پیشینه و مبانی نظری مدیریت سودهای غیر منتظره (docx) 29 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 29 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
HYPERLINK \l "_Toc397166306" 2-1 مقدمه PAGEREF _Toc397166306 \h 17
2-2 مدیریت سودهای غیر منتظره PAGEREF _Toc397166307 \h 18
2-2-1 انگیزههای مدیریت سودهای غیر منتظره PAGEREF _Toc397166308 \h 18
2-2-2 مکانیزمهای اجتناب از (مدیریت) سودهای غیر منتظره منفی PAGEREF _Toc397166309 \h 19
2-2-2-1 مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری PAGEREF _Toc397166310 \h 20
2-2-2-2 مدیریت سود واقعی PAGEREF _Toc397166311 \h 22
2-2-2-3 مدیریت پیشبینیها (انتظارات) PAGEREF _Toc397166312 \h 24
2-2-2-4 بکارگیری مکانیزمهای اجتناب از سود غیر منتظره منفی PAGEREF _Toc397166313 \h 25
2-3 مکمل یا جایگزین بودن مکانیزمهای مدیریت سودهای غیر منتظره PAGEREF _Toc397166314 \h 26
2-4 ترازنامه متورم PAGEREF _Toc397166315 \h 28
2-5 پیشینه تحقیق PAGEREF _Toc397166316 \h 29
2-5-1 پیشینه تحقیقات: خارجی PAGEREF _Toc397166317 \h 29
2-5-2 پیشینه تحقیق: داخلی PAGEREF _Toc397166318 \h 33
2-6 خلاصه و نتیجهگیری: تبیین نظری فرضیهها……………………………………………………… 37
2-1 مقدمه
در این فصل به تشریح مبانی نظری و پیشینه تحقیق خواهیم پرداخت. منظور از مبانی نظری، نظریهها و فرضیههایی است که تبیین رابطه بین دو پدیده به صورت منطقی را فراهم میآورد. پیشینه تحقیق نیز شواهد تجربی و واقعی در حمایت از این روابط استدلال شده نظری را ممکن میسازد.
به منظور ایجاد ساختاری منطقی از قضایا و مفاهیم تئوریک در خصوص تبیین رابطه بین ترازنامه متورم و مدیریت سود واقعی و مدیریت پیشبینی سود، مطالب به ترتیب زیر ارائه و تشریح شدهاست: در نخستین بخش، دلایل و انگیزههای اصلی مدیریت برای پرداختن به اقداماتی مانند مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری، مدیریت سود واقعی و مدیریت پیشبینیهای سود تشریح شدهاست. در بخش بعدی این فصل سه روشی که مدیران برای اجتناب از سود غیر منتظره منفی بکار میگیرند به صورت مفصل تشریح شدهاست. پس از آن، چگونگی و ترتیب بکارگیری این روشها توضیح داده شدهاست.
در بخش بعدی، مفهوم بیش نمایی خالص داراییهای عملیاتی (ترازنامه متورم) و دلایل ایجاد این پدیده تبیین گردیدهاست. سپس پیشینه تحقیقات تجربی در این حوزه، در دو بخش پیشینه تحقیقات داخلی و پیشینه تحقیقات خارجی ارائه شدهاست. در نهایت و در بخش آخر این فصل، ضمن بکارگیری مفاهیم، نظریهها و نتایج تحقیقات پیشین، فرضیههای تحقیق، تبیین گردیدهاند.
2-2 مدیریت سودهای غیر منتظره
2-2-1 انگیزههای مدیریت سودهای غیر منتظره
سود غیر منتظره هنگامی به وجود میآید که سود فصلی یا سالانه شرکت متفاوت (بالاتر یا پایینتر) از پیشبینیهای رسمی مدیریت یا تحلیلگران باشد. همچنین در زمانی که انتظارات ضمنی (تلویحی) سرمایهگذاران در خصوص سود، با مبلغ گزارش شده توسط شرکت، متفاوت باشد نیز سود غیر منتظره به وجود میآید. معمولاً انتظارات سرمایهگذاران و پیشبینیهای مدیران و تحلیلگران مالی بر مبنای تجربیات آنان قرار دارد که این تجربیات در سودهای فصول و سالهای گذشته، شرایط کنونی بازار و وضعیت اقتصادی، ریشه دارد (براون، 1997).
مدیران انگیزههای بسیار قویای برای اجتناب از "سود غیر منتظره منفی" دارند. زیرا معمولاً میتوان واکنش منفی بازار را در زمان وجود سودهای غیر منتظره منفی مشاهده کرد (براون، 2001). همچنین تحقیقات انجام شده توسط بارتو و همکاران (2002) و لوپز و ریس (2001) نشان میدهد در مقایسه با شرکتهایی که سود غیر منتظره منفی را تجربه کردهاند، شرکتهایی که توانستهاند سود پیشبینی شده را محقق سازند، در زمان اعلام سود به بازده بسیار بالاتری دست یابند.
همچنین، کاسزنیک و مکنیکلاس (2002) نیز نشان دادند که شرکتهای دارای سود غیر منتظره مثبت، در فصلهای بعدی، بازده و ارزش بازار بالاتری را برای سهام خود تجربه کردهاند. علاوه بر آن، اسکینر و اسلون (2002) نشان دادند که بازار واکنش غیر متقارنی نسبت به سودهای غیر منتظره از خود نشان میدهد. به این ترتیب که واکنش منفی بازار به شرکتهایی که سود غیر منتظره منفی گزارش کردهاند بزرگتر از واکنش مثبت بازار به شرکتهایی بودهاست که سود غیر منتظره مثبت گزارش کردهاند. به عبارت دیگر، قدر مطلق واکنش بازار به سود غیر منتظره منفی، بزرگتر از واکنش بازار به سودهای غیر منتظره مثبت بودهاست.
2-2-2 مکانیزمهای اجتناب از (مدیریت) سودهای غیر منتظره منفی
شرکتها میتوانند از طریق مدیریت سودهای خود یا از طریق مدیریت انتظارت (پیشبینیها)، از بروز سودهای غیر منتظره منفی اجتناب کنند. ادبیات موجود در این حوزه از تحقیق، دو نوع مدیریت سود را مشخص کردهاست: (1) مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری و (2) مدیریت سود واقعی. در نوع اول، مدیریت از طریق اقلام تعهدی اختیاری به آرایش ارقام حسابداری مطابق با اهداف مطلوب خود میپردازد. اما در نوع دوم، مدیریت با اتخاذ برخی تصمیمات عملیاتی و به عبارت دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی، به مدیریت واقعی سود روی آورده به سود مورد نظر خویش دست مییابد.
2-2-2-1 مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری
بر اساس استانداردهای حسابداری تعهدی، درآمدها وهزینهها در زمان وقوع شناسایی میشود. حسابداری تعهدی این اختیار را فراهم میکند که صورتهای مالی تصویر بهتری از عملکرد شرکت ارائه کنند. اما اقلام تعهدی نیازمند فرضیهها و برآوردهای معینی است. استفاده از این اختیارات برای مدیریت اقلام تعهدی با هدف دستیابی به نتایج از پیش تعیین شده گزارشگری، مدیریت سود نام دارد.
درادبیات حسابداری ارائه تعریف روشن از مدیریت سود مشکل است زیرا مرز میان مدیریت سود و تقلبهای مالی مشخص نیست. شیپر(1989) در تعریف مدیریت سود گفته است: «مدیریت سود، دخالت عمدی در فرآیند گزارشگری مالی خارجی با قصد بهدست آوردن سود است». هیلی و والن(1999)، مدیریت سود را این چنین تعریف کردهاند: «مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوت شخصی خود در گزارشگری مالی استفادهکنند و سایر ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی، دستکاری نمایند. این هدف یا به قصد گمراه کردن برخی از صاحبان سود درخصوص عملکرد اقتصادی شرکت یا تأثیر بر نتایج قراردادهایی است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود شخصی است».
به طور خلاصه، شیوههای مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری به شرح زیر است و هریک از این شیوهها اقلام تعهدی شرکت را تحت تاثیر خود قرار میدهد:
انتخاب رویهی حسابداری: انتخاب رویههای حسابداری بر زمانبندی شناخت درآمدها و هزینهها در محاسبهی سود تأثیر می گذارد. به عنوان مثال: رویههایی که شناخت درآمدها را به جلو و تشخیص هزینهها را به تأخیر میاندازد، سود گزارش شده را افزایش میدهد.
استفاده از رویهی حسابداری/ برآوردهای اختیاری: حتی بعد از این که مدیریت شرکت رویههای حسابداری را انتخاب کرد، هنوز این اختیار وجود دارد که چگونه اصول حسابداری به کار گرفته شوند. به عنوان مثال، در مورد برآورد عمر خدمات، ارزش اسقاط، عمر داراییهای نامشهود، نرخ سوخت حسابهای دریافتنی و ... اختیار وجود دارد.
زمانبندی رویهی حسابداری: همچنین هنگامی که رویدادهای حسابداری نیازمند افشا در صورتهای مالی هستند، مدیریت اختیار دارد که چه موقع و چگونه رویدادها را شناسایی کند. به عنوان مثال در مورد داراییهای معیوب و خراب این اختیار وجود دارد که چه مقدار از آن را مستهلک کنیم.
زمانبندی: زمانبندی تحصیل و خرید داراییها میتواند بر سود حسابداری تأثیر بگذارد. مدیریت میتواند زمان و مقدار سرمایه گذاری در هزینههای تحقیق و توسعه، تبلیغات و نگهداری را انتخاب نماید، هر سه مورد به عنوان هزینهی دوره در دورهای که تحمل میشود، شناسایی میشوند. مدیریت همچنین در مورد زمان بندی فروش اموال، ماشینآلات و تجهیزات برای تسریع بخشیدن یا به تأخیر انداختن شناخت سود و زیان تصمیم میگیرد.
مدیریت اقلام تعهدی اختیاری از طریق تغییر فعالیتهای اقتصادی اساسی یک شرکت صورت نمیگیرد بلکه از طریق انتخاب روشهای حسابداری و برآوردهای حسابداری انجام میشود. این در حالی است که دستکاری فعالیتهای واقعی از طریق تغییر فعالیتهای اساسی یک شرکت صورت میپذیرد.
هنگامی که مدیران در مییابند به واسطه عملکرد واقعی، قادر به محقق ساختن پیشبینیهای صورت گرفته در خصوص سود دوره نمیباشند، تلاش میکنند تا از طریق اعمال اختیارات خود در بکارگیری اقلام تعهدی اختیاری که پیش از این بحث شد، به سود پیشبینی شده دستیابند و از عواقب سود غیر منتظره منفی اجتناب کنند. شواهد تجربی به دست آمده نیز گواه این مدعا است. برای مثال، ماتسوموتو (2002) نشان داد که شرکتهای دارای ویژگیهای زیر تلاش میکنند از طریق بکارگیری اقلام تعهدی اختیاری افزایشی، سود پیشبینی شده را محقق سازند:
مالکیت نهادی بالا
انتظارات رشد بالا
مقادیر بزرگتر ارزش مربوط بودن سود
اتکای بیشتر بر روابط تلویحی با ذینفان
محققانی نظیر براگستلر و ایمز (2006) نیز نشان دادند مدیران از طریق بکارگیری اقلام تعهدی اختیاری افزایشی تلاش میکنند از بروز سود غیرمنتظره منفی اجتناب کنند و حتی به سود غیر منتظره مثبت دست یابند.
2-2-2-2 مدیریت سود واقعی
شیپر (1989) در تحقیق خود عنوان کرد که مدیریت سود میتواند فعالیتهای واقعی را نیز شامل شود. این نوع مدیریت سود از طریق تغییر در فعالیتهای عملیاتی با هدف گمراه کردن ذینفعان انجام میشود. دستكاری فعالیتهای واقعی بر جریانهای نقدی و در پارهای از موارد بر اقلام تعهدی تأثیر میگذارند (ولیزاده لاریجانی، 1387).
روی چودهری (2006) این گونه بیان میکند که اگرچه این گونه انحرافات در عملیات شرکت در رسیدن به اهداف گزارشگری مالی به مدیر كمك میكند، لیکن ارزش شرکت را افزایش نمیدهد. روشهای دستكاری فعالیتهای واقعی مانند كاهش قیمت فروش محصولات به منظور افزایش فروش و یا كاهش مخارج اختیاری در بحرانهای اقتصادی، از جمله روشهای بهینهای هستند كه به مدیران كمك میكند.
ولی اگر مدیران به صورت گسترده و غیرعادی به استفاده از روشهای مذكور علاقه نشان دهند، در واقع آنها به مدیریت واقعی سود تمایل دارند و وجود سرمایهگذاران خبره و آگاه دستكاری فعالیتهای واقعی را محدود میكند. بنابراین اگرچه مدیران با انجام چنین فعالیتهایی میتوانند به سودهای موردنظرشان در كوتاه مدت دست یابند لیكن آنها در بلندمدت نخواهند توانست ارزش شركت را افزایش دهند 0ولیزاده لاریجانی، 1387).
کوهن و زاروین دستکاری در فعالیتهای واقعی را اعمالی میدانند که مدیران انجام میدهند و ناشی از روند عادی فعالیتهای واحد تجاری است (کوهن و زاروین، 2008). این تعریف، مطابق تعریف روی چودهری است که دستكاری فعالیتهای واقعی را این گونه تعریف میکند:
"اعمال مدیریتی که از فعالیت های عادی تجاری ناشی میشوند، و در رابطه با هدف اولیهی برآوردهسازی آستانههای خاص سود انجام میپذیرند (روی چودهری، 2006)."
مطالعات متعددی نیز نشان دادهاند که مدیران از دستکاری فعالیتهای واقعی بهره میگیرند تا به سودهای هدفگذاری شده دست یابند. بابر و همکاران (1991) و بوشی (1998) به شواهدی دست یافتند که نشان میداد مدیران به منظور مدیریت سود، اقدام به کاهش مخارج تحقیق و توسعه میکنند.
روی چودهری (2006) نشان داد که مدیران تنها از مخارج تحقیق و توسعه استفاده نمیکنند. وی شواهدی ارائه کرد که نشان میداد مدیران از هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری و حتی هزینههای تولیدی به عنوان ابزاری برای مدیریت سود استفاده میکنند.
گراهام و همکاران (2005) گزارش کردند که بیش از نیمی از مدیران مالی در پاسخ به سوالات یک تحقیق پیمایشی اعتراف کردهاند که به منظور اجتناب از سود غیر منتظره منفی، هزینههای تعمیرات و نگهداری و هزینههای تبلیغات خود را کاهش دادهاند و حتی برخی پروژههای با خالص ارزش فعلی (NPV) مثبت را به تعویق انداختهاند.
2-2-2-3 مدیریت پیشبینیها (انتظارات)
یکی از مکانیزمهای جایگزین برای اجتناب از سود غیرمنتظره منفی، مدیریت پیشبینیهای سود است. مدیریت پیشبینیهای سود عبارت است از فرایندی که مدیریت از طریق آن انتظارات سرمایهگذاران نسبت به مبلغ سود قابل تحقیق در یک دوره زمانی را کاهش میدهد و از این طریق شانس محقق ساختن پیشبینیهای سود را افزایش میدهد (بارتو و همکاران، 2002؛ ماتسوموتو 2002).
تحقیقات انجام شده در این حوزه نیز نشان میدهد که مدیران تلاش میکنند تا از طریق مدیریت کاهشی انتظارات و پیشبینیها، از سود غیر منتظره منفی اجتناب کنند. برای مثال، بارتو و همکاران (2002) نشان دادند شرکتهایی که به مدیریت کاهشی پیشبینیها اقدام میکنند، در مقایسه با شرکتهایی که موفق به انجام این کار نمیشوند از بازده بالاتری بهره میبرند.
براگستالر و ایمز (2006) نیز نشان دادند که مدیران از طریق بکارگیری مدیریت کاهشی پیشبینیها تلاش میکنند از بروز سود غیرمنتظره منفی اجتناب کنند و حتی به سود غیر منتظره مثبت دست یابند.
2-2-2-4 بکارگیری مکانیزمهای اجتناب از سود غیر منتظره منفی
شواهد به دست آمده از تحقیقات پیشین نشان میدهد مدیران از سه مکانیزم به منظور اجتناب از عدم تحقق پیشبینیهای سود استفاده میکنند. هنگامی که ترتیب و توالی بکارگیری این سه مکانیزم را در نظر میگیریم، یکی از حالتهای ممکن این است که شرکت به احتمال زیاد در نخستین مرحله مکانیزم مدیریت سود افزایشی از طریق اقلام تعهدی اختیاری را بکار خواهد گرفت. زیرا این مکانیزم به مدیران اجازه میدهد در محدوده اصول پذیرفته شده حسابداری (GAAP) و بدون آن که حساسیت بیش از حد حسابرسان خود را بر انگیزند اقدام به تحقق سود پیشبینی شده بنمایند.
اگر با وجود بکارگیری مکانیزم نخست، باز هم اجتناب از سود غیر منتظره منفی امکانپذیر نباشد، در گام بعدی مدیران ممکن است از مکانیزم مدیریت کاهشی پیشبینیها استفاده نمایند. سر انجام، چنانچه اجتناب از سود غیر منتظره منفی امکانپذیر نباشد، مدیران از طریق مکانیزم مدیریت سود واقعی افزایشی تلاش خواهند کرد از سود غیر منتظره منفی اجتناب کنند.
2-3 مکمل یا جایگزین بودن مکانیزمهای مدیریت سودهای غیر منتظره
عمده ادبیات تحقیق موجود در زمینه پژوهش نشان میدهند که مدیران به منظور محقق ساختن سودهای پیشبینی شده از هر سه مکانیزم مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری، مدیریت سود واقعی و مدیریت کاهشی انتظارات و پیشبینیها به عنوان مکانیزمهای مکمل استفاده میکنند. با این وجود، شواهد محدودی نیز وجود دارد که نشان میدهد مدیران از این سه مکانیزم به عنوان روشهای جایگزین برای تحقق سودهای هدفگذاری شده استفاده میکنند.
شیپر (1989) مدیریت سود را بدین صورت تعریف میکند: «دخالت عمدی در فرآیند گزارشگری مالی خارجی با هدف دستیابی به برخی منافع شخصی» تمایل به دست یابی به قیمت بالای سهام و/یا سطح مطلوبی از سود، مدیران شرکت را بر آن می دارد تا به مدیریت سود روی آورند. به منظور دستیابی به سطح موردنظر سود، مدیران میتوانند تا پایان سال صبر کنند و از اقلام تعهدی اختیاری برای مدیریت سود گزارش شده استفاده نمایند.
اما این راه کار ممکن است این ریسک را در پی داشتهباشد که مقدار سودی که برای دستکاری مدنظر است از اقلام تعهدی اختیاری موجود بیشتر باشد زیرا اختیار در مورد اقلام تعهدی از طریق اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری محدود شده است (بارتون و سیمکو، 2002). همچنین فرض بر این است که رویدادهای اقتصادی اساسی یک شرکت، توانایی مدیران را برای گزارش سود معوق (تعهد شده) دچار محدودیت میسازد. در نتیجه، این امکان وجود دارد که مدیران نتوانند از طریق اقلام تعهدی اختیاری در پایان سال به سود مورد نظر خویش دست پیدا کنند.
مدیران میتوانند از طریق دستكاری فعالیت های عملیاتی واقعی در طول سال این ریسک را کاهش دهند. دستكاری فعالیتهای واقعی کمتر در معرض محدودیت است. مزیت دیگر جایگزین کردن فعالیتهای واقعی برای دستكاری سود، این است که حسابرسان و قانونگذاران کم تر به چنین رفتارهایی توجه میکنند.
با این وجود، دستكاری فعالیتهای واقعی چندان بدون هزینه هم نیست چرا که این احتمال وجود دارد که جریانهای نقدی در دورههای آتی به طور غیرمستقیم (منفی) تحت تأثیر اعمالی قرار گیرد که در حال حاضر برای افزایش سود انجام میشود.
پژوهش انجام شده توسط براون و پینلو (2007) نخستین تحقیقی است که شرایطی را نشان میدهد که مدیران برای تحقق سودهای پیشبینی شده نوعی موازنه بین مدیریت سود افزایشی از طریق اقلام تعهدی اختیاری و مدیریت کاهشی پیشبینیها برقرار میکنند. به صورت خاص این محققان دریافتند از آنجا که فرایند گزارش سود در سایه قواعد سختگیرانه شناسایی هزینهها و حسابرسی مستقل صورتهای مالی انجام میشود، احتمال بروز همزمان مدیریت سود افزایشی از طریق اقلام تعهدی اختیاری و مدیریت کاهشی انتظارات و پیشبینیها در فرایند گزارشگری سالانه کاهش مییابد.
مدیران در انتخاب از میان این دو ترجیح میدهند در فرایند گزارشگری مالی خود از مدیریت کاهشی انتظارات بهره بیشتری ببرند. به این ترتیب، یافتههای براون و پینلو (2007) نشان میدهد در زمانی که توانایی مدیران در مدیریت سود افزایشی از طریق اقلام تعهدی اختیاری با محدودیت مواجه است، برای تحقق پیشبینیهای سود از مکانیزم مدیریت کاهشی انتظارات بهره ببرند.
به همین ترتیب، زانگ (2007) نشان داد که مدیران از مکانیزمهای مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری و دستکاری فعالیتهای واقعی به عنوان مکانیزمهای جایگزین مدیریت سود استفاده میکنند. این محقق با استفاده از نمونهای متشکل از شرکتهای درگیر دعاوی حقوقی نشان داد که پس از طرح دعاوی حقوقی، مدیران استفاده از اقلام تعهدی اختیاری را برای مدیریت افزایشی سود کاهش داده و مدیریت واقعی سود را جایگزین آن میکنند زیرا بکارگیری اقلام تعهدی اختیاری خطر طرح دعاوی حقوقی علیه آنان را افزایش میدهد.
2-4 ترازنامه متورم
همانگونه که پیش از این بیان شد، در مواجهه با سود غیر منتظره منفی، نخستین مکانیزمهای اجتناب از آن، مدیریت سود افزایشی از طریق اقلام تعهدی اختیاری است. با این وجود، بکارگیری اقلام تعهدی اختیاری دارای محدودیتها و هزینههای قابل توجهی است. برای مثال، بارتون و سیمکو (2002) نشان میدهند که اطلاعات ترازنامه، مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری را محدود میکند.
با توجه به این که اثر اقلام تعهدی اختیاری استفاده شده در دوره جاری، در دوره(های) مالی بعد معکوس خواهد شد، به واسطه استفاده از اقلام تعهدی اختیاری در دورههای گذشته، توانایی مدیریت در دوره جاری برای استفاده از اقلام تعهدی اختیاری، محدود میشود. همچنین، از آنجا که ترازنامه تاثیر انتخابهای حسابداری در دورههای گذشته را تجمیع و انباشت میکند، سطح خالص داراییهای عملیاتی میزان مدیریت سود در دورههای گذشته را منعکس مینماید.
بر این اساس بارتون و سیمکو (2002) نشان میدهند که بیش از واقع بیان شدن خالص داراییها در ترازنامه، توانایی مدیران برای استفاده از اقلام تعهدی اختیاری افزایشی در دوره جاری را با محدودیت مواجه میسازد.
این وضعیت، متورم بودن ترازنامه اتلاق میشود. در واقع تورم ترازنامهای، وضعیتی را نشان میدهد که استفاده از اقلام تعهدی در دوره(های) گذشته، باعث شده بخش داراییها در ترازنامه بیش از واقع گزارش شود. تجمع اقلام تعهدی در بخش داراییهای ترازنامه، عمدتا خود را در موجودی کالا، مطالبات (حسابها و اسناد دریافتنی تجاری و غیر تجاری) و پیشپرداختها و همچنین داراییهای بلند مدت (داراییهای ثابت مشهود و داراییهای نامشهود) نشان خواهد داد.
این وضعیت، استفاده از اقلام تعهدی اختیاری در دوره جاری را با محدودیت مواجه میسازد. از آنجا که هدف، افزایش تصنعی سود است، مدیریت باید از روشهایی استفاده کند که درآمدها را افزایش داده و یا هزینهها را کاهش دهد. انباشت داراییها در ترازنامه باعث میشود شناسایی دارایی متناظر با یک درآمد تصنعی بسیار دشوار شود.
2-5 پیشینه تحقیق
2-5-1 پیشینه تحقیقات خارجی
بروان (2001)، نشان داد از آنجا که واکنش نامطلوب بازار معمولاً با سودهای غیر منتظره منفی رابطه دارد، مدیران انگیزههای قویتری برای اجتناب از سودهای غیر منتظره منفی دارند. او در تحقیق خود نشان داد که به روشنی میتوان این پدیده را مشاهده کرد که در طی بازه زمانی 16 ساله از 1984 تا 1999 میانگین سود غیر منتظره در ابتدا از حالت منفی (عدم تحقق پیشبینی تحلیلگران مالی) به حالت سود غیر منتظره صفر (تحقق دقیق پیشبینی تحلیلگران مالی) و سپس به سود غیر منتظره مثبت (سود تحقق یافته بزرگتر از سود پیشبینی شده است) تغییر کردهاست. همچنین در تمامی دوره تحقیق، میانه سود غیر منتظره مثبت، بزرگتر از میانه سود غیر منتظره منفی بودهاست. وجود این تفاوتها نمیتواند تصادفی باشد. همگی این نتایج حکایت از اهمیت اجتناب از سود غیر منتظره منفی برای مدیران و تلاش آنها برای اجتناب از گزارش آن دارد.
لوپز و ریس (2001) نشان دادند شرکتهایی که توانستهاند سود پیشبینی شده را محقق سازند، در مقایسه با شرکتهایی که سود غیر منتظره منفی تجربه کردهاند، بازده بالاتری برای سرمایهگذاران خود به ارمغان آوردهاند. در خصوص این شرکتها، ضریب واکنش سود (ERC) بالاتر است. همچنین اگرچه بازار میتواند تلاش شرکت برای اجتناب از سود غیر منتظره منفی را شناسایی کند اما قادر به تعدیل کامل سود برای از بین بردن اثر فعالیت شرکت برای اجتناب از گزارش سود غیر منتظره منفی نیست. به همین دلیل مدیران شرکتها انگیزه داند تا سود پیشبینی شده توسط تحلیلگران را محقق سازند.
بارتو و همکاران (2002) به بررسی تلاش مدیران شرکتها در اجتناب از سود غیر منتظره منفی و پاداشی که از این بابت دریافت مینمایند پرداختند. این محققین نشان دادند که در سالهای اخیر بر تعداد شرکتهایی که تلاش کردهاند از گزارش سود غیرمنتظره منفی اجتناب کنند افزوده شدهاست. این الگو در رفتار شرکتها با فرضیههای مدیریت سود و مدیریت بر مبنای استثنائات سازگار است. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که شرکتهایی که از طریق مدیریت سود از گزارش سود غیر منتظره منفی اجتناب کرده اند، در مقایسه با شرکتهای مشابهی که سود غیر منتظره منفی گزارش کردهاند، حدود 3 درصد بازده بالاتری را گزارش نمودهاند. حتی در صورتی که سرمایهگذاران متوجه مدیریت سود شده باشند و انتظارات خود را با توجه به مدیریت سود انجام شده تعدیل نموده باشند، بازده غیر عادی این شرکتها در مقایسه با شرکتهای گروه کنترل تفاوت معناداری خواهد داشت.
کاسیزنک و مکنیکلاس (2002) نشان دادند شرکتهای با سود غیر منتظره مثبت در فصلهای بعدی ارزش بازار بالاتری به دست آوردهاند. این ارزش بالاتر حتی برای شرکتهایی که به شکل سیستماتیک و نه با اتکا به عملکرد واقعی خود توانسته اند پیشبینی تحلیلگران را محقق سازند نیز قابل مشاهده است. همچنین، تحقق سود پیشبینی شده توسط تحلیلگران موجب نمیشود که انتظارات سرمایهگذاران و تحلیلگران افزایش یابد. به عبارت دیگر، با تحقق سود پیشبینی شده در سال جاری، انتظارات سرمایهگذاران برای محقق ساختن سطح بالاتری از سود در سال آینده به وجود نمیآید.
براگستلر و ایمس (2006) توزیع سود غیرمنتظره سالانه را بررسی کردند و دریافتند که مدیران شرکت ها برای به دست آوردن سود غیر منتظره مثبت و یا اجتناب از سود غیر منتظره منفی، از هر دوی مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری و همچنین پیشبینی سود کاهشی بهره گرفتهاند. این یافتهها سازگار با تحقیقاتی است که به بررسی انگیزه مدیران جهت اجتناب از گزارش سود غیر منتظره منفی پرداختهاند.
براگستلر (2011)، نشان داد که شرکتهای مستعد مدیریت سود، یعنی شرکتهایی که از انگیزه لازم برای مدیریت سود برخوردارند، در مراحل اولیه اقدام به مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری مینمایند. با متورم شدن ترازنامه این شرکتها به سبب انباشت اقلام تعهدی در ترازنامه، در مراحل بعدی مدیریت این شرکتها مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی را جایگزین مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری مینماید.
هو و همکاران (2012) نشان دادند شرکتهایی که ترازنامه متورمتری دارند در مقایسه با سایر شرکتها با احتمال بیشتری اقدام به پیشبینی سود کاهشی مینمایند. همچنین این شرکتها با احتمال بیشتری اقدام به مدیریت سود واقعی افزایشی مینمایند که این کار را از طریق افزایش غیر عادی در هزینههای تولیدی و کاهش غیر عادی در مخارج اختیاری انجام میدهند.
دویل و همکاران (2013) نشان دادند که شرکتها در زمانی که نتوانند از طریق اقلام تعهدی اختیاری، فعالیتهای واقعی و مدیریت انتظارات سرمایهگذاران، از سود غیرمنتظره منفی اجتناب کنند، تلاش میکنند تا از طریق روشهایی که بر اساس اصول پذیرفته شده حسابداری مجاز نیستند، هزینهها را کاهش داده و سود پیشبینی شده را محقق سازند. این محققان نشان دادند هزینههای مرتبط با بکارگیری بیش از حد اقلام تعهدی اختیاری برای مدیریت سود افزایشی باعث خواهد شد تا مدیران این شرکتها اقدام به جایگزینی مدیریت سود واقعی جهت افزایش سود و اجتناب از سود غیر منتظره منفی بنمایند.
2-5-2 پیشینه تحقیقات داخلی
بررسی ادبیات تحقیق در داخل کشور نشان میدهد که هیچ یک از پژوهشهای صورت گرفته به صورت مستقیم به موضوع تحقیق حاضر نپرداختهاند. در ادامه برخی از تحقیقات داخلی که بیشترین نزدیکی با موضوع تحقیق را دارا بوده و به شناخت محیط داخلی کمک میکند ارائه شدهاند.
حیدرپور و خواجه محمود (1393) شرکت هایی که تصویر واضحی از آینده خود ارائه نموده اند، در بازار سهام مقبولیت بیشتری دارند. یکی از طرق ترسیم چنین تصویری برای سهامداران، افشای پیشبینی سود هر سهم می باشد. انتشار این اطلاعات به بازار سرمایه اطمینان می دهد که شرکت در ارائه اطلاعات، بی طرفانه عمل نماید. این تحقیق به بررسی ارتباط پیشبینی سود توسط مدیریت با ارزش و ریسک شرکت می پردازد. نتایج حاصل از آزمون های رگرسیونی نشان داد که پیشبینی سود هر سهم منتشر شده از جانب شرکت بطور بالقوه مورد توجه بازار سرمایه می باشد و فعالان این بازار، ارقام مذکور را در مدل های تصمیم گیری برای آینده به منظور سرمایه گذاری لحاظ می نمایند. شواهد ارائه شده توسط این محققان به صورت ضمنی حکایت از انگیزه بالای مدیران برای اجتناب از بروز سود غیر منتظره منفی دارد.
سعیدی و همکاران (1392). به بررسي تاثير مديريت سود از طريق دستکاري فعاليتهاي واقعي بر عملکرد آتي شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. این مطالعه بر روي 123 شرکت طي يک دوره 9 ساله انجام شده و از معيارهاي ارائه شده توسط کوهن و زاروين (2010) برای اندازهگیری مديريت سود واقعي و همچنين جريان هاي نقد عملياتي آتي و سود عملياتي آتي به عنوان معيار عملکرد آتي استفاده شده است. نتايج نشان ميدهد که بين معيارهاي مديريت سود واقعي با عملکرد آتي رابطه معکوس و معنيداري وجود دارد. به عبارت ديگر از اين نتايج ميتوان استنباط کرد که دستکاري فعاليتهاي واقعي در دوره جاري، سبب کاهش عملکرد آتي شرکت ميشود.
فخاری و عدیلی (1391). درصدد برآمدند تا ارتباط بين جريان هاي نقدي آزاد و مديريت سود از طريق دستکاري فعاليتهاي واقعي را مطالعه کنند. مديريت سود از طريق فعاليت هاي واقعي به دليل اثر مستقيم بر جريان هاي نقدي و ارزش بلندمدت شرکت، يکي از موضوع هاي بحث برانگيز در حوزه حسابداري به شمار مي رود. جريان هاي نقدي آزاد اين فرصت را براي مديران فراهم مي آورد تا در شرکت هاي با فرصت هاي رشد پايين، در پروژه هاي کم بازده سرمايه گذاري کرده، و به منظور پنهان نگه داشتن اثر منفي چنين سرمايهگذاري هايي اقدام به دستکاري سود کنند. نتايج پژوهش حاکي از آن است که بين جريانهاي نقدي آزاد شرکتهاي با رشد پايين و معيارهاي مديريت سود مبتني بر فعاليت هاي واقعي (جريان نقدي غيرعادي، توليد غيرعادي و هزينه هاي اختياري غيرعادي) رابطه مثبت معناداري وجود دارد.
مهام و ذوالقدر (1391). هدف از اجرای این تحقیق، بررسی رابطه میان مدیریت ادراک سرمایه گذاران از طریق سود پیشبینی شده توسط مدیریت و مدیریت سود با استفاده از روشهای مدیریت اقلام تعهدی اختیاری و مدیریت سود واقعی است. برای محاسبه اقلام تعهدی اختیاری، از مدل تعدیل شده جونز و به منظور محاسبه مدیریت سود واقعی، از سه روش تسریع زمانبندی فروش، سطح غیر عادی تولید و کاهش غیر عادی هزینههای اختیاری استفاده شد. نتایج تحقیق نشان میدهد چنانچه مدیران به سودهای هدف دست نیابند و همچنین در مدیریت سود با محدودیتهایی مواجه شوند، اقدام به گزارش سود پیشبینیشده تهاجمی میکنند. به علاوه، نتایج تحقیق نشان میدهد در شرکتهایی که میزان اقلام تعهدی زیاد است، سود پیشبینی شده توسط مدیریت، ارتباط ارزشی بیشتری در مقایسه با سود حسابداری ندارد. این نتیجه گیری، در مورد شرکتهایی که مدیریت سود واقعی بیشتری را بکار گرفتهاند نیز صادق است.
رحمانی و همکاران (1391) به بررسی اثر انتشار پیشبینی سود بر ضریب واکنش سود آینده پرداختند. پیشبینی سود توسط مدیران و خصوصیات آن، نشانه ای از ارائه اطلاعات خصوصی مدیران و تایید ادعاهای آنها است. این علامت به سرمایهگذاران کمک میکند تا رابطه بین پیشبینی مدیر و سود آینده را بهتر درک نمایند و درنتیجه اوراق بهادار را به درستی قیمت گذاری کنند. هدف این مقاله بررسی این موضوع است که آیا انتشار پیشبینی مدیران و خصوصیات این پیشبینی بر رابطه بین بازده و سود آینده اثر میگذارد. هرچه خصوصیات پیشبینی بهتر باشد، توانایی سرمایه گذاران برای پیشبینی سود آینده بیشتر میشود و محتوای اطلاعاتی قیمت سهام در مورد سود آینده را افزایش میدهد در نتیجه ضریب واکنش سود آینده بیشتر میشود. این پژوهش در راستای تحقیقات گلب و زاروئین (2002)، توکر و زاروئین (2006) و چو و همکاران (2008) میباشد. نتایج تحقیق نشان میدهد اگر دفعات پیشبینی مدیریت بیشتر و دقت آن بالاتر باشد، بر رابطه بین بازده و سود آینده اثر میگذارد. بعلاوه الگوی تحقیق با اضافه کردن متغیرهای کنترلی نظیر اندازه شرکت، رشد و سودده و زیانده بودن بسط داده شد تا اثر متغیرهای حذف شده را کنترل کند. نتایج این پژوهش نشان میدهد پیشبینی مدیریت بر رابطه بین بازده و سود آینده اثر میگذارد. هرچه دفعات پیشبینی بیشتر و میزان خطای آن کمتر باشد، اعتبار آن از دید سرمایهگذاران بیشتر خواهد شد.
علوی طبری و باکری (1389). پژوهشهاي پيشين نشان دادهاند که مديران تمايل دارند اولين رقم سود گزارش شده شرکت را به سمت بالا گرد کنند. بر اساس اين پژوهش ها، وقوع اين رفتار به علت وجود پديده رواني «199توماني» است که بر اساس آن کالايي که اولين رقم سمت چپ آن کوچکتر باشد، به طور غيرعادي ارزانتر ارزيابي مي شود.
در اين پژوهش تلاش شد تا مشخص شود که آيا مديران شرکت هاي ايراني پذيرفته شده در بورس نيز به اين رفتار دست ميزنند؟ و آيا وقوع اين رفتار با ويژگيهاي اندازه، ميزان بدهي و سطح عملکرد عملياتي شرکت، رابطه دارد؟ هدف از اين پژوهش، مقايسه توزيع مشاهده شده با توزيع مورد انتظار در دومين رقم سمت چپ سودهاي گزارش شده شركت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. اين پژوهش شامل بررسي اطلاعات مربوط به صورت هاي مالي 245 شركت پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طي سال 1387و اطلاعات صورت هاي مالي همان شركت ها در بازه زماني 1388-1377 است.
براي اين پژوهش، دو فرضيه طراحي و با استفاده از توزيع بنفورد، به عنوان توزيع مورد انتظار، آزمون شد. نتايج اين پژوهش بيان ميکند که مديران شرکتهاي ايراني تمايل ندارند در زمان مواجهه با عدد بزرگي مانند 9 در دومين رقم سمت چپ سود، با هدف افزايش يک واحدي اولين رقم آن، سود عملياتي را به سمت بالا گرد کنند، در حالي که بررسي اين پديده در ارتباط با سود خالص شرکتها، نتايج مربوطتري ارائه ميکند. به علاوه شرکتهاي بزرگ و شرکتهاي داراي عملکرد عملياتي پايين تمايل بيشتري براي انجام اين کار در سود خالص خود دارند.
سجادی و همکاران (1387). عوامل موثر بر مديريت سود در شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی کردند. بر اساس نتايج تحقيق در سطح معناداري پنج درصد، پيشبيني رشد سودهاي آينده شرکت، با مديريت سود رابطه مستقيم دارد. اما، بين مديريت سود و پارامترهايي نظير اندازه شرکت و ساختار مالکيت آن، رابطه معنيداري وجود ندارد.
خالقی مقدم و آزاد (1383). محتوای اطلاعاتی سود پیشبینی شده توسط شرکتها را مورد بررسی قرار دادند. بدست آمده حاکی از آن است که سود پیشبینی شده توسط شرکتها دارای محتوای اطلاعاتی و کارایی بوده و از این جهت اهمیت پیشبینی سود حسابداری به دلیل نقش و تاثیر آن در تصمیمگیریهای استفادهکننده بویژه سرمایهگذاران بارزتر میشود.
2-6 خلاصه و نتیجهگیری: تبیین نظری فرضیهها
همانگونه که تحقیقات پیشین (ماتسوموتو، 2002؛ براون و پینلو، 2007؛ زانگ، 2007؛ هو و همکاران 2012)نشان دادهاند، هر سه مدیریت افزایشی سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری، مدیریت سود واقعی افزایشی و مدیریت کاهشی پیشبینیهای سود، مکانیزمهای پر هزینهای برای مدیریت سودهای غیر منتظره هستند. اصول پذیرفته شده حسابداری (GAAP) و رسیدگیهایی که از سوی حسابرسان صورت میگیرد، به همراه نظارتهایی که از سوی سرمایهگذاران و مقامات قانونی وجود دارد، بکارگیری مدیریت افزایشی سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری را با محدودیتهای اساسی مواجه میسازند. هزینه اصلی مرتبط با مدیریت سود واقعی، اتلاف و از دست رفتن ارزش شرکت و سهامداران در نتیجه انحراف و تخطی از تصمیمات تجاری بهینه است.
سر انجام، مدیریت کاهشی پیشبینیهای مدیریت، میتواند واکنش منفی بازار را در تاریخهای اعلام پیشبینیها به دنبال داشته باشد. هر دوی بروان و پینلو (2007) و زانگ (2007) پیشبینی کردند که اگر هزینههای استفاده از یک مکانیزم افزایش یابد، در فرایند تحقق بخشیدن سودهای هدفگذاری شده، احتمال استفاده از مکانیزمهای جایگزین افزایش خواهد یافت.
بارتون و سیمکو (2002) بیان میکنند که اطلاعات ترازنامه به عنوان محدودیتی در مقابل مدیریت سود عمل خواهد کرد. اگرچه مدیران اجازه دارند در فرایند گزارشگری مالی خود در چارچوب اصول و استانداردهای حسابداری از قضاوت و برآوردهای خود استفادهکنند، با این وجود، در بکارگیری قضاوتها و برآوردها، اختیار عمل آنها بی نهایت نیست. به صورت خاص، به دلیل ماهیت معکوس شدن اقلام تعهدی حسابداری، توانایی مدیران برای دستکاری افزایشی سود در دوره جاری، توسط مبالغ مدیریت افزایشی سود در دورههای گذشته محدود میشود. همچنین، از آنجا که ترازنامه اثرات انتخابهای حسابداری در دورههای گذشته را تجمیع میکند، سطح خالص داراییهای عملیاتی، مقادیر مدیریت سود در دورههای گذشته را منعکس میکند.
به دنبال این ادعا، بارتون و سیمکو (2002) پیشبینی کردند که توانایی مدیران برای ارزیابی خوشبینانه سود (و بنابراین، گزارش مبالغ بزرگتر سود غیره منتظره مثبت) از طریق مدیریت افزایشی اقلام تعهدی در دوره جاری، به واسطه میزان بیش از واقع بودن خالص داراییها در ترازنامه، محدود میشود. شواهد تجربی نیز با این پیشبینی مطابقت دارد.
در این تحقیق، میزان بیش از واقع بیان شدن خالص داراییهای عملیاتی به عنوان محدودیت در مدیریت افزایشی سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری در نظر گرفته شدهاست و این موضوع بررسی شدهاست که مدیران به منظور اجتناب از زیانهای غیر منتظره منفی چگونه بین مکانیزمهای جایگزین، موازنه برقرار میکنند.
اگر چه ترازنامه مرزهای توانایی مدیران برای بکارگیری اقلام تعهدی به منظور مدیریت افزایشی سود را محدود میکند، با این وجود، توانایی مدیران در مدیریت سود واقعی یا مدیریت کاهشی پیشبینیها (انتظارات) را تحت تاثیر قرار نمیدهد. اگر مدیران بخواهند یک مکانیزم را جایگزین مکانیزم دیگر نمایند، به احتمال بسیار زیاد در زمانی که میزان بیش از واقع بیان شدن خالص داراییهای عملیاتی در ترازنامه بالا است، مدیریت سود واقعی افزایشی و مدیریت کاهشی پیشبینیها را جایگزین مدیریت افزایشی سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری خواهند کرد.
با توجه مطالب مطرح شده، فرضیههای تحقیق به صورت زیر خواهد بود:
فرضیه اول: بین کاهشی بودن پیشبینی سودهر سهم و بیشنمایی خالص داراییهای عملیاتی در ترازنامه رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین مدیریت سود واقعی و بیشنمایی خالص داراییهای عملیاتی رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد.
منابع
ابراهيمي كردلر، علي و حامد ذاكري (1388)، بررسي مديريت سود با استفاده از فروش دارايي ها، تحقيقات حسابداري پاييز 1388; 1(3):135-122.
افلاطونی، عباس و نیکبخت، لیلی. (1389). کاربرد اقتصادسنجی در تحقیقات حسابداری، مدیریت مالی و علوم اقتصادی، تهران، انتشارات ترمه، چاپ اول.
برادران حسن زاده، رسول و عبد الرحيم كامران زاده اضماره (1388)، بررسي مديريت سود در شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، سال اول، شماره 2، ص 188.
بهارمقدم مهدي, علي کوهي (1389). بررسي نوع مديريت سود در شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. دانش حسابداري; 1(2):75-93.
بهارمقدم، مهدی و حبيبه حسني فرد (1389)، بررسي رابطه بين رويدادهاي مالي واقعي و مديريت سود در شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، تحقیقات حسابداری و حسابرسی، شماره 19: 63-81.
حافظ نیا، محمدرضا. (1380). مقدمهای بر روش تحقیق در علوم انسانی، انتشارات سمت.
حیدرپور، فرزانه و خواجه محمود، زیبا. (1393).رابطه بین ویژگی هاي پیشبینی سود هر سهم توسط مدیریت بر ریسک و ارزش شرکت با هدف آینده نگري در تصمیم گیري، دانش مالی تحلیل اوراق بهادار سال هفتم، شماره بیست و دوم، 25-46.
خاکی، غلامرضا. (1378). روش تحقیق با رویکردی به پایان نامه نویسی، انتشارات مرکز تحقیقات علمی کشور با همکاری کانون فرهنگی انتشاراتی درایت.
خالقی مقدم، حمید و آزاد، محمد. (1383). محتوای اطلاعاتی پیشبینی سود شرکتها، مطالعات تجربی حسابداری مالی، شماره 7، 33-54.
رحمانی، علی، بشیری منش، نازنین، شاهرخی، سیده سمانه (1391). بررسی اثر انتشار پیشبینی سود بر ضریب واکنش سود آینده، دانش حسابداری، سال سوم، شماره 10، 29-50.
سجادي سيدحسين, دستگير محسن, فرازمند حسن, حبيبي حميدرضا (1387). عوامل موثر بر مديريت سود در شرکتهاي پذيرفته شده در بورس تهران پژوهشنامه اقتصادي; 8 (2 (ويژه نامه بازار سرمايه)):129-159.
سرمد، زهره، بازرگان، عباس و حجازی، الهه. (1384). روش تحقیق در علوم رفتاری، انتشارات آگاه.
سعيدي علي, حميديان نرگس, ربيعي حامد. (1392). رابطه بين فعاليت هاي مديريت سود واقعي و عملکرد آتي شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. حسابداري مديريت; 6(17):45-58.
عزتی، مرتضی. (1376). روش پژوهش در علوم اجتماعی، موسسه پژوهشات اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس، چاپ اول.
علوي طبري سيدحسين, باكري آمنه (1390). مديريت سود به منظور دستيابي به نقاط مبنا. پژوهش هاي حسابداري مالي; 3(3 (9)):1-18.
فخاري حسين, عديلي (1391). بررسي رابطه بين جريان هاي نقدي آزاد و مديريت سود از طريق فعاليت هاي واقعي در شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. مجتبي بررسيهاي حسابداري و حسابرسي; 19(70):63-78.
کرمی، غلامرضا، اعظم داوری نژاد مقدم و آرش تحریری (1390)، بررسی رابطه بین مدیریت سود واقعی و مدیریت سود حسابداری به منظور هموارسازی سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، مطالعات تجربی حسابداری مالی، شماره 31، ص.ص :45-31.
مشايخي بيتا، صفري مريم (1385). وجه نقد ناشي از عمليات و مديريت سود در شركت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. بررسيهاي حسابداري و حسابرسي؛ 13(44):35-54.
مهام کیهان و ذوالقدر مصطفی (1391). رابطه سود پیشبینی شده توسط مدیریت و مدیریت سود. دوره 2، شماره 4، صفحه 65-87.
نادری، عزت ا... و نراقی، مریم. (1378). روشهای تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی، انتشارات دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.
نوروش ايرج، سپاسي سحر, نيك بخت محمدرضا (1384). بررسي مديريت سود در شركت هاي پذيرفته شده در بورس تهران. مجله علوم اجتماعي و انساني دانشگاه شيراز; 22(2 (پياپي 43) (ويژهنامه حسابداري)):165-177.
ولیزاده لاریجانی، زهرا؛ (1387). نتایج مدیریت واقعی سود، پایاننامهی منتشر نشده، دانشکدهی علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهرا.
Baber, W., P. Fairfield, and J. Haggard. (1991). The effect of concern about reported income on discretionary spending decisions: The case of research and development. The Accounting Review 66 (4): 818-829.
Baber, W.R., Fairfield, P.M. and Haggard, J.M. (1991), “The effect of concern about reported income on discretionary spending decisions: the case of research and development”, The Accounting Review, Vol. 66, pp. 818-29.
Barton, J. and Simko, P. (2002), “The balance sheet as an earnings management constraint”, The Accounting Review, Vol. 77, pp. 1-27 (supplement).
Bartov, E., Givoly, D. and Hayn, C. (2002), “The rewards to meeting or beating earnings expectations”, Journal of Accounting and Economics, Vol. 33, pp. 173-204.
Brown, L. (1997), “Analyst forecasting errors: additional evidence”, Financial Analysts Journal, Vol. 53, pp. 81-8.
Brown, L. (2001), “The temporal analysis of earnings surprises: profits versus losses”, Journal of Accounting Research, Vol. 39, pp. 221-41.
Brown, L. and Caylor, M. (2005), “A temporal analysis of quarterly earnings thresholds: properties and valuation consequences”, The Accounting Review, Vol. 80, pp. 423-40.
Brown, L. and Higgins, H. (2005), “Managers’ forecast guidance of analysts: international evidence”, Journal of Accounting & Public Policy, Vol. 24, pp. 280-99.
Brown, L. and Pinello, A. (2007), “To what extent does the financial reporting process curb earnings surprise games?”, Journal of Accounting Research, Vol. 45, pp. 947-81.
Brown, L. D. (1997). “Earnings surprise research: Synthesis and perspectives.” Financial Analysts Journal, 13-19.
Burgstahler, D. and Eames, M. (2006), “Management of earnings and analysts’ forecasts to achieve zero and small positive earnings surprises”, Journal of Business Finance & Accounting, Vol. 33 Nos 5/6, pp. 633-52.
Bushee, B. (1998), “The influence of institutional investors on myopic R&D investment behavior”, The Accounting Review, Vol. 73, pp. 305-33.
Cohen D. A., Zarowin P. (2008).”Accrual-Based and Real Earnings Management Activities around Seasoned Equity Offerings”. Working paper, Available at http://ssrn.com/abstract=1081939.
Cohen, D., Dey, A. and Lys, T. (2008), “Real and accrual-based earnings management in the pre-and post-Sarbanes Oxley periods”, The Accounting Review, Vol. 83, pp. 757-87.
Collins, D., Maydew, E. and Weiss, I. (1997), “Changes in the value-relevance of earnings and book values over the past forty years”, Journal of Accounting and Economics, Vol. 24, pp. 39-67.
Das, S., Levine, C. and Sivaramakrishnan, K. (1998), “Earnings predictability and bias in analysts’ earnings forecasts”, The Accounting Review, Vol. 73, pp. 277-94.
Dechow, P., Sloan, R. and Sweeney, A. (1995), “Detecting earnings management”,The Accounting Review, Vol. 70, pp. 193-225.
Degeorge, F., Patel, J. and Zeckhauser, R. (1999), “Earnings management to exceed thresholds”, Journal of Business, Vol. 72, pp. 1-33.
Doyle, J.T., Jennings, J.N., and Soliman, M.T. (2013). Do managers define non-GAAP earnings to meet or beat analyst forecasts? Journal of Accounting and Economics, 56(1), 40–56.
Francis, J., Philbrick, D. and Schipper, K. (1994), “Shareholder litigation and corporate disclosures”, Journal of Accounting Research, Vol. 32, pp. 137-64.
Graham, J., Harvey, C. and Rajgopal, S. (2005), “The economic implications of corporate financial reporting”, Journal of Accounting and Economics, Vol. 40, pp. 3-73.
Hayn, C. (1995), “The information content of losses”, Journal of Accounting and Economics, Vol. 20, pp. 125-53.
Healy, P. and Wahlen, J. (1999), “A review of the earnings management literature and its implications for standard setting”, Accounting Horizons, Vol. 13, pp. 365-83.
Hirshleifer, David, Hou, Kewei, Teoh, Siew Hong, Zhang, Yinglei, (2004), Do investors overvalue firms with bloated balance sheets?. Journal of Accounting and Economics, 38, 297-331.
Ho, L.J., Liu C.S., Ouyang, B. (2012), Bloated balance sheet, earnings management, and forecast guidance, Review of Accounting and Finance, 11(2), 120 – 140.
Kasznik, R. and McNichols, M. (2002), “Does meeting earnings expectations matter? Evidence from analyst forecast revisions and share prices”, Journal of Accounting Research, Vol. 40, pp. 727-59.
Lopez, T. and Rees, L. (2001), “The effect of meeting analysts’ forecasts and systematic positive forecast errors on the information content of unexpected earnings”, working paper, Texas A&M University, College Station, TX.
Matsumoto, D. (2002), “Management’s incentives to avoid negative earnings surprises”, The Accounting Review, Vol. 77, pp. 483-514.
Penman, S. (2004). Financial Statement Analysis and Security Valuation, Boston, MA: Irwin/McGraw-Hill.
Roychowdhury, S. (2006), “Earnings management through real activities manipulation”, Journal of Accounting and Economics, Vol. 42, pp. 335-70.
Schipper, K. (1989), “Commentary on earnings management”, Accounting Horizons, Vol. 3, pp. 91-102.
Skinner, D. and Sloan, R. (2002), “Earnings surprises, growth expectations, and stock returns or don’t let an earnings torpedo sink your portfolio”, Review of Accounting Studies, Vol. 7, pp. 289-312.
Zang, A. (2007), Evidence on the Tradeoff Between Real Manipulation and Accrual Manipulation, working paper, Duke University, Durham, NC.