صورت ميزدند. به مرور معناي آن گستردهتر شد و نقشي را كه بازيگر ايفا ميكرد را نيز در برگرفت.
بنابر اين مفهوم اصلي و اوليه شخصيت، تصويري صوري و اجتماعي است و بر اساس نقشي كه فرد در جامعه بازي ميكند، ترسيم ميشود. يعني فرد در واقع به اجتماع خود شخصيتي ارائه ميدهد كه جامعه بر اساس آن، او را ارزيابي مينمايد (شاملو، 1377). هر انساني آميزهاي از سه ويژگي نوعي، فرهنگي و فردي را در خود دارد و مجموعاً كليت منحصر به فردي را تشكيل ميدهد كه مورد توجه و امعان نظر روانشناسي شخصيت است. كليت مفهوم، و به همين لحاظ پيچيدگي آن موجب شده است كه واژه شخصيت به شيوههاي مختلفي تعريف شود.
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت نشان می دهد که تمامی معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت زیرا روان شناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند (اتکینسون4 و هیلگارد5 ، 1381). بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال، کارل راجرز6 شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دائمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی است (شاملو، 1377).
_________________________________________
1- Personalite
2- Persenality
3- Persona
4-Atkinson
5-Hilgard
6-Rajers
آلپورت1 در اين باره به گردآوري و ذكر پنجاه تعريف متفاوت پرداخته است. برخي به جنبههاي بيوشيميايي و فيزيولوژيكي شخصيت، برخي به عكسالعملهاي رفتاري و رفتارهاي مشهود، برخي به فرايندهاي ناهشيار رفتار آدمي و برخي به ارتباطهاي متقابل افراد با يكديگر و نقشهايي كه در جامعه بازي ميكنند توجه نموده و شخصيت را بر همان مبنا تعريف كردهاند. بنابراين دامنه تعاريف از فرايندهاي دروني ارگانيسم تا رفتارهاي مشهود ناشي از تعامل افراد، در نوسان است (گروسي، 1380).
گروهی از روانشناسان شخصیت به افراد و رفتار آن ها توجه میکنند؛ بعضی دیگر شخصیت را با توجه به ویژگیهایی چون، فرایندهای ناهشیار تعریف میکنند که به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و باید از رفتار استنباط شود و سرانجام بعضی از روانشناسان، شخصیت را تنها از طریق ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر و نقشهایی که در جامعه بازی میکنند، تعریف کردهاند (پروین2 و جان3 ،1381). اما شخصيت در مفهوم كلي خود بايد شامل: قواعد مربوط به كنشهاي منحصر به فرد افراد و قواعد مشترك بين آنها، جنبههاي پايدار و تغييرناپذير كنش انسان و جنبههاي ناپايدار و تغييرپذير آن، جنبههاي شناختي (فرايندهاي تفكر) جنبههاي عاطفي (هيجانات) و جنبههاي رفتاري فرد باشد (گروسي، 1380).
شلدون4 پويا بودن شخصيت را در تعريف خود مطرح نموده و چنين عنوان ميكند: «سازمانيافتگي پويشي جنبههاي ادراكي، عاطفي، انگيزش و بدني فرد را شخصيت گويند (سياسي، 1376).
كتل5 شخصيت را اين چنين تعريف ميكند: شخصيت چيزي است كه به ما اجازه ميدهد پيشبيني كنيم كه شخص در يك موقعيت معين چه خواهد كرد، يعني چه عملي از او ناشي خواهد شد. هيلگارد در تعريف خود، از كليت شخصيت فاصله گرفته و نوعي برگشت به قواي ذهني را در تعريف خود نشان داده است. او شخصيت را چنين تعريف ميكند: «شخصيت الگوهاي معيني از رفتار و شيوههاي تفكر است كه نحوه سازگاري شخص را با محيط تعيين ميكند( كريمي، 1374).
__________________________________
1-Alport
2-Pervin
3-Jhon
4-Sheldon
5-Cattell
اصطلاحات معادل شخصيت
مزاج: از قديميترين الفاظ بكار رفته به جاي شخصيت است كه به عنوان ميل سرشتي شخص براي واكنش به محيط به گونهاي خاص و وسيلهاي در تعيين ساختمان شخصيتي فرد در نظر گرفته ميشود. مزاج نوعي استعداد ارثي قلمداد ميشود و مفهومي پايدارتر نسبت به منش است. واژه مزاج مترادف خلق و خوي قلمداد ميشود (پورافكاري، 1373).
منش: در كشورهاي اروپايي منش را مترادف شخصيت به كار ميبرند اما در ميان اختلالات از واژه شخصيت استفاده ميكنند و آن را اختلالات شخصيتي مينامند. در تعريف منش گفته ميشود: «هر نوع علامت، كيفيت، خاصيت وصفتي كه چيزي يا شخصي يا جرياني را از چيزها و اشخاص و حوادث ديگر جدا ميكند» (پورافكاري، 1373).
هركسی داراي منش است ولي اين منش به اعتبار خصوصيتي كه در هر فردي پيدا ميكند، به او وضع و حالي مخصوص ميدهد و از ديگران ممتازش ميسازد كه آن را منش يا شخصيت اختصاصي مينامند (گروسي، 1380).
خلق: حالت هيجاني پايدار را گويند كه بر تجربه كلي شخص تأثير ميگذارد. اما عاطفه به حالتهاي ناپايدار و واكنشهاي كوتاه مدت گفته ميشود)پورافکاری، 1373)
علمالنفس: در علوم و فرهنگ اسلامي علمالنفس در مفهومي معادل شخصيت بكار رفته، منتها در اين زمينه دو خط حركت وجود داشته است: يكي خط وابسته به منابع اصيل مذهبي چون قرآن و ديگري آراء و عقايد دانشمندان اسلامي. گرچه گفته ميشود در روانشناسي شخصيت از ديدگاه اسلام فطرت و عقل جايگاه خاصي دارد، اما در روانشناسي نيز تا آنجا كه شخصيت به مفهوم كلي مطرح باشد نميتواند مستقل از جهات عقلي و ذاتي انسان باشد. در قرآن كريم كلمه نفس و شقوق آن به صور مختلف آورده شده است. در يك مورد براي نفس در قرآن 9 معني شمرده شده است (گروسي، 1380). ابن سينا در كتاب شفاي خود به سه مرتبت از نفس اشاره دارد كه عبارتند از: نفس نباتي، نفس حيواني و نفس ناطقه. جهات عاطفي شخصيت در علمالنفس با لفظ «هوي» توصيف شده است. هواي نفس ناظر است بر كسب لذائذ و فرار از الم كه در هر دو حال انسان به دنبال كسب راحتي و لذت است(گروسی ،1380).
ديدگاههايي درباره شخصيت
نظريههاي گوناگون شخصيت كه در طول سالها تكامل يافتهاند به نظر ميرسد كه بطور طبيعي در هفت گروه قرار ميگيرند. هر يك از اين گروهها با ديدگاههاي عمومي در اين مورد كه چگونه به بهترين نحو ميتوان درباره طبيعت انسان فكر كرد، مشخص ميشوند. در اين قسمت بطور مختصر اين هفت ديدگاه شرح داده ميشود.
2-12-1 ديدگاه روانكاوي
اين ديدگاه مبتني بر اين تصور است كه شخصيت مجموعهاي از نيروهاي دروني را دربر ميگيرد، كه با هم رقابت ميكنند و گاه با يكديگر در تعارضند و اينكه رفتار چگونه از اين پويايي دروني پايدار ميشود، كانون توجه اين ديدگاه را تشكيل ميدهد. از اين ديدگاه انسان مجموعهاي از فشارهاي دروني را كه گهگاه با هم عمل ميكنند و گهگاه با هم در جنگ هستند دربردارد.
فرويد1 بعنوان بنيانگذار مكتب روانكاوي در ابتدا شخصيت را به سه سطح هشيار، نيمه هوشيار و ناهوشيار تقسيم كرد. ولي بعداً نظر خود را در اين باره تغيير داد و سه ساختار اساسي را در ساختار شخصيت معرفي كرد كه اين سه ساختار بنامهاي نهاد، خود و فراخود است. نهاد ساختار قدرتمند شخصيت است، زيرا تمام انرژي لازم براي دو جزء ديگر را فراهم ميكند (شولتر2 ،ترجمه سيد محمدي، 1386).
نهاد منشاء همه نيروهاي رواني است و از اصل لذت پيروي ميكند در واقع تصوري كه همه نيازها بايستي بلافاصله ارضاء شوند و از تفكر فرايند اوليه استفاده ميكند. من نهايتاً از نهاد پديدار ميشود زيرا نهاد نميتواند به گونهاي موثر با خواستهاي جهان خارج برخورد كند. من از اصل واقعيت پيروي ميكند و ارباب منطقي شخصيت است. هدف آن جلوگيري از تكانههاي نهاد نيست، بلكه كمك به آن براي بدست آوردن كاهش تنش است كه خواستار آن است. فراخود مجموعه قدرتمند و عمدتاً ناهوشيار دستورات و اعتقاداتي كه در كودكي آنها را فراگيري ميكنيم و اساس اين جنبه اخلاقي شخصيت معمولاً درسن 5 يا 6 سالگي آموخته ميشود. (شولتر ،ترجمه سید محمدی،1386).
_________________________________
1-Frued
2-Sholter
بر طبق نظر فرويد1 ، شخصيت از خلال پنج مرحله رواني جنسي تحول مييابد. در يك جريان نمويافتگي بهنجار، هر مرحله رواني ـ جنسي راهي بسوي مرحله بعد ميگشايد و فرد را با يك توالي از چالشهاي نمويافتگي مواجه ميگرداند. در نماي روانپويشي، شخصيت معناي فني دارد، و به شيوهاي كه در آن من بر حسب عادت فشارهاي نهاد، فرامن و محيط را برآورده ميسازد، اطلاق ميشود. در كل براي فرويد، شخصيت بعنوان يك جنگ فرسايشي توسط سه ژنرال بنامهاي نهاد، من و فراخود است (عبدالهادي، 1382).
از دیگر نظریهپردازان رویکرد روان تحلیلگری ،اریکسون2 میباشد. وی رویکردی را در شخصیت به وجود آورد که حوزۀ کار فروید را گسترش داد و در عین حال مقدار زیادی از قسمت اصلی آن را حفظ کرد. اریکسون نظریۀ فروید را در سه جهت گسترش داد؛ اوّل، او مراحل رشد فروید را بسط داد. در حالیکه فروید بر کودکی تأکید داشت و میگفت شکلگیری شخصیت در پنج سالگی به پایان میرسد، اریکسون اعلام داشت که شخصیت در یک مجموعۀ هشت مرحله ای در طول عمر به رشد خود ادامه میدهد.دومین تغییر اریکسون،تأکید بیشتر او بر من بود تا بن.از دید اریکسون،من بخش مستقل شخصیت است و وابسته به بن یا مطیع آن نیست. سوم اینکه اریکسون تأثیر فرهنگ، جامعه و تاریخ را بر شخصیت قبول داشت.وی معتقد بود ما به طور کامل به وسیلۀ نیروهای زیستی مؤثر در طول مدت کودکی خود کنترل نمیشویم و گرچه این عوامل فطری مهم هستند، اما آنها رشد شخصیت را به طور کامل توجیه نمیکنند (شولتر3 ،ترجمه سید محمدی،1386).
ديدگاه پديدارشناختي
رویکرد پدیدارشناختی در مطالعۀ شخصیت شامل چندین نظریه است که به رغم تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، وجه مشترک آنها این است که به تجربههای خصوصی فرد دربارۀ جهان تأکید میکنند.
دیدگاهی که در آن نحوۀ ادراک و تفسیر فرد از حوادث مورد توجه قرار میگیرد (اتکینسون4 ، و هیلگارد5 ، 1375).
____________________________________
1-Ferued
2-Erikson
3-Sholter
4-Etkinson
5-Hilgar
رویکرد پدیدارشناختی به شخصیت، شامل نظریههایی است که گاه به عنوان نظریههای انسانگرا شناخته میشوند، زیرا در آنها بر خصوصیاتی تأکید میشود که متمایز کننده ی انسان از حیوان هستند، مانند خود فرمانی و آزادی انتخاب. گاهی هم از آنها به عنوان نظریههای خویشتن یاد میشود، چون با تجربههای خصوصی و درونی فرد که در مجموع احساس بودن را در او میآفرینند، سر و کار دارند (اتکینسون1 وهیلگارد2 ،ترجمه براهنی،1375 ).
رویکرد پدیدارشناختی، بر خلاف تأکید روانتحلیلگری بر سایقها، غرایز، ناهشیار، کاهش تنش و تأکید بر سالهای اولیه در رشد شخصیت، بر ادراک، احساس و گزارشهای فرد، خود شکوفایی و فرآیند تغییر تکیه دارد (پروین3 و جان4 ،1381).
در اين ديدگاه بر هشيار و حال تاكيد ميشود و شخصيت را تنها ميتوان از ديدگاه خود شخص، بر پايه تجربيات ذهن او درك كرد. و اين تصور وجود دارد كه افراد به طور طبيعي ميل به كمال خويشتن دارند و اين كه ميتوانند با بكارگيري اراده آزاد خود در آن جهت حركت كنند (شولتز5، ترجمه سيد محمدي، 1379).
خودسازماني بطور آشكار عنصر مهمي در اين ديدگاه به شمار ميرود، و اين حس خودسازماني براي اين ديدگاه طبيعت انسان جنبه محوري دارد، نظريهپردازان اين ديدگاه بر دو انديشه تاكيد ميورزند، اول اينكه افراد داراي گرايش ذاتي به سمت خودشكوفايي هستند و اين كه افراد اغلب خودشان را با توجه به ارزشهايي كه خودشان يا ديگران در اختيار دارند، ارزشيابي ميكنند. افراد همچنين داراي نياز به توجه مثبت، يعني مورد مهر واقع شدن و پذيرش از سوي ديگران نيز هستند. انديشه ديگر اين است كه افراد اين آزادي را دارند كه براي خودشان تصميم بگيرند كه كدام مسير را در زندگيشان دنبال كنند (راس6، ترجمه جمالفر، 1375).
__________________________________________
1-Etkinson
2-Hilgard
3-Pervin
4-Jhon
5-Sholter
6-Raas
رویکرد شناختی
رویکرد شناختی به شخصیت، منحصرا بر فعالیتهای ذهنی هشیار و بر شیوههایی تمرکز دارد که مردم توسط خود و محیط خود را میشناسند. یعنی این که چگونه آنها ادراک میکنند، ارزیابی میکنند، یاد میگیرند، فکر میکنند، تصمیم میگیرند و مشکلات خود را حل میکنند. در این رویکرد، نیازها، به صورت فعالیتهای مجزای شخصیت نیستند بلکه همانند تمام جنبههای دیگر، توسط فرایندهای شناختی کنترل میشوند. کلی1 یکی از نمایندگان این مکتب، معتقد است که هر یک از ما درباره محیط خود، سازههای شخصی را به وجود میآوریم که به وسیله آنها رویدادها و روابط اجتماعی خود را بر حسب یک نظام یا الگو، تعبیر میکنیم و سازمان میدهیم. ما بر پایه این الگو درباره خودمان، افراد دیگر و رویدادها پیشبینی میکنیم و این پیشبینیها را برای تنظیم پاسخهای خود و هدایت اعمالمان به کار میگیریم. بنابراین برای شناخت شخصیت، باید الگوهای خود و شیوههایی را که با آنها دنیای خودمان را میسازیم و سازمان میدهیم، درک میکنیم. به نظر «کلی» تعبیر ما از رویدادها از خود رویدادها مهمتر است. کلی مردم را شبیه دانشمندانی میدید که فرضیههایی را میسازند و آنها را در برابر واقعیت آزمایش میکنند. او تصویری دلنشین و خوشبینانه از ماهیت انسان ارائه میدهد و ما را موجوداتی عاقل و دارای اراده آزاد می داند که قادر به تعیین سرنوشت خود هستیم.(اتکینسون2 و هیلگارد 3، ترجمه براهنی، 1375 ).
همانطور که مشاهده میشود،دیدگاههای پدیدار شناختی و شناختی به شخصیت ، بی ارتباط با وجود معنی در درون انسانها که کمی پیش از آن سخن رفت، نمیباشد.
دیدگاه انسانگرایی
انسانگرایی، نظامی فکری است که در آن تمایلات و ارزشهای انسان در درجه اول اهمیت قرار دارند. این رویکرد که با کارهای مازلو4 و راجرز5 نشان داده شده است. بر توانمندیها و آرزوهای انسان، اراده آزاد و هشیار و تحقق بخشیدن به استعدادهای او تأکید میورزد. در این رویکرد، همچنین به برخی از مفاهیم نظیر توجه مثبت نامشروط و شرایط ارزش تأکید میشود.
__________________________________
1-Kelly
2-Etkinson
3-Hilgard
4-Maslow
5-Rogers
توجه مثبت عبارت است از نیاز به پذیرش، محبت و تأیید از جانب دیگران، بخصوص از جانب مادر در دوران کودکی. در توجه مثبت تا مشروط، محبت و تأیید مادر، آزادانه داده میشوند و مشروط به رفتار کودک نیستند. شرایط ارزش که از توجه مثبت مشروط ایجاد میشود، عبارت است از این که تنها در آن شرایطی که از نظر والدینمان قابل قبول است، خود را باارزش بدانیم و از رفتارها و ادراکهایی که با شرایط ارزش والدینمان مخالف هستند اجتناب کنیم در غیر این صورت، ناهمخوانی بین خودپنداره و رفتارها و ادراکهای تهدیدکننده ایجاد میشود و ما به وسیله انکار یا تحریف کردن جنبههای خاصی از میدان تجربیمان در برابر اضطرابی که با این تهدید همراه است دفاع میکنیم.
نظریه مراجع محوری راجرز مدعی است که ما موجوداتی هشیار و معقول هستیم و توسط نیروهای ناهشیار یا تجربیات گذشته کنترل نمیشویم. شخصیت را تنها از طریق رویکرد پدیدارشناختی میتوان درک کرد. در این دیدگاه، مشخصات شخص کامل که اوج روانی را نشان میدهد عبارتند از: آگاهی از تمام تجربههای خود اعم از مثبت و منفی، توانایی زندگی کردن کامل در هر لحظه، اعتماد به رفتارها و احساسات خود شخص، احساس آزادی انتخاب و قدرت شخصی، نیاز مستمر به رشد، تلاش و به حداکثر رساندن توانش خود و خلاقیت و خودانگیختگی(شاکری و همکاران،1384).
ديدگاه يادگيري يا رويكرد رفتاري
رفتارگرایی که با جنبش واتسون در اوایل دهه قرن بیستم و بر علیه ویلهلم وونت شروع شد، تصویری ماشینی از انسانها ارائه میدهد، که به طور خودکار به محرکهای بیرونی پاسخ میدهند. به عقیده اسکینر، شخصیت، چیزی بیش از تجمع پاسخهای آموخته شده یا نظامهای عادت نیست. بنابراین رفتارگرایان، شخصیت را به چیزی که بتوان آن را دید و به صورت عینی مشاهده کرد کاهش دادند و از دید آنان جایی برای هشیاری یا نیروی ناهشیار وجود ندارد. در رویکرد رفتاری، به شرایط درونی مثل اضطراب، سائق ها، انگیزهها، نیازها، مکانیزمهای دفاعی و ... که اغلب نظریهپردازان دیگر شخصیت به آنها متوسل شدهاند، هیچ اشارهای را نمییابیم. البته لازم به ذکر است که اسکینر1 وجود نیروهای درونی را انکار نکرد، بلکه آنها را برای مطالعه علمی رفتار، بیفایده دانست. اسکینر وجود چیزی به نام شخصیت را انکار کرد و به جستجوی علتهای رفتار در داخل ارگانیسم نبود. به نظر او علتهای رفتار بیرون از ارگانیزم قرار دارند و کل رفتار را میتوان با پیامدهای آن کنترل کرد، یعنی با تقویتی که به دنبال رفتار میآید. اساس تصور اسکینر از ماهیت انسان جبرگرایی، یگانگی، اهمیت محیط قرار داشت. با وجود آن که ما به وسیله محیط کنترل میشویم، میتوانیم با طراحی مناسب آن محیط، آینده خود را کنترل نماییم (راس2 ، ترجمه جمالفر 1387).
رویکرد یادگیری اجتماعی
در این رویکرد بر اهمیت تعیینکنندههای محیطی یا موقعیتی تأکید میشود و آن دسته از الگوهای رفتاری مورد توجه قرار میگیرند که فرد برای کنار آمدن با محیط میآموزد. برای نظریهپردازان یادگیری اجتماعی،رفتار محصول تعامل متغیرهای شخصی و محیطی است؛ شرایط محیطی از طریق یادگیری به رفتار شخص شکل میدهند. در عوض شخص نیز در شکلگیری محیط مؤثر واقع میشود (اتکینسون1 ،و هیلگارد2 ،ترجمه براهنی ،1375).
ديدگاه پردازش اطلاعات
اين ديدگاه چنين فرض ميكند كه طبيعت انسان از برخي جنبهها شبيه عملكرد كامپيوتر است. بدين معني كه خود دستگاه عصبي ميتواند به منزله كامپيوتر جاندار عظيمي باشد، كه داراي قواعد تصميمگيري و الگوهايي از خودسازماني است كه به طريقي به كامپيوترهاي سيليكوني و فلزي امروز شباهت دارد. بنابر اين، شخصيت تجليگاه انواع خاص رويدادهاي پردازش اطلاعات ميباشد. اين سوگيري، انسان را به منزله دستگاهي خودگردان ميداند كه اهدافي را در نظر ميگيرد و در راه رسيدن به آن اهداف بر مسير پيشرفت كار نظارت دارد(اتکینسون و هیلگارد ، ترجمه براهنی، 1375).
________________________________________
1-Skinner
2-Raas
3-Etkinson
4-Hilgard
ديدگاه صفات
فرض اساسی رویکرد صفات این است که انسان دارای آمادگی های گستردهای است که صفت نام دارد و به طرق خاصی به محرک ها پاسخ میدهند.اگرچه تمام نظریهپردازان صفات در مورد نحوۀ ایجاد صفاتی که شخصیت انسان را میسازد،با یکدیگر متفاوتند، همۀ آن ها در این امر توافق دارند که رفتار انسان و شخصیت وی را میتوان در سلسله مراتبی از صفات سازماندهی کرد (پروین1 و جان2 ،1381). طبقهبندی صفات به زمان پزشک یونانی بقراط3 (460- 377 قبل از میلاد) بر میگردد.بقراط چهار تیپ از افراد را متمایز کرد: خوشحال، غمگین، تندخو و بی احساس. علت وجود این تیپهای مختلف، مایعات درونی بدن یا مزاجها بودند.بنابر این بقراط، معتقد بود که این صفات شخصیت، مبنای سرشتی دارند و به وسیلۀ کارکرد زیستی تعیین میشوند نه توسط تجربه و یادگیری (شولتز4، ترجمه سید محمدی،1386).
در نظريه صفات، همانند ديگر نظريهها تلاش شده است مفهوم شخصيت با شيوهاي عملي و فراتر از اصطلاحات و تعاريف عاميانه، تبيين شود. به طور كلي، به الگوهاي همسان افراد در رفتار، احساسات و افكار، صفات شخصيت گفته ميشود.اين تعريف گسترده به اين معني است كه صفات ميتوانند در خدمت سه كاركرد عمده قرار گيرند: از آنها ميتوان براي خلاصه كردن، پيشبيني و تبيين رفتار فرد استفاده كرد. هر چه ميزان يك صفت در افراد بيشتر باشد به احتمال زياد رفتار فرد منطبق با آن خواهد بود و امكان اينكه بارها مشاهده شوند فراوان است (پروين، ترجمه پروين كديور و محمد جعفر جوادي 1381).
در مجموع نظریه های متعددی درباره شخصیت وجود دارد هر کدام از این دیدگاههای ویژگی های خاص خود را دارند. در دیدگاه روانكاوي اعتقاد بر این است كه شخصيت مجموعهاي از نيروهاي دروني را دربر ميگيرد، كه با هم رقابت ميكنند و گاه با يكديگر در تعارضند و اينكه رفتار چگونه از اين پويايي دروني پايدار ميشود، كانون توجه اين ديدگاه را تشكيل ميدهد. در دیدگاه پدیدارشناختی به تجربههای خصوصی فرد دربارۀ جهان تأکید می شود.
________________________________________
1-Pervin
2-Jhon
3-Boghrat
4-Sholts
در رویکرد شناختی بر فعالیتهای ذهنی هشیار و بر شیوههایی تمرکز دارد که مردم توسط خود و محیط خود را میشناسند. در دیدگاه انسان گرایی تمایلات و ارزشهای انسان در درجه اول اهمیت قرار دارند.
این رویکرد بر توانمندیها و آرزوهای انسان، اراده آزاد و هشیار و تحقق بخشیدن به استعدادهای او تأکید میورزد. ديدگاه يادگيري يا رويكرد رفتاري تصویری ماشینی از انسانها ارائه میدهد، که به طور خودکار به محرکهای بیرونی پاسخ میدهند. به عقیده اسکینر، شخصیت، چیزی بیش از تجمع پاسخهای آموخته شده یا نظامهای عادت نیست. در رویکرد یادگیری اجتماعی بر اهمیت تعیینکنندههای محیطی یا موقعیتی تأکید میشود. در ديدگاه پردازش اطلاعات طبيعت انسان از برخي جنبهها شبيه عملكرد كامپيوتر است. و در نهایت ديدگاه صفات انسان را دارای آمادگی های گستردهای می داند که صفت نام دارد و به طرق خاصی به محرک ها پاسخ میدهند.
مدل پنج عاملي شخصيت
پيشينة تاريخي مدل پنج عاملي شخصيت
مکدوگال (1932،به نقل از گروسي،1380)،در اولين نشرية خود دربارة منش و شخصيت (که بعداً به نام مجلة شخصيت منتشر شد)، دربارة گستردگي معاني خاص منش و شخصيت با دو مفهوم متفاوت بحث کرد. او در اواخر نوشتة خود در اين نشريه فرضيهاي را مطرح کرد که مورد علاقهاش بود و در آن گفت که شخصيت ممکن است بر اساس تحليل وسيعي از پنج عامل قابل تفکيک به نامهاي «منش، هوش،مزاج،خلق يا گرايش،خشم و غضب» توجيه ميشود. هر يک از اين عوامل پيچيده و داراي متغيرهاي فراوان است. کليج (1926،به نقل از گروسي،1380) عنوان ميکند که تحليل دقيقي از زبان به فهم شخصيت کمک خواهد کرد. بر اساس فرضيه زباني يا واژگاني، مهمترين تفاوتهاي افراد در تعاملات انساني به صورت اصطلاحات مشخصي در همة زبانهاي دنيا عنوان ميشود. يکي از اولين دانشمنداني که اين فرضيه را مطرح کرد، سرفرانسيس گالتون بود که از فرهنگ لغت براي برآورد کردن تعداد صفات توصيفي استفاده کرد. راه وي توسط آلپورت و ُادبرت (1936) که از ويرايش دوم فرهنگ لغت و بستر استفاده کردند، و بعداً توسط نورمن (1967) که از ويرايش سوم اين فرهنگ لغت استفاده کرد، ادامه يافت . ترستون ابتدا با استفاده از تحليل عاملي 60 صفت را به دست آورد ولي بعد تحليل را ادامه نداد. وي در عوض، مقياسهاي ايجاد شده توسط گيلفورد را مجدداً تحليل کرد. چرخشهاي اريب 13 مقياس گيلفورد منجر به ايجاد هفت عامل در فهرست خلق شدة ترستون شد. از ديگر کساني که از تحليل عاملي در بررسي صفات شخصيتي استفاده کرد، کتل بود. وي ادعا ميکرد که حداقل يک دوجين عامل شناسايي کرده است. اما زماني که متغيرهاي او بعداً توسط ديگران تحليل شد، تنها پنج عامل قابل تکرار بهدست آمد.
فيسکه (1949) با تحليل عاملي 22 مقياس دوقطبي کتل، نتوانست به بيش از پنج عامل ترکيبي دست يابد. تيوپس(1957) و کريستال (1961)، تحليل عوامل خود را بر اساس 30 مقياس دو قطبي کتل که در مطالعات قبلي خود نيز آن را به کار برده بودند، گزارش کردند. آن ها وجود پنج عامل بزرگ را در بررسي شرح حالها يافتند. اين محققان براي به دست آوردن اعتبار پيشبين دست به انجام مطالعات طولي زدند (به نقل از ديگمن،1990 ،). نورمن(1967)، در مطالعات اولية خود مدل پنج عاملي را با مجموعهاي منتخب از متغيرهاي کتل ثابت کرد. وي برنامة تحقيقي گستردهاي را انجام داد که در آن مدل پنج عاملي توسط يک مدل گستردهتر جايگزين شد. او اين کار را با گسترش دادن مجموعه واژه هاي شخصيت (در زبان انگليسي) شروع کرد. سپس اين واژهها را در طبقاتي مثل حالتها ،صفات و نقش ها طبقهبندي کرد و سرانجام اطلاعات هنجاري را در مورد 2800 واژه صفت جمع کرد. پنج عامل بهدست آمدة وي شامل شادخويي ، توافق، وظيفهشناسي، هيجاني بودن و فرهنگ بوده است (گروسي،1380). بورگاتا (1964)، ساختارهاي به دستآمده از خودسنجيها را با ساختارهاي بهدست آمده از سنجش همسالان مقايسه کرد و پنج عامل را يافت که آنها را تحت عناوين جرأتورزي، دوست داشتني بودن، مسووليتپذيري، هيجاني بودن، و هوش نامگذاري کرد. اسميت(1967) نيز ساختارهايي را که از سه نمونة بزرگ بهدست آمده بود، با هم مقايسه کرد و پنج عامل قوي را يافت که آنها را تحت عناوين برونگرايي، خوشايندي، قدرت منش، هيجاني بودن و ظرافت نام نهاد. ديگمن از امتياز استفاده از کامپيوتر براي تحليل عاملي در کارهاي خود برخوردار بود. وي در مطالعات مختلف خود تعداد عوامل مختلفي را بهدست آورد و در نهايت بعد از تحقيقات طولاني وي معتقد به وجود پنج عامل شد که عبارتند از برونگرايي، همراهي دوستانه، تمايل به پيشرفت، رواننژندگرايي و عقل (گروسي،1380). همانطور که مشاهده شد اين عاملها در کارهاي روانشناسان مختلف تکرار شده است و سرانجام به پنج عامل بزرگ شهرت يافتند. واژة بزرگ در اينجا به وسعت و گستردگي عاملها اشاره دارد و بدين معناست که در اين مدل، تفاوتهاي شخصيتي به پنج عامل تقليل نيافتهاند، بلکه هر عامل جنبه اي وسيع از شخصيت است و صفات بسياري را تحت پوشش قرار ميدهد (مک کرا و کاستا،1999). در طول يک دهه (از 1975 تا 1985)،گلدبرگ8 به طور پيوسته تحليلهايي را در مورد دادههاي مختلف براي کشف يک ساختار ردهبندي متقاعدکننده انجام داد. اما در طول اين مدت وي دچار سردرگمي و ابهام شده بود چون هیچ دو تحلیلی مشابه نبود و هیچ تحلیلی آنقدر از بقیه متفاوت نبود که بتواند مرزهای مبهم پنج بعد را تشخیص دهد. سرانجام گلدبرگ بعد از تحقیقات مختلف، پنج عامل را بهدست آورد که عبارتند از برونگرایی، توافق، وظیفهشناسی، ثبات هیجانی و گشودگی به تجربه (گلدبرگ،1993).
در حالیکه محققان دارای رویکرد لغوی به گردآوری شواهد برای پنج عامل بزرگ میکوشیدند، محققانی که با مقیاسهای پرسشنامهای شخصیت کار میکردند، کمبود چارچوبی سازماندهنده را برای این یافتههای پژوهشی احساس کردند. در اوایل دهۀ 1980، کاستا1 و مککرا2 سرگرم تهیۀ پرسشنامۀ شخصیت نئو بودند تا سه بعد نوروزگرایی، برون-گرایی و گشودگی را بسنجند.آنها کار خود را با تحلیل خوشهای پرسش نامۀ کتل شروع کرده بودند. تحلیل آنها در ابتدا دو عامل برونگرایی و نوروزگرایی را آشکار ساخته بود اما کم کم اهمیت عامل گشودگی نیز که در برخی از عوامل اولیۀ کتل مورد اشاره قرار گرفته بود، برای آن ها پررنگ گردید. در سال 1983 ، کاستا و مککرا دریافتند که نظام نئو تطابق بسیاری با سه عامل الگوی پنج عاملی دارد، اما صفات متعلق به حیطههای توافق و وظیفهشناسی را در بر نمیگیرد. در نتیجه آنها به توسعۀ الگوی خود بر مبنای تحلیل پرسشنامههای مربوط به سنجش دو عامل اخیر پرداختند و نسخۀ تجدیدنظر شدهای از پرسشنامۀ خود با عنوان NEO-PIR ارایه کردند (مک کرا و کاستا،1999).
بنا بر آنچه گفته شد، دو رویکرد عمده در صورتبندی شکل کنونی پنج عامل بزرگ شخصیت یکی رویکرد گلدبرگ2 بوده که با تحلیل عاملی صفات مربوط به شخصیت از فرهنگ لغات زبانهای طبیعی به این کار پرداخته است (گلدبرگ،1999) و دیگری رویکرد کاستا و مککرا میباشد که به تحلیل عاملی انواعی از پرسشنامههای شخصیت پرداخته-اند.این دو الگو از لحاظ تجربی و شواهدی که دارند بسیار به هم نزدیکند اما از حیث مفهومی و نظری متفاوت میباشند.از مبنای نظری، الگوی گلدبرگ بر فرضیۀ لغوی3 مبتنی است. بر اساس این فرضیه، اساسیترین و اجتماعیترین تفاوتهای فردی در طول تاریخ در قالب اصطلاحات و صفات شخصیتی در زبانهای طبیعی کدگذاری شدهاند. در مقابل الگوی کاستا و مککرا، بر پایههای نظری تکیه دارد که بنا بر آنها صفات شخصیت در الگویی جامع از علل و زمینههای ژنتیک و محیطی جای میگیرد. در نتیجۀ این تفاوتهای نظری، عاملها و مؤلفهها در الگوی گلدبرگ خاصیت فنوتیپی دارند و فاقد نقش علی و تبیینی هستند، برخلاف الگوی کاستا و مککرا که برای آنها خاستگاهی زیستی – اجتماعی قایل است و آنها را تبیینکنندۀ رفتار میداند (جانسون5 ،2000).
___________________________________________
1-Costa
2-Mc Crea
3-Goldberg
4- Lexical Hypothesis
5-Johson
چشماندازی نظری به الگوی پنج عاملی
همانطور که اشاره شد، نظریات متعددی الگوی پنج عاملی را به عنوان سازهای ارتباطی در نظر گرفتهاند. در تئوری بین شخصی(ویگیتز و تپنل،1996) تأکید عمده بر روی روابط اشخاص است. این الگو شخصیت را به عنوان الگوی نسبتاً پایداری از موقعیتهای بین فردی که زندگی انسان را مشخص میسازد، درنظر گرفته است (سالیوان،1953). بنابراین الگوی پنج عاملی به عنوان مفهومی توصیفی تفهیم شده است. این الگو بر انگیزههای بین شخصی و ارتباطی تأکید دارد و ابعاد پنج گانه را بر حسب تلویحات بین شخصی تعبیر میکند (به نقل از جان و استریوستا،1999).
تئوری روان تحلیلی اجتماعی بر کارکردهای اجتماعی ادراکات خود و دیگران مبتنی است. بر طبق این الگو، صفات سازههای اجتماعی هستند که برای نشان دادن کارکردهای اجتماعی به کار میروند. هوگان معتقد است که اشخاص ممکن است خودگزارشدهیشان را با شیوههای خود نمایشگرانه تحریف کنند (جان و استریوستا،1999).
دیدگاه تکاملی بر این نکته تأکید دارد که انسان تعدادی مکانیسمهای آشکارساز دارد که به بقاء و تولیدمثل وی کمک میکند. باس(1995) شخصیت را به عنوان رویکردی انطباقی در نظر میگیرد که صفات پنج گانه ابعاد مهمتر و برجستهتری از نیازهای بقای اشخاص را نشان میدهند.این رویکرد تکاملی به ادراکات شخصی و تفاوتهای فردی توجه دارد؛ به علت این که مردم به شیوههای نظامداری در ابعاد صفات با هم متفاوتند، و نیز به علت این که آگاهی از صفات دیگران به بقا کمک میکند، صفات ارزش انطباقی دارند. انسانها قابلیت زیادی را برای دریافت این تفاوتهای شخصی که مرکز ثقلی است برای انطباق به این چشم انداز، از خودشان بروز میدهند (جان واستریوستا،1999).
همانطور که پیشتر اشاره شد، مککری و کاستا الگوی پنج عاملی را به عنوان موقعیتهای علی – شخصیتی در نظر گرفتند. تئوری پنج عاملی این دو به طور تجربی از طبقهبندی پنج عامل مشتق شده است. این الگو بر یافتههایی مبتنی است که معتقدند همۀ ابعاد پنج عامل بزرگ پایهای ژنتیکی دارند (لوهلین1، مک کری2،کاستا 3و جان4 ،1998).
ابعاد شخصیت در الگوی پنج عاملی
بر اساس اين مدل، شخصيت انساني از پنج عامل بزرگ ساخته شده است. اين عاملها به نحو طبيعي در ميان جامعه توزيع شدهاند. از اين روي اغلب افراد درجه متوسطي از اين عاملها و صفات آن را نشان ميدهند. اما افراد محدودي داراي درجات افراطي بالا و پايين از آنها هستند. هر يك از اين پنج عامل بزرگ داراي شش مؤلفه است. اين عاملها و مؤلفههاي آن به شرح زيراند:
برونگرايي: برونگرایی در نظر اول، جامعهگرایی بوده اما تواناییهای اجتماعی فقط یکی از صفاتی هستند که در این حیطه میباشد علاقه به ریسکهای بزرگ در مشاغل از دیگر مقیاسهای این حیطه به حساب میآید. آنها از بودن با افراد دیگر لذت میبرند و سرشار از انرژی هستند. و اغلب هیجانات مثبتی را تجربه میکنند آنها معمولاً پرشور، عملگرا و افرادی هستند که در فرصتهای پر هیجان بیشتر احتمال دارد عبارتی مانند باشد یا برویم را بکار ببرند. در موارد حضور در یک گروه آنها دوست دارند صحبت کنند، احساس و نظر خود را اعلام کنند و توجه دیگران را به خود جلب کنند (جانسون5 ، 2000، نقل از زرندی، 1385). برونگراها علایق و انرژی خود را به جهان بیرونی معطوف میسازند .آنها برانگیختگی جنسی و نیز تحریک را دوست دارند و متمایلند که بشاش باشند (مک کری و کاستا2003).
برون گراها افرادی معاشرتی، لذت جو و با محبت هستند. این افراد در عمل قاطع و فعال بوده، علاوه بر دوست داشتن مردم و تمایل به شرکت در اجتماعات و میهمانی ها، با جرأت و بشاش می باشند. برون گرا ها سرخوش، با انرژی و خوشبین نیز بوده و به موفقیت در آینده امیدوار هستند. زیر مقیاس های برونگرایی عبارتند از : صمیمیت، قاطع بودن، هیجان خواهی و هیجان مثبت )شولتز6، ترجمه سید محمدی، 1385).
_________________________________
1-Loehlin
2-Mc Crea
3- Coata
4-Jhon
5-Johnson
6-Sholts
افراد درونگرا فاقد شور و شوق، انرژی و سطح فعالیت برونگرایان هستند. آنها معمولاً ساکت، کم تحرک، آرام و از عالم اجتماعی منفک میباشند. این فقدان شرکتپذیری در افراد درونگرا را نباید به خجالتی یا افسرده بودن آنها نسبت داد. زرندی(1385) معتقد است که افراد درونگرا در مقایسه با افراد برونگرا به تحریک کمتری نیاز دارند و ترجیح میدهند که تنها باشند. این استقلال و توداری افراد درونگرا گاهی با عدم دوستی یا غرور اشتباه گرفته میشود (جانسون1 ، 2000). طبق نظر آیزنک2 تیپ شخصیتی برونگرا ، اجتماعی، تکانشی، خوشبین و هیجانی است و در برابر تغییرات محیطی سریع تغییر میکند. افراد برونگرا خیلی زود آرامش خود را از دست میدهند و بهراحتی خشمگین و پرخاشگر میشوند و انسانهای بیثباتی هستند. تیپ درونگرا، برعکس، محتاط، کم حرف و آرام هستند. درونگراها احساسات و هیجانهای خود را کنترل میکنند و از فعالیتهای هیجانی، تغییرات و اکثر فعالیتهای اجتماعی اجتناب میکنند. آنها آرام هستند و پرخاشگری ندارند و ارزشهای زیادی برای هنجارهای اجتماعی قائلند (گروسی فرشی و همکاران، 1386).
جدول STYLEREF 1 \s 0 SEQ جدول \* ARABIC \s 1 1: مقیاسها، جنبه ها و همبستههای سیاهه صفات نئو پی آی آر: برونگرایی
جنبه های برونگراییهمبسته های سیاهه صفاتگرمی و محبتدوستانه، خونگرم، مردم آمیز، بشاش، سرد و بیروح، با محبت، اجتماعیجمع گراییمردمآمیز، اهل گردش، لذت طلب، سرد و بی روح، حراف، خودانگیخته و ارتجاعی، کناره گیرجرأت ورزیپرخاشگر، خجالتی، جرأت ورز، مطمئن به خود، نیرومند، مشتاق، خاطرجمعفعالیتپرتوان، شتابزده، سریع، مصمم و بااراده، مشتاق، پرخاشگر، فعالهیجان خواهلذت طلب، با جرأت، ماجراجو، محسورکننده، دست و دل باز، پردل و جرأت، باهوش و زیرکعواطف مثبت و مطلوبمشتاق، شوخطبع، قابل تحسین و ستودنی، خودانگیخته و ارتجاعی، لذت طلب، خوشبین، شاداب
منبع: (لانیون و گودشتاین، به نقل از تقوی قره بلاغ، 1388)
______________________________________________
1-Johnson
2-Eysenck
سازگاری(توافق): همانند برونگرایی، سازگاری یا توافق بعدی از تمایلات بین فردی است (گروسی فرشی،1380). همچنین این عامل نشاندهنده تفاوتهای فردی مرتبط با همکاری و سازگاری اجتماعی است. افراد برخودار از سازگاری بالا، کنار آمدن با افراد دیگر را یک ارزش میدانند. در نتیجه آنها افرادی خونگرم، با ملاحظه، سخاوتمند، یاریرسان و علاقهمند به شریک کردن دیگران در علایق خود هستند. زرندی(1385)معتقد است که این افراد نظری خوشبینانه نسبت به طبیعت انسانها دارند و آنها معتقدند مردم ذاتاً صادق، درستکار و قابل اعتمادند و بهطور کلی به هم حسی وحمایت بین شخصی تمایل دارند .
جدول STYLEREF 1 \s 0 SEQ جدول \* ARABIC \s 1 2: مقیاسها، جنبهها و همبستههای سیاهه صفات نئو پی آی آر: سازگاری
جنبه های سازگاریهمبسته های سیاهه صفاتاعتمادبخشنده، اعتمادکننده، بدگمان، محتاط، بدبین، اهل آرامش و صلح، سنگدلدرستکاری و صراحتپیچیده، پرتوقع، زیرک و باهوش، لوند، محسورکننده، هوشمند، مستبد و خودرأینوع دوستیخونگرم، دلرحم، مؤدب، سخاوتمند، مهربان، شکیبا و بردبار، خودخواهفرمانبرداریلجباز، پرتوقع، یکدنده و لجوج، ناشکیبا، نابردبار، رک و بی پرده، سنگدلمیانه روی و فروتنینمایشی و توجه طلب، زیرک، جرأت ورز، اهل جر و بحث، مطمئن به خود، پرخاشگر، آرمانگرانرمخوییدوستانه، خونگرم، همدل، دلرحم، رئوف، نااستوار، مهربان
منبع: (لانیون و گودشتاین، به نقل از تقوی قره بلاغ، 1388)
_________________________________
1-Johnson
وظيفهشناسي : یکی از موضوعات مهم در شخصیت توانایی کنترل تمایلات و تکانهها و در کنترل خود است که میتواند به فرآیند فعال طراحی، سازماندهی و اجرای وظایف بینجامد. افراد مسئولیتپذیر با دقت، قابل اعتماد، سخت کوش و منظم هستند (شولتز1 ، ترجمه سید محمدی، 1386). محتوای عامل وظیفهشناسی به نحوه کنترل، تنظیم و هدایت تکانهها مرتبط است. تکانهها فینفسه بد نیستند؛ در مواردی محدودیت زمانی تصمیمگیری های لحظهای را پیش میکشند و در چنین مواردی اقدام بر اساس نخستین تکانه میتواند پاسخ مؤثری باشد. همچنین در موقعیتهای بازی و تفریح در مقابل موقعیتهای کاری، اقدامات خودانگیخته و تکانشی میتواند جالب باشد. افراد تکانشی در نظر دیگران جالب، سرگرم کننده و خوشایند مینمایند. با تمام اینها اقدام بر پایه تکانهها ممکن است به اشکال گوناگون دردسرساز باشد. برخی تکانهها ضد اجتماعیاند. اعمال ضد اجتماعی کنترل نشده نه فقط به دیگران، بلکه ممکن است به توبیخ و برخورد با عامل این نوع رفتارها منجر شوند. مشکل دیگر در خصوص اقدامات تکانشی اینست که اینگونه رفتارها اغلب پاداش فوری و اما عواقب بلند مدت ناخوشایندی را در پی دارند. رفتار تکانشی در مواردی که به شکل جدی مخرب نباشند، باز هم میزان اثربخشی و کارایی افراد را به طرق مختلف کاهش میدهد. اقدام تکانشی امکان تأمل در باب اقدامات بدیل را از بین میبرد. افرادی که در بعد وظیفهشناسی نمرات بالایی بدست میآورند، توسط دیگران بعنوان افرادی عاقبتاندیش و هوشمند، و قابل اعتماد توصیف میگردند.
افراد وظیفهشناس،افرادی پرنیرو، جاه طلب و سختکوش هستند.آنها علیرغم موانع موجود، در رفع آنها مصرند و تمایل به دقت و کامل بودن دارند .وظیفهشناسی معمولاً با پشتکار و شایستگی جسمانی مربوط میباشد.افراد فاقد وظیقهشناسی از باریکبینی لازم، دقت و پاکیزگی اجتناب میکنند (لیبرت2 ،1998). بهطور کلی در این بعد ميزان انگيزش، سازماندهي، و پايداري در رفتارهاي هدفمند مدنظر است (گلدبرگ3 ،1993 و قربانی،1384).
________________________________________
1-Sholts
2-Libert
3-Goldberg
جدول STYLEREF 1 \s 0 SEQ جدول \* ARABIC \s 1 3: مقیاسها، جنبه ها و همبستههای سیاهه صفات نئو پی آی آر:وظیفهشناسی
جنبههای وظیفهشناسیهمبستههای سیاهه صفاتکفایتکارآمد، مطمئن به خود، چاره جو، خاطرجمع، سردرگم، باهوشنظمسازمانیافته و منظم، دقیق و نکته سنج، باقاعده، فراموشکار، بیدقتوظیفهشناسیدفاعی، حواس پرت، بی دقت، تنبل، دقیق، فراموشکار، ایرادگیرپیشرفتطلبدقیق، جاهطلب و بلند پرواز، سخت کوش، جسور، مصمم و بااراده، خاطرجمع، با پشتکارخویشتنداریسازمانیافته و منظم، تنبل، کارآمد، فراموشکار، پرتوان، دقیق، سختکوشمتانت و تعمقعجول، تکانشور، بی دقت، ناشکیبا، ناپخته، دقیق، دمدمی
منبع: (لانیون و گودشتاین، به نقل از تقوی قره بلاغ، 1388)
نورزگرايي ( پايداري هيجاني): مؤثرترین قلمرو مقیاسهای شخصیت تقابل سازگاری یا نوروزگرایی میباشد (مک کری1 و کاستا2 ،2003).
زردندی (1385)، معتقد است که فروید ابتدا اصطلاح روانرنجوری را برای توصیف با مشخصه آشفتگی روانی، رنجوری روانی یا عاطفی و نوعی ناتوانی برای مقابله مؤثر با انتظارات معمول زندگی بکار برد. او میگفت، نشانههایی از روانرنجورخویی را در هر کس میتوان دید ولی درجه این روانرنجوری و نشانههای خاص آشفتگی در افراد از یکدیگر متفاوت است (جانسون3 ، 2000). کسانی که در این عامل نمرات بالایی دارند، ممکن است یک احساس منفی خاص مانند اضطراب، خشم یا افسردگی را به شکل غالب تجربه کنند، اما همجنین محتمل است که چندین مورد از این هیجانات منفی را احساس نمایند. افراد دارای نوروزگرایی بالا از لحاظ واکنشدهی هیجانی فعال هستند. آنها به رویدادهایی که ممکن است دیگران را تحت تأثیر قرار ندهند، به شکلی هیجانی واکنش نشان میدهند و واکنشهایشان شدیدتر از حد عادی است. آنها بیشتر از دیگران مستعد آنند که موقعیتهای که موقعیتهای معمول که کمتر تهدیدکننده هستند، و نیز ناکامیهای جزیی را معضلاتی رفع ناشدنی ارزیابی نمایند. واکنشهای منفی آنها معمولاً برای زمانی طولانی دوام مییابد و در نتیجه آنها دائماً
____________________________________
1-Mc Crea
2-Costa
3-Johnson
بدخلق هستند. در انتهای دیگر این مقیاس افرادی نمرات پایین در نوروزگرایی دارند، دیرتر ناراحت شده و کمتر واکنشهای هیجانی از خود نشان میدهند. آنها معمولاً آرام، دارای ثبات هیجانی، و فارغ از عواطف منفی دیرپا میباشند. و این فراغت بدین معنا نیست که افراد لزوماً عواطف مثبت فراوانی را تجربه میکنند. فراوانی هیجانات مثبت یکی از اجزای عامل برونگرایی است (جانسون1، 2000).
روانرنجورها نگران، ناایمن، عصبی، و بسیار دلشورهای هستند (شولتز2 ،ترجمه ی سید محمدی ،1386). داشتن احساسات منفی همچون ترس، غم، برانگیختگی، خشم، احساس گناه، احساس کلافگی دائمی و فراگیر مبنای مقیاس روان رنجور خویی را تشکیل میدهند. زیر مقیاسهای روان رنجور خویی شامل اضطراب، پرخاشگری، خودنگرانی، تکانشوری و آسیبپذیری میباشند (شاکری و همکاران، 1384).
از آنجا که هیجانات مخرب و منفی در سازگاری فرد با محیط تاثیر دارند، فرد دارای نمره بالا در روان رنجورخویی دارای باورهای غیر منطقی، ضعف در انطباق با دیگران و فشار روانی است. از این رو کسانی که این ویژگی در آن ها برجسته باشد از نظر هیجانی بی ثبات، مضطرب و دمدمی مزاج، خجالتی و افسرده هستند (زارع و همکاران، 1389). اما افرادی که نمره کمی در، این شاخص دارند معمولاً آرام، دارای خلق ثابت و راحت بوده و به آسانی می توانند بدون برآشفتگی و مشکل رفتاری با موقعیت های بغرنج و فشار روانی کنار آیند.
بهطور کلی تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، ، عصبانیت معمولاً این حیطه را تشکیل میدهند (گروسی فرشی، 1380). ویژگی اصلی این بعد گرايش به تجربه هيجانهاي منفي میباشد (مؤلفههاي آن: آرامش- اضطراب، خونسردي- خشم و خصومت، شادي- افسردگي، احترام به خود- كمرويي، مهار خود- تكانشيبودن، مقاومت-آسيبپذيري) (گلدبرگ3و رابین4 ،2000).
_____________________________________
1-Johnson
2-Sholts
3-Goldberg
4-Rabin
جدول STYLEREF 1 \s 0 SEQ جدول \* ARABIC \s 1 4: مقیاسها، جنبهها و همبستههای سیاهه صفات نئو پی آی آر: روانرنجورخویی
جنبههای روانرنجورخوییهمبستههای سیاهه صفاتاضطرابمضطرب، بیمناک، نگران، تنیده، عصبی، خاطرجمع، خوشبینخصومت خشمانهمضطرب، تحریکپذیر، ناشکیبا، تهیجپذیر، دمدمی، آرام، تنیدهافسردگینگران، خشنود، خاطرجمع، مطمئن به خود، بدبین، دمدمی، مضطربکمروییخجالتی، کمرو، خوددار، دفاعی، مضطربتکانشوریدمدمی، تحریکپذیر، کنایه زدن، خودمحور، پرسروصدا، عجول، تهییج پذیرآسیبپذیریروشنفکر، مضطرب، کارآمد، هوشیار، بیدقت
منبع: (لانیون و گودشتاین، به نقل از تقوی قره بلاغ، 1388)
روشنفكري (گشودگي به تجربه): گشودگی به تجربه وجهی از سبکشناسی افراد را توصیف میکند که بر اساس آن افراد خلاق و خیالپرداز از افراد پایبند به عات متمایز شوند. افراد دارای گشودگی بالا از لحاظ فکری کنجکاو هستند، برای هنر ارزش قائلند و نسبت به زیبایی حساس هستند. آنها در مقایسه با افراد فاقد گشودگی به تجربه، بیشتر نسبت به احساسات خود آگاهند. آنها بیشتر مایلند به شیوه های فردگرایانه و دور از همرنگی به فکر و عمل بپردازند. روشنفکران معمولاً در این عامل نمره بالایی کسب میکنند. با این همه بهتر آن است که روشنفکری را یک وجه از گشودگی به تجربه بدانیم. یکی دیگر از ویژگیهای این عامل، توانایی تفکر در قالب نمادها و مفاهیم مجرد به شکلی بسیار مستقل از تجارب ملموسی باشد. بسته به توانایی فکری خاص هر فرد، این شناخت نمادین ممکن است در قالب تفکر ریاضی، منطقی یا هندسی، استفاده هنری یا استعاره ای از زبان، تألیف یا اجرای موسیقی یا هر یک از هنرهای نمایشی یا تجسمی متجلی گردد. افراد دارای نمرات پایین در این عامل معمولاً علایق ساده و محدودی دارند. آنها سادگی، روشنی و وضوح را به پیچیدگی، ابهام و ظرافت ترجیح میدهند. آنها ممکن است نسبت به هنرها و علوم بدبین باشند و این قبیل تلاشها را فهم ناپذیر یا بدون فایده عملی بدانند. افراد بسته، چیزهای آشنا را به چیزهای تازه ترجیح میدهند، آنها محافظه کار و در برابر تغییر مقاومند (شاکری و همکاران، 1384).
عناصر تشکیل دهنده باز بودن، تصورات فعال، حساسیت بهزیبایی، توجه به تجربه های عاطفی درونی، و داوری مستقل می باشد. افراد انعطاف پذیر، گشوده، متکبر، مستقل، خلاق و شجاع هستند(شولتز1 ،ترجمه سید محمدی، 1386).
انعطاف پذیرها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزشهای غیر متعارف بوده و عمیق تر از اشخاص غیر منعطف هیجان های مثبت و منفی را تجربه میکنند. زیر مقیاس های انعطاف پذیری عبارتند از: تخیل، زیبا پسندی، توجه به احساسها، اعمال، عقاید و ارزش ها. این خصیصه شامل ویژگی هایی از قبیل تخیل و بینش است و کسانی که این بعد شخضیت در آنها قوی باشد معمولاً دارای علائق متنوعی می باشند (شاکری و همکاران،1384).
جدول STYLEREF 1 \s 0 SEQ جدول \* ARABIC \s 1 5: مقیاسها، جنبهها و همبستههای سیاهه صفات نئو پی آی آر: گشودگی
جنبههای گشودگیهمبسته های سیاهه صفاتخیالپردازیرویایی، تخیلگرا، شوخطبع، شیطان یا ناقلا، آرمانگرا، هنرمند، پیچیدهزیباییشناسیتخیلگرا، هنرمند، پیشگام، مشتاق، مبتکر، آرمانگرا، همه فن حریفاحساساتتهییجپذیر، خودانگیخته و ارتجاعی، بابصیرت، تخیلگرا، بامحبت، حراف، اجتماعیکمروییعلایق گسترده، تخیل آرمانگرا، ماجراجو، خوشبین،میانه رو، حراف، همه فن حریفآراء و عقایدآرمانگرا، علایق گسترده، مبتکر، کنجکاو، پیشگام، تخیلگرا، بابصیرتارزشهامحافظهکار، غیرمتعارف و غیرسنتی، محتاط، لوند
منبع: (لانیون و گودشتاین، به نقل از تقوی قره بلاغ، 1388)
_____________________________________
1-Sholts
پیشینهشناسی عاملها در سایر الگوهای شخصیت
تقریباً تمامی روان شناسانی که الگویی برای ساختار شخصیت ارایه نمودند، به بعدی متناظر با برونگرایی با عناوین مختلف قایل بودهاند. عمده مشخصههای این عامل همواره عبارت بودهاند از علاقۀ بسیار به سایر انسانها و رویدادها و موقعیتهای بیرون از خانه و نیز میل به عمل و رفتن با اعتماد و اطمینان خاطر به سوی ناشناختهها و موقعیتهای نا آشنا. نوروزگرایی صفت دیگری است که در اغلب الگوها مورد اشاره قرار گرفته است. اساس این بعد، سطح اضطراب و بی ثباتی هیجانی فرد است و با عناوینی مانند هیجانپذیری منفی و استعداد مضطربشدن در باب آن سخن گفتهاند. البته باید گفت که تمام روانشناسان شخصیت به ویژه طرفداران نظریات بین شخصی در توجه به این عامل، جایگاه جداگانهای برای آن قایل نشده اند؛ اما در مقابل، تمام الگوهای مبتنی بر خلق و خو این بعد را یکی از ابعاد اساسی شخصیت دانستهاند (استرینگر1، میشل 2،بک من3 ،2013). در باب بعد وظیفهشناسی، اتفاقنظر کمتری وجود داشته است و با اصطلاحات متنوع تری به آن اشاره شده است. اما در کل مضمون زیربنایی آن را میتوان کنترل یا تعدیل تکانه دانست. دو بعد دیگر یعنی گشودگی و سازگاری (توافق) از سوی نظریهپردازان خلق و خو مانند آیزنک4 ، عمدتاً مورد کم توجهی قرار گرفتهاند اما به هر حال، در یک طبقهبندی جامع، حتی در وسیع ترین سطح نیز باید جایی برای وجوه بین شخصی و اجتماعی شخصیت، جهتگیری احساسی نسبت به مردم، نوع دوستی، سبکهای عشقورزی و صمیمیتجویی در برابر خصومت-ورزی، خود شیفتگی، بیرحمی و غیره قایل شد. تمام این مواردتحت حیطهای متناظر با سازگاری (یا با عناوینی دیگر مانند عشق،گرمی و ...) جای میگیرند. در باب عامل گشودگی نیز بحث های بسیاری مطرح شده است. اما مفاهیمی مانند خلاقیت، اصالت، پیچیدگی شناختی و ذهنی، استعداد خیالپردازی، میل به دانش، خودآگاهی و خودمختاری را نمیتوان تحت چهار بعد پیشین جای داد (استرینگر و همکاران،2013).
__________________________________
1-Striger
2-Meijel
3-Beekman
4-Eysenk
پیشینهی پژوهشی
همانطور که قبلا اشاره شد تحقیقات نشان داده است که شخصیت در بسیاری از رفتارها بسیار نقش مهم و قابل توجه دارد. و ویژگی های شخصیتی به لحاظ نظری و تجربی با خودکشی مرتبط است. در ادامه مروری بر پژوهش های انجام شده در این زمینه خواهیم داشت.
پیشینهی خارجی
برزو1 و همکاران (2006)، در پژوهشی مروری به منظور بررسی رابطه ویژگیهای شخصیتی با فکر خودکشی و اقدام به خودکشی دریافتند که ویژگیهای شخصیتی عامل مهمی در خطر اقدام به خودکشی هستند.
کونراد2 و وگنر3 (2009)، پژوهشی به منظور فهم ارتباط ویژگیهای شخصیتی با افکار و اقدام به خودکشی انجام دادند. 394 نفر از بیماران بستری در بیمارستان دانشگاه بن در سه گروه اقدام کنندگان به خودکشی، افکار خودکشی و بدون افکار خودکشی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اقدام کنندگان به خودکشی افسردگی و استرس هیجانی بیشتری داشتند.
در تحقیقات سادوک4 (2007)، عوامل متعددی از جمله سن، جنس، نژاد، مذهب، تأهل، شغل، بيماريهای روانپزشكي، بيماريهای سمي، سوءمصرف مواد واختلالات شخصيتي به عنوان عوامل خطرساز اقدام به خودکشي مورد توجه قرار گرفته اند.
گاینر5 ،بلاسکو6، مرسدس7،(2013)، در پژوهشی 446 از بزرگسالانی که اقدام به خودکشی کرده بودند مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در وضعیت اجتماعی اقتصادی، رویدادهای اخیر زندگی، تکانشگری و اختلالات روانپزشکی آنان با گروه شاهد وجود دارد.
در پژوهشی توسط استرینگر8 و میشل9(2013)، 1838 از افراد با اختلالات افسردگی و اضطراب که 309 نفر از آنان قبلا به خودکشی اقدام کرده بودند مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که افراد با اختلال شخصیت مرزی 33% بیشتر احتمال داشت که دست به خودکشی مجدد بزنند.
________________________________
1-Brezo
2-Conrad
3-Wegener
4-Sadock
5-Giner
6-Blasco
7 -Mercedes
8-Stringer
9- Meijel
بررسی پژوهشهای انجام شده فرگوسن1(2003) و گلدستون2 (2004) ، در زمینه ویژگیهای شخصیتی افراد اقدامکننده به خودکشی نشان میدهد که صفات شخصیتی به ویژه نوروزگرایی بر تجربه و گزارش افکار و اقدام به خودکشی تاثیر دارد.
یافتههای پژوهش گیل3 (2010)، اهمیت نقش ویژگیهای شخصیت را در درک رفتار اقدام به خودکشی در بین بیماران روانی برجسته میکند و نشان می دهد که بیماران روانی دارای سابقه اقدام به خودکشی نسبت به افراد عادی سطوح بالاتری از نوطلبی و اجتناب از آسیب را دارا هستند.
پیشینهی داخلی
نتایج پژوهش محمدیان (1382) مشخص کرد که افراد اقدام کننده به خودکشی، دارای ویژگی شخصیتی برونگرایی، روانپریشی و روانرنجورخویی بودند.
بازبینی بررسی های انجام شده شاکری و همکاران (1385) در زمینه ویژگیهای شخصیتی، استرس، شیوه رویارویی و نگرش های مذهبی افراد اقدام کننده به خودکشی نشان میدهد که درصد بالایی از این افراد با مشکلات یا اختلال های شخصیتی روبرو هستند و استرسهای روانی- اجتماعی بیشتری را در مقایسه با گروه گواه تجربه نموده و در مواجه با مشکلات زندگی، شیوههای مقابله هیجان مدار را به کار میگیرند.
پژوهش شاکری و همکاران(1384) نشان داد که افراد اقدامکننده به خودکشي، بيش از افراد گروه گواه، دارای ويژگيهای شخصيتي درونگرايي، روانآزردهگرايي و روانگسستهگرايي بودند.
در پژوهش کاویانی و رحیمی(1381) نتايج نشان داد كه خودكشيكنندگان راهحلهاي كمتر و بيربطتري را نسبت به گروه گواه ارايه دادهاند.
عاشوری و همکاران (1388) در پژوهشی به منظور بررسي رابطه بين افكار خودكشي و صفات شخصيتي در افراد معتاد وابسته به مواد افيوني انجام شد. 80 آزمودني در اين پژوهش شركت داشتند يافتهها نشان داد که در معتادان، ويژگيهاي شخصيتي روان نژندگرايي و باوجدان بودن به ترتيب داراي رابطه مثبت و منفي با احساس گناه و خود تخريبي بودند.
________________________________
1-Fergusson
2-Goldstone
3-Gill
علاوه بر اين، ويژگي هاي شخصيتي شاکری و همکاران (1385) پژوهشی را با هدف بررسی ویژگیهای شخصیتی،استرسهای روانی - اجتماعی، شیوه مقابله با استرس و نگرش های مذهبی افراد اقدام کننده به خودکشی انجام دادند. یافته ها نشـان دادند که افراد اقدام کننده به خودکشی بیش از افراد گروه گواه دارای ویژگی های شخصیتی درون گرایی، روانرنجوری و روانپریشی بودند و پیش از اقدام به خودکشی رویدادهای فشارزای بیشتری را تجربه کرده بودند، از نظر شناختی ارزیابی بالاتری از میزان فشار روانی ناشی از استرسهای زندگی داشتند، کمتر شیوه مقابله متمرکز بـر حل مسأله را به کار بردهاند و دارای نگرشهای مذهبی ضعیف تری بودهاند.
نوری و همکاران (1390) تحقيقی با هدف بررسي برخي از ويژگي هاي شخصيتي، سلامت عمومي و رواني سربازان اقدام کننده به خودکشي از سال 1385 تا 1386 دريک واحد نظامي انجام داده اند. با توجه به يافتههاي اين پژوهش ،ويژگيهاي شخصيت ( درونگرايي، روانآزردهگرايي و روانگسستهگرايي) ، افسردگي، داشتن افكار خودكشي، پايين بودن سطح سلامت عمومي، مجرد و غيربومي بودن، عوامل مهمي جهت شناسايي افراد در معرض خطر خودكشي و خودزني مي باشند.
منابع
آقابیگلویی، عباس . (1379). تعیین فراوانی مواد شیمیایی و دارویی در موارد اقدام به خودکشی منجر به بستری
در بخش مسمومین بیمارستان لقمان تهران.
اتکینسون،آر.ال.،اتکینسون،آر.اس. و هیلگارد،ای.آر. (1375). زمینۀ روان شناسی (1) (ترجمۀ محمد تقی براهنی و همکاران). تهران:رشد.
احمدی، علیرضا. (1384). فراوانی اقدام به خودسوزی در اقدام کنندگان به خودکشی در شهرستان ایلام غرب
(1376) بهبود. فصلنامه علمی-پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، شماره اول، 36-26.
آذر، ماهيار؛ نوحي، سيما، و شفيعيکندجاني، عليرضا. (1385). خودکشی. چاپ اول، تهران: انتشارات ارجمند، صص 143-84.
آزاد، حسین (1372). آسیب شناسی روانی، تهران: انتشارات بعثت.
اسلامی نسب ،بجنوردی. 1371.بحران خودکشی.تران :نشرفردوس.
اشنایدمن، ادوین اس (1387)؛ ذهن خودکشی گرا / روانشناسی خودکشی، ترجمهی مهرداد فیروز بخت، تهران، نشر شناخت.
اشکانی، حمید و همکاران. (1381). بررسی همهگیرشناسی خودکشی در مراجعان به بخش اتفاقات روانپزشکی.
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، شماره 56، 22-16.
اکبریزردخانه، سعید؛ جعفری، سالار؛ دولتشاهی، بهروز و ممقانه، مریم. (1388). رابطه خودکشی با ویژگیهای شخصیتی و رویدادهای زندگی. مجله علوم رفتاری، شماره 2، 157-151.
امیر دیوانی، ابوالفضل (1383). خودکشی جوانان و نوجوانان و انگیزه های آن. فصلنامه بهداشت و روان، شماره 7، 24-29.
پروین،ال.ای. و جان،اُ.بی.(1381). شخصیت: نظریه و پژوهش (ترجمۀ محمد جعفر جوادی و پروین: چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
پورافکاری،نصرت اله.(1376). فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی. (جلد اول). تهران: فرهنگ
تولایی، سیدعباس، قاتعی، مصطفی؛ لرگرد دزفولینژاد، محمد و حبیبی، مهدی. (1385). متغیرهای مرتبط به خودکشی
در جانبازان متوفی. طب نظامی، شماره 2، 148-143.
ثقهالاسلام، طاهره و رضایی، امیدوار. (1384). بررسی مواردی از خودکشی کودکان مراجعه کننده به بیمارستان لقمان
حکیم. مجله علمی پزشکی قانونی، شماره 3، 127-123.
حسینائی، علی؛ مرادی، علیرضا و یاریاری، فریدون. (1385). اختلالات شخصیت و اقدام به خودکشی در دانشجویان. فصلنامه علمی-پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز، شمارههای2و3، 76-47.
جمشیدزاده، فرخ لقا. (1382). بررسی تطبیقی فراوانی نرخ اقدام به خودکشی از سال 1370 تا 1379 در استان ایلام. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
جمشیدزاده، فرخ لقا؛ رفیعی، حسن؛ یاسمی، محمدتقی؛ رحیمی، سیدعلیسینا و اعظم، کمال. ( 1383). روند خودکشی و اقدام به خودکشی در استان ایلام: 1373 تا 1380. فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی، شماره 12، 349-329.
حسینپور، مهناز؛ غفاری، سیدمحمد؛ مهرابیزاده، مهناز. (1383). بررسی علل اقدام به خودکشی نوجوانان ارجاع شده به بیمارستان گلستان اهواز در سال 80-79. مجله علمی پزشکی اهواز، شماره 41،50-44.
خدیویزند، محمد مهدی (1374)؛ پرخاشگری و ناکامی، تهران، انتشارات تربیت.
خزایی، حبیب اله و پرویزی، علی اکبر.(1382). بررسی ویژگیهای جمعیت شناختی و ارزیابی وضعیت روانی اقدامکنندگان به خودکشی. فصلنامه علمی-پژوهشی بهبود. شماره 3. 51-43.
خزایی، حبیبا... و پروزیفرد، علیاکبر. (1382). بررسی ویژگی های جمعیتشناختی و ارزیابی وضعیت روانی اقدام کنندگان به خودکشی(تبریز 1380). بهبود- فصلنامه علمی-پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، شماره 3، 51-42.
دهخدا،علی اکبر.1347. لغت نامه . زیرنظرمحمد معین .تهران : انتشارات دانشگاه تهران.
دهقانی,محسن و عاشوری, احمد, حبیبی عسکر اباد, مجتبی, خطیبی, میر علی.(١٣٨٩).هنجار یابی وبررسی ویژگیهای روانسنجی سیاهه شخصیتی چند وجهی مینه سوتا.مجله روانشناسی ٥٥/سال چهاردهم شماره٣.
راس،آلن.اٌ.(1375).روانشناسی شخصیت (نظریه ها و فرایند)، ترجمۀ سیاوش جمالفر.تهران: نشر روان
رهبرطارمسری، مرتضی؛ اورنگپور، رضا؛ موسویانروشنضمیر، سیدامین و دوام، فروغ. (1383). عوامل موثر بر همهگیرشناسی خودکشی در مراجعین به بخش اورژانس بیمارستان رازی رشت. مجله علمی پزشکی قانونی، شماره 34،
ریئس دانا، فریبز . 1380. بررسی هایی در آسیب شناسی اجتماعی ایران. تهران: انتشارات سازمان بهزیستی کشور.
زارع، حسین؛ ناظر، محمد و صیادی، احمدرضا. (1389). بررسی فراوانی اختلالات روانی و عوامل مرتبط با اقدام به خودکشی در بیماران مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) رفسنجان در سال 1386. مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، شماره 3، 232-221.
ساده، مهدی (1375) روش های تحقیق، تهران: انتشارات مؤلف. چاپ اول.
سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجینا (2003). خلاصه روانپزشکی، ترجمه نصرت الله پورافکاری (1382). جلد دوم. تهران: انتشارات شهراب.
ستوده ،هدایت الله .1378.آسیب شناسی اجتماعی . تهران : آوای نور.
سیاسی، علیاکبر. (1371). نظریه های شخصیت یا مکاتب روان شناسی. دانشگاه تهران.
سیاسی،علی اکبر.(1377). نظریه های شخصیت یا مکاتب روان شناسی.تهران:انتشارات دانشگاه تهران.
شاکری، ج.؛ پرويزی فرد، ع.؛ صادقي، خ.(1384). ويژگيهای شخصيتي، استرس، شيوههای مقابله، نگرشهای مذهبي در افراد اقدامکننده به خودکشي. دانشگاه علوم پزشكي رازی کرمانشاه.
شاملو، سعيد (1377). بهداشت رواني. تهران: انتشارات رشد.
شریفی، سمانه؛ احمدی، سیداحمد. (1389). بررسی رابطه ی ویژگی های شخصیتی با تعهد سازمانی در مدیران و معلمان مدارس ابتدایی،راهنمایی و متوسطه شهرستان خوانسار. فصلنامه علمی-پژوهشی رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، شماره 4، 106-81.
شولتز، دوان؛ شولتز ،سيدني الن (1386). نظريه هاي شخصيت، ترجمه يحيي سيد محمدي. تهران: موسسه نشر ويرايش.
شولتز، دی.پی. (1379). نظریههای شخصیت. ترجمه یحیی سید محمدی، تهران: ویرایش.
صابر زفرقندی، محمدباقر؛ قربانی، راهب و موسوی، شاهرخ. (1384). بررسی اپیدمیولوژیک اقدام به خودکشی در شهرستانهای تابعه دانشگاه علوم پزشکی سمنان. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی سمنان، ج6، شماره 4، 317-311.
عاشوری، احمد؛ حبیبی، مجتبی. (1388). رابطه بین افکار خودکشی و صفات شخصیت در افراد معتاد. مجله علوم رفتاری. شماره 3، 255-249.
عبداللهی، محمد (1383)، آسیب های اجتماعی و روند تحول آن در ایران، جلد یکم (مجموعه مقالات دومین همایش ملی آسیب های اجتماعی در ایران- خرداد1381).
فتحیآشتیانی، علی و اسلامی، سیدحسین. (1380). ارزیابی عوامل آسیبشناسی روانی و علل خودکشی در سربازان: 1989 تا 1998. طب نظامی، شماره 3(4)، 249-245.
فرقانی رئیسی، شهلا (1374)؛ شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان چاپ دوم، تهران، انتشارات معاونت
پرورشی وزارت آموزش و پرورش .
فولای، عزت اله (1381). استراتژی ها و برنامه های پیشگیری از خودکشی در نوجوانان. تهران: انتشارات فجر اندیشه.
فیست، جی و فیست، گرگوری جی (2002). نظریه های شخصیت. ترجمهی یحیی سیدمحمدی (1389)، تهران نشر روان.
قائمی، علی. (1364). آسیب ها وعوارض اجتماعی: ریشه یابی ، پیشگیری ، درمان . تهران: انتشارات امیری.
قربانی،نیما.(1384). سبکها ومهارتهای ارتباطی. تهران: تبلور.
کاپلان و سادوک، خلاصة روان پزشکی، ترجمة نصرت الله پور افکاری، انتشارات آزاد، 1373، چاپ دوم.
کاپلان و سادوکو (1386). خلاصه روان پزشکی علوم رفتاری و روانپزشکی بالینی. مترجم: پورافکاری، نصرت الله. تهران: نشر شهرآب.
کدیور، پروین و زاهدی، فریبا. (1386). سبکهای مقابله با بحران و اقدام به خودکشی دختران دانشجو. فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی، شماره25، 131-111.
کدیور، پروین، زاهدی، فریبا (1385). سبک های مقابله با بحران و اقدام به خودکشی در دختران دانشجو. فصلنامه علمی پژوهشی، رفاه اجتماعی، سال ششم، شماره 25.
کریمی، یوسف، روان شناسی شخصیت، مؤسسه نشر ویرایش، 1374، چاپ اول.
کوزر ، لوئیس.(1380). زندگی و اندیشه ی بزرگان جامعه شناسی. محسن ثلاثی (مترجم). تهران: انتشارات علومی.
کیامرثی، آذر؛ آریانپور، سعید و نگراوی، فرشته. (1390). رابطه اختلالات شخصیت با علایم روانشناختی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان. یافتههای نو در روانشناسی، شماره 18، 117-103.
گروسی فرشی، میرتقی؛ محمود علیلو، مجید؛اسمعلی کورانه، احمد (1386). مقایسه ویژگی های شخصیتی و سبک های مقابله ای مجرمین با افراد بهنجار. روانشناسی معاصر، دوره دوم (1)، 24-31.
گروسی فرشی،میرتقی.(1380). رویکردی نوین در ارزیابی شخصیت. تبریز: دانیال.
گزارش تحلیل آماری وضعیت خودکشی در استان ایلام طی سه ماهه اول سال 80 و 81، معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی استان ایلام.
محسنی، منوچهر. (1366). انحرافات اجتماعی، انگیزه و علل خودکشی. تهران: چاپخانه مروی.
محسنیتبریزی، علیرضا. (1372). بررسی علل و عوامل مؤثر بر افزایش نرخ خودکشی در استان ایلام تهران: دانشگاه تهران.
محمد خانی، شهرام . (1381). پیشگیری از خودکشی جوانان و نوجوانان : راهنمایی عملی برای معلمان و مشاوران مدارس ومتخصصان بهداشت روان . تهران: انتشارات طلوع دانش.
محمدخانی، پروانه. (1383). همهگیرشناسی افکار خودکشی و اقدام به خودکشی در دختران مناطق پرخطر ایران. فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی، شماره 14، 162-144.
مسعودنیا، ابراهیم. (1390). رابطه تیپ شخصیتی D و مولفههای آن با سلامت عمومی دانشجویان. مجله علوم رفتاری، شماره 2، 149-143.
موسوی، شاهرخ. (1384). بررسی اپیدمیولوژیک اقدام به خودکشی در شهرستانهای تابعه دانشگاه علوم پزشکی سمنان. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی سمنان، ج6، شماره 4، 317-311.
مهران، ناهید . (1383). ویژگیهای روانی-اجتماعی اقدام کنندگان به خودکشی در مقایسه با افراد عادی بیرجند. مجله
علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره 3، 28-22.
نوری، رضا ، علی؛ سلیمی، سیدحسین ، اسماعیلی، علیاکبر. (1390). بررسی بعضی از ویژگیهای شخصیتی، سلامت عمومی و روانی سربازان اقدام کننده به خودکشی در یک واحد نظامی. فصلنامه روانشناسی نظامی، شماره 5، 55-47.
هومن، حيدر علي (1373) شناخت روش علمي در علوم رفتاري، تهران: نشر پارسا، چاپ اول.
یاسمی، محمدتقی؛ صانعی، فرنگیس و ملک پور، رضا. (1377). بررسی همهگیرشناسی اقدام به خودکشی در شهر کرمان. فصلنامه اندیشه و رفتار، شماره 4، 27-15.
پایان نامه
جمشیدزاده، فرخ لقا، (1383). بررسی تطبیقی فراوانی نرخ اقدام به خودکشی از سال 1370 تا 1379 در استان ایلام. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم و بهزیستی و توانبخشی.
زرندی، علیرضا (1385) . رابطه پنج عامل شخصیت و خودشناسی انسجامی با رهبری تحولگرا و عملکرد مدیران. پایان نامه کارشناسی ارشد در روان شناسی ، دانشگاه تهران
گرمخانی ،رحیم گلی .(1378). رابطه بین تفکرات غیرمنطقی و افکار خودکشی دانش آموزان پایه دوم و سوم پسر دوره متوسطه نظام جدید شهر کرمانشاه. پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه تربیت معلم
یزدانی قیچاق، سعید(1375) . بررسی تعدادی از ویژگی های روان شناختی نوجوانان اقدام کننده به خودکشی و مقایسه ان با نوجوانان مبتلا به اختلالات روانی و عادی. پایان نامه کارشناسی ارشد ، روان شناسی بالینی، دانشگاه علوم و پزشکی ایران، انستیتو روان پزشکی تهران.
منابع غیر فارسی
Agius, Mark. (2012). Bipolar II Disorders and Borderline Personality Disorders Comorbidity or Spectrum? Psychiatria Danubina(Conference Paper). V. 24, Suppl. 1, PP. 197-201.
Allgulander K, Lavori M. Psychiatric aspects of suicidal behavioral anxiety disorder the hand book of suicide and attempted. Suicide Chic Ester Center. 2000;1108-8
Andressen PL, Trio JA, Prce AW. Additive impact of childhood emotional physical and sexual abuse on suicide attempts among low-income African-American woman Suicide and Life Threatening Behavior.2002;32(2):131-8
Azar M, Shafii Kandjani A. [Suicide]. 1st ed. Tehran: Arjmand; 2006: 18-22. (Persian)
Breznoscakova, Bagmar. (2012).
Brezo J, Paris J, Hebert M, Vitaro F, et al. (2008). Broad and narrow personality traits as markers of one-time and repeated suicide attempts: a population-based study. BMC Psychiatry 8(15).
Calati R ,Hartman AH, Moller HJ.Temperament and character of suicide attempters. J Psychiatr Res 2008; 42: 938-45.
Conrad,R.,Wegener, I. (2009).Temperament and character personality profile in relation To suicidal ideation and suicide attempts in major depressed patient. Psychiatry research, 170(2), 212-217
Corsini,R.Y. (1999). The dictionary of psychology. Berunner/Mazel. London.
Costa, P. T., Jr., & McCrae, R. R. (1985). The NEO personality inventory manual. Odessa, FL: Psychological Assessment Resources.
Costa, P.T., Jr. Me Crae, R.R. (1998). Trait theories of personality. In D.F.Barone, M.Hersen, & V.B. Van Hasselt (Eds). Advanced Personality. New York: Plenum, pp:l03-121
Eggert, J. Levendosky, A. Klump, K. (2007) Relationships among attachment styles, personality characteristics, and disordered eating. International Journal of Eating Disorders, 40 (2): 149-155
Eysenk, H. J., & Eysenk, B. G. (1975). Manual of the Eysenk Personality Questionnaire. London: Hodder and Stoughton.
Fergusson DM, Beautrais AL, Horwood LJ. Vulnerability and resiliency to suicidal behaviors in young people. Psychosom Med. 2003;33:61-73.
Gil. Sharon. (2003). the Role of Personality Traits in the Understanding of Suicide Attempt Behavior among Psychiatric Patients. Archives of Suicide Research. Volume, Issue 2, pp.159-166. Published online: 30 Nov 2010.
Giner, L., Blasco-Fontecilla, H., Mercedes, P. R. M. (2013). Personality disorders and health problems distinguish suicide attempters from completers in a direct comparison. Journal of affective disorders.
Gladstone GL, Parker GB, Mitchell PB, Malhi GS, Kay W, Austin MP. Implications of childhood trauma for depressed women:An analysis of pathways from childhood sexual abuse to deliberate self-harm and revictimization. Am J Psychol. 2004;161:1417-25
Goldberg D, Rabin M. Adolescent suicide and families: An ecological approach. Adolescence Journal of the American Academy of Child and Adolescence Psychiat 2000 28(110):291-30
Goldberg, L.R. (1993). The structure of phenotypic personality traits.American Psychologists, 48,26-34.
Goldberg,L.R. (1993). The structure of phenotypic personality triats. American Psychologist, 48,26-34.
Goldberg,L.R. (1999). Abroad-bandwidth,public domain,personality inventory measuring the lower-level facets of several five-factor models .InI.Mervield,I.Deary, F.De.Fruyt,&F.Ostendorf (Eds.), Personality Psychology in Europe,7,7-28.
Gunneil, J.D. (2000). The epidemiology of suicide. International Review of Psychiatry, 2: 21-26.
Gvion, Yari; Apter, Alan. (2012). Suicide and Suicidal Behavior. Public Health Reviews. V.34, N.2.
Hawton, K. Heeringen, K. van. (2000). The international handbook of suicide and attempted suicide. USA. New York. John Wiley Sons LTD.
Libert,R.M., & libert, L.L. (1998). Personality strategies and issues. Pacific Grove,Brook/Cole Publishing company.
Lena Nabuco, De Abeu & et al. (2009). Suicidal Ideation and Suicide Attempts in Bipolar Disorder Type I: An Update for the Clinician. Revbras Psiquiatr. 31(3); 271-280
McCrae RR, Costa PT. 1987. Validation of the five-factor model of personality across instruments and observers. Journal of Personality and Social Psychology, 52: 81-90.
Mc Crae,R.R.,& Costa, P.T .(2003). Personality in adulthood (2th edition). New york-London,The Guilford Press
Mc Crae,R.R.,& Costa, P.T. (1999). A five–factor theory of personality. In L.A.Pervin, & O.P.John (Eds). Hand book of personality:theories And research. New York: London: The Guilford Press.
Nock MK, Banaji MR. Prediction of suicide ideation and attempts among adolescents using a brief performance-based test. J Consult Clin Psychol 2007; 75: 707
Oldham, John M. (2006). Borderline Personality Disorder and Suicidality. AM J Psychiatry.
Ortigo, Kile M.; Westen, Drew; Bradley, Bekh. (2009). Personality Subtypes of Suicidal Adults. The Journal of Nervous and Mental Disease, V.197, N.9.
Ostas, D. T. (2007). When fraud pays: Executive self-dealing and the failure of self-restraint. American Business law Journal, 44 (4): 571-601.
Pompili, M.; Ruberta, A.; Girard, P. & Tatareli, R. (2004). Suicidality in DSM-IV Chuster B Personality Disorders: An Overview. Ann Ist Super Sanita, 40(4), 475-483.
Richard A, Grucza T, Thomas R, Przybeck C, Cloninger R. Personality as a mediator of demographic risk factors for suicide attempts in a community sample
Sadock BJ .Sadock VA Kaplan and Sadock's (2007) synopsis of psychiatry behavioral science clinical psychiatry .10th ed .Philadelphia : Lippincott illwiams and Wilkins p .897-906.
Stringer, B. Beekman, A. T. (2013). Recurrent suicide attempts in patients with depressive and anxiety disorders: The role of borderline personality traits. Journal of affective disorders.
Yen S, Maria E, Pagono M, Tracie S, Carlos M. Recent life events preceding suicide attempts in a personality disorder sample: Findings from the collaborative longitudinal personality disorders study. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 2005;87:153-202.
WHO. (2000). Preventing Suicide, A Resourse for Genereral Phisycian. Department of Mental Health, World Health Organisation. Geneva.