پیشینه و مبانی نظری مفهوم عاطفه (docx) 56 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 56 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مفهوم عاطفه
دانشمندان اوّلین گام در هر فعالیت علمی را تعریف دقیق مفاهیم و اصطلاحاتی دانسته اند که قرار است به صورت کتبی یا شفاهی در یک مبحث علمی به کار گرفته شود ، زیرا استفاده از یک واژه کلیدی بدون توافق بر سر معنا و مقصود آن و مخاطب قرار دادن دیگران ، موجب سوءتفاهم و برداشت هایی خواهد شد که احتمالاً مقصود گوینده نبوده است . به نظر می رسد این مشکل در حوزه های علوم تربیتی و روانشناسی محسوس تر از سایر حوزه ها ست ، چون تمام یا بسیاری از فرایندهای تربیتی و روانی انسان ، عینی و قابل اشاره خارجی نبوده و در واقع تجربه ای درونی است . از این رو ، هر کس آن را همان گونه تعبیر می کند که یافته است . اینجاست که تعریف مفاهیم در این میان از اولویت بیشتری برخوردار می شود . در حالیکه در پدیده های فیزیکی و مشهود ، این مشکل به حداقل می رسد .
اکنون به قصد تجزیه و تحلیل مفهوم عاطفه به بررسی مفاهیم لغوی و اصطلاحی واژه های : انفعال ، احساس ، عاطفه و هیجان از دیدگاه های مختلف می پردازیم .
با وجود اینکه هیجان ، احساس ، انفعال ، با عاطفه مترادف می باشد و با اینکه هم معنی و معادل هم هستند ، معهذا تفاوت هایی با هم داردند . عاطفه مؤنث عاطف است به کسر (طا) به معنای مایل ، برگردانده و مهربانی کننده و مهربانی ،و همچنین به معنی مهر و علاقه و خویش و قرابت می باشد .
2-3-1- معنای اصطلاحی عاطفه
موقعی که انفعال ( لذّت و الم ) تحت تأثیر عناصر و عوامل مختلف قرار گرفته به شکل حالتی مرکب در می آید و به شخص یا چیز معینی مربوط و معطوف می شود ، در این صورت آن را عاطفه می گویند . به
عبارت دیگر هر گاه دو یا چند ادراک با هم وجود یافته و هر کدام زنگ انفعالی خاصی داشته باشند . عاطفه یک حالت هیجانی سازمان یافته از انفعالات مختلف همراه با اندیشه فرد می باشد و نسبت به هیجانات پایاتر می باشد . معمولاً در روان شناسی کلاسیک عاطفه و هیجان اغلب بطور متداول و هم معنی به کار می رود ، این در حالی است که خلق و خو را به خاطر داشتن حالتی نافذتر و پایاتر از دو حالت قبل جداگانه به کار می برند . یعنی مثلاً ممکن است خلق کسی در یک روز بخصوص بالا باشد ، لکن حالاتی از افسوس ، غم ، خشم ، نگرانی ، ترس ، شادی و غیره بطور گذرا در زمینه این خلق بالا مشاهده شود ( یار محمدیان ، 1371 ، ص85) .
« هیجان » در فرهنگ نوین عبارت از نوعی برانگیختگی و جوش و خروش ، اضطراب و آشفتگی ، برافروختن و غضب و انگیزش تحریک شده می باشد . "انفعال " که یک لغت عربی است عبارت است از اثر چیزی را پذیرفتن یا از امری یا چیزی متأثر شدن . انفعال نفسانی معادل همان هیجان می باشد . یعنی جوش و خروش ، تکان روحی ، تحریک ، اثر پذیری ازیک محرک خارجی ،خشمگین شدن و از جا در رفتن و متحول شدن را انفعال می گویند . از دیدگاه غزالی انفعال نوعی گسیختگی است که در رفتار آدمی پدید می آید . انفعالات شدید مثل خنده و گریه ی شدید انفعالاتی هستند که ما می توانیم فقدان کلی سیطره ی عقل و اثر ضعیف خود آگاهی و کمبود شدید اراده را از خلال اینگونه انفعالات کشف کنیم ( عثمان عبدالکریم ، ترجمه حجتی ، 1366، ص141).غزالی انفعال را به دو صورت شدید ( هیجانات ) و آرام ( عواطف) دسته بندی کرده است و آن را در رشته محرک ها و انگیزه های رفتار معرفی می کند ( همان). در حالیکه "احساس" به معنی همدردی کردن و شعور و فهم به کار می رود . آدم حساس ، یعنی صاحب شعور و عقل و احساسات و آدم فاقد احساس ، یعنی کسی که بی عاطفه است . پس احساس نوعی دقّت و حساسیت است که توأم با عاطفه و دریافتن و درک و شعور درونی می باشد ( معین ، 1381 ، ص 149 ).
در مجموع از تحلیل واژه های فوق می توان به این نتیجه رسید که :
اوّلا ًهیجان ، انفعال ، احساس و عاطفه به طور کلی بعد روانی و سلامت انسان یا عدم سلامت روانی انسان هستند ، و محرک رفتارهای احساسی و انفعالی او می باشند . ثانیاً با اینکه هم معنی هستند لیکن تفاوت
های رتبه ای دارند ، که درجه پایین آن واکنش های هیجانی و انفعالی است . آن گاه بیداری رفتارهای احساسی ، دریافت های شهودی و درک تجربیات عاطفی در رتبه بعدی قرار می گیرد و در رتبه نهایی تحقق استعدادهای عاطفی و روانی فرد است که دیگر هیچ گونه مفهوم مخرب و منفی از آن برداشت نمی شود ، بلکه بر عکس محل رشد عواطف عالیه است که حتّی وقتی که خشمگین می شود ، خشم او بجا و در جهت مطلوب است و خوشحالی او به خاطر احقاق حق و مطابق با قسط به همدیگر می رسند . همچنین می توان این مطلب را برداشت نمود که در واکنش های هیجانی و انفعالی میزان آگاهی در شناخت و یادگیری کمتر دخالت دارد ودر عوض غرایز و تمایلات و واکنش های ارثی ، جسمانی و فیزیولوژیک به صورت قوی در رفتار فرد عمل می کند . برعکس در رفتارهای عاطفی یک حالت منظم و آرام ، بادوام ، متعادل و سازمان یافته می توان مشاهده نمود ، که بیشتر متکی بر بعد آگاهی و تجربه و شناخت فرد است . در رفتارهای عاطفی بیشتر جنبه های مثبت و سازنده نمود پیدا می کند ( یار محمّدیان ، 1371 ، ص11) .
عاطفه با چنین برداشتی عبارت است از روی آوری وجدانی به موضوع معینی که از طریق آگاهی ها و یادگیری صورت می گیرد . از دید گاه تربیت اسلامی غرایز نیروهایی هستند که ، گرایش به خود حیوانی یا خود مجازی را تأمین می کنند ، و عواطف گرایش به دیگر خواهی و خود واقعی انسان را تأمین می کنند و زمینه ای برای شکوفایی مکارم اخلاقی و محاسن اخلاقی هستند . اصول اخلاقی ، زمینه ساز رشد عواطف عالیه و کنترل کننده غرایز و خلق وخوی می باشد ، یعنی اصول اخلاقی و خلق و خوی حسنه با عواطف انسانی پیوندی عمیق و دو طرفه دارند ، یعنی هم اصول اخلاقی پایه رشد عواطف عالیه هستند و هم عواطف رشد یافته مبنای کسب مکارم و محاسن والای اخلاقی می باشد ( همان ، صص12-11)
محمّد بهشتی در مقاله تربیت عاطفی از منظر امیر المؤمنین علی علیه السّلام واژه عاطفه را این چنین معنا می کند : عاطفه حالت روانی پیچیده ا یاست که به صورت غریزی ، به وسیله محرک درونی یا بیرونی به وجود می آید و آثاری را در درون و برون آدمی ( تنش روانی ، آشفتگی ، افزایش یا کاهش ضربان قلب ، اختلال تنفس ، انبساط ، اضطراب و...) در پی می آورد که پاره ای از آنها قابل مشاهده است . عاطفه ، هیجان ، تمایل ، انگیزش ، به هر معنایی که باشند ، با یکدیگر ارتباط محکمی دارند . مثلاً آدمی چون خود
را دوست دارد ، از خطر می گریزد و این گریز از خطر پیوسته با حالات ترس ، اضطراب ، آشفتگی و افزایش ضربان قلب همراه است . بنابراین می توان گفت آدمی دارای تمایلاتی است که اگر در حالت برانگیختگی با حالت عاطفی خاصی بروز کنند آن حالت عاطفی به صورت حالت هیجانی در می آید ( بهشتی ، محمّد ، 1380 ، صص572- 571). عاطفه زبان گویای قلب انسان است که بدون نیاز به کلام، سخن می گوید، برای اینکه قلب در هنگام بیماری و ضعف آن تغذیه شود و تقویت گردد و از مرگ نجات پیدا کرده، نشاط دوباره و حیاتی مجدّد یابد، خداوند متعال عواطف را به انسان بخشید تا به وسیله ی آن حیات انسانی خود را ادامه دهد و به وسیله ی عواطف با انسان ها تعامل نماید و وجود خود را رشد و تعالی بخشد گاهی برای جلب محبّت دیگران مهر بورزد و گاهی برای دور کردن دشمن، خشم بگیرد.(زاهدی،1385: ص368).
2-3-2- عاطفه در قرآن
واژه ی عاطفه در قرآن مستقیماً نیامده است ، بلکه توصیفی دقیق درباره بسیاری از حالات انسانی است که بروز آنها ، نمود ترس می باشد . مانند ترس ، خشم ، محبت ، شادی ، نفرت، پشیمانی و ندامت ، اندوه و حسرت ، غرور و تکبّر ، شرم و خواری که انسان آنها را احساس می کند ( حاج بابایی ، 1381 ، ص 42 ).
قرآن کریم انسان را موجودی می داند که عواطفش مکمل عقل و اندیشه اش می باشد و چون انسان از دو قسمت جسمانی و روحانی ترکیب یافته ، لذا عقل و عاطفه ریشه در بعد روحانی او دارد ، و روح انسان مظهر
لطافت الهی می باشد . بنابراین اگر شخصیت انسان درست پرورش یابد ، مظهر و تجلی عواطف عالی و صفات ربانی خواهد گشت ( یار محمّدیان ، 1371 ، ص 64 ) .
قرآن کریم به همان پیمانه ای که به عقل اهمیت داده است، به همان اندازه به عاطفه توجه کرده است.
خداوند در آیه 159 از سوره آل عمران در خطاب به پیامبر بزگوار اسلام صلی الله علیه و سلم می فرماید: {فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ}. ترجمه: « به سبب رحمتی که از سوی الهی (در قلب تو ای پیامبر فرود آمده است) با ایشان نرم خویی کن؛ و اگر بدخو و سخت دل بودى ، قطعاً مردم از اطراف تو پراكنده مى شدند ».
همانطور: در آیه بیست و نهم از سوره فتح فرموده است: {مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ}. ترجمه: « محمد صلی الله علیه و سلم رسول خداست و آن ها كه پيرو او هستند نسبت به كفّار سخت گير و در بين خود رحيم و عطوف هستند ».
در آیه 103 از سوره آل عمران از الفت یاد می کند که مفهوم عاطفه را در بر دارد: {وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا}. ترجمه: « و به یاد آورید نعمت الهی را بر بالای خویش، آنگاه که با هم دشمن بودید، پس در میان قلب های شما الفت انداخت و به سبب آن با هم برادر شدید ».
در آیه 23 از سوره شوری در رابطه به شفقت پیامبر نسبت به مردم می فرماید: {قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}. ترجمه: « بگو: در برابر آن (همه نعمت كه در پرتو دعوت اسلام به شما خواهد رسيد) از شما پاداش و مزدي نميخواهم جز عشق و علاقه نزديكي (به خدا) را (كه سود آن هم عايد خودتان ميگردد).
همین مفهوم در آیه 128 از سوره توبه به تعبیر متفاوتی می آید: {لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ}. ترجمه: «بيگمان پيغمبري (محمّد نام)، از خود شما (انسانها) به سويتان آمده است. هرگونه درد و رنج و بلا و مصيبتي كه به شما برسد، بر او سخت و گران ميآيد. به شما عشق ميورزد و اصرار به هدايت شما دارد، و نسبت به مؤمنان داراي محبّت و لطف فراوان و بسيار مهربان است».
در آیه 27 از سوره حدید به تعبیر دیگری مفهوم عاطفه را تکرار نموده و می فرماید: {َجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً}. ترجمه: «و در دل پيروان عيسي مهر و عطوفت (مسلمانان) را قرار داديم. پيروان او رهبانيت سختي را پديد آوردند».
و همانطور: {إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ}. (الطور/28). ترجمه: «واقعاً او نيكوكار و مهربان است». {وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ}. (هود/90). ترجمه: «بي گمان پروردگار من بسيار مهربان (در حق بندگان پشيمان و) دوستدار (مؤمنان توبهكار) است».
2-3-3- تقسیم بندی عواطف
اسپینوزا عواطف را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کند و می گوید نشاط خوب است ، نشاط آن شادی است که در ارتباط خود با جسم ، نیروی عمل بدن را یاری می دهد و افزون می کند . بنابراین نشاط همواره خوب است و هرگز نمی تواند به حد افراط برسد و نفرت و حسد و انتقام را عواطف بد می داند و او می گوید ما در تباهی هر کسی که مورد نفرت ما باشد می کوشیم یعنی سعی می کنیم که شرّی را به او وارد سازیم ( کلبعلی ،1385 ، ص 56) .
عواطف را به دو دسته تقسیم می کنند : الف – عواطف اصلی : که تقریباً صورت مجرد دارند و قدیمی ترین انواع آن در روان شناسی غرب شامل : ترس ، خشم ، محبت ، و تعجب است . ب – عواطف فرعی : که در واقع ترکیبی از دو یا چند عاطفه اصلی است . مثل عشق که مرکب از تمایل جسمانی ، حس جمال ، حس اجتماعی ، مهر ، تعجب و ... است ، و یا حسادت که ناشی از نفرت ، خشم ، ترسِ مربوط به از دست دادن چیزی ، احساس کهتری و ... است ( قائمی ، 1386 ، پیوند ، شماره 339) .
فاطمه حاج بابایی درباره تقسیم بندی عواطف چنین می نویسد : تقسیمات و شماره های مختلفی برای عواطف به چشم می خورد ولی اکثر این تقسیمات با این مسئله باز می گردد که برخی از عواطف مربوط به امور عادی و حسی است ، اعم از اینکه موضوع آن فرد ، جامعه ، انسان و اشیاء باشد ، و برخی از عواطف مربوط به امور معنوی و معقولات و یا امور مجرد از ماده مربوط است مانند زیبائی ، راستی، شرف ، انزجار از رذائل و خوی های فرد مایه اخلاقی ، تعصب نسبت به مذهب و نظیر اینها . در میان عواطف عالیترین عواطف عبارتند از :
الف : محبت الهی که با ادراک و آگاهی انسان پیوند دارد .
ب : محبت خیر و نیکی یا خیر خواهی که بر مبنای شوق استوار است .
ج : جمال دوستی که مستند به وجدان آدمی است .
برای تشخیص مطابقت عواطف مناسب در انسان ، ملاک اصلی مطابقتِ فطری انسان با حب و بغض الهی است . مثلاً داستان حضرت ابراهیم که فرمان ذبح فرزند خود را دریافت نمود ، تأکید دارد بر اینکه عواطف
انسانی باید تسهیل کننده بندگی مقابل خدای واحد باشد ، نه اینکه مانع عبودیت انسان شود . در مقابل با مردم ، خداوند متعال به پیامبر ( ص ) چنین می فرماید : « نفرستادیم ترا مگر مهر و رحمتی برای جهانیان باشد » ( انبیاء ، آیه 107 ) .
2-3-4- حالات عاطفی
همانطور که قبلاً متذکّر شدیم ، عواطف را به اصلی و فرعی و یا مثبت و منفی تقسیم می کنند : به جاست که بار دیگر بر این نکته تأکید نماییم که هیچ یک از این حالات عاطفی به صورت مطلق در وجه مثبت و یا منفی قرار نمی گیرد .
اندوه : حالت عاطفیِ ضد شادی و سرور است ، و وقتی پیش می آید که انسان شخص عزیز یا چیز گرانبهایی را از دست بدهد ، یا حادثه ای برایش رخ دهد ، و یا اینکه در انجام کاری مهم دچار شکست شود ( ذوالفقاری ، 1386 ، ص 27) .
پشیمانی : ندامت حالت عاطفی است که از احساس گناه و تأسف از ارتکاب آن ، ملامت نفس بر آنچه که انسان انجام داده و آرزو بر اینکه ای کاش آن کار را انجام نمی داد ، ناشی می شود . سرزنش نفس توسط خود انسان و پشیمانی از کار زشت ، از عوامل مهم استواری شخصیت انسان و تشویق او به دوری از اعمال ناشایست و ارتکاب گناهانی است که باعث پشیمانی و سرزنش نفس می شود . ازاین روست که خداوند به اهمّیّت نفس ملامتگر ( لوّامه )، در ارشاد و هدایت انسان به دوری از گناهانی که سبب پشیمانی و ملامتش می شود ، سوگند یاد کرده است . ( همان )
ترس : از عواطف مهم انفعالی در زندگی انسان به شمار می آید که انسان را به دور شدن از خطراتی که تهدیدش می کند ، کمک می کند .
فایده ترس تنها در حفظ انسان از خطراتی که او را در زندگی دنیوی تهدید می کند خلاصه نمی شود . بلکه علاوه بر این ، یکی از مهم ترین فوایدش این است که مؤمن را به حفظ خود در برابر عذاب الهی در آخرت وا می دارد ، زیرا ترس از کیفر خداوند ، مؤمن را به اجتناب از گناهان و تمسّک به تقوا و پایبندی به عبادت و کار برای خشنودی خدا وادار می کند . ( حاج بابایی ، 1381 ، ص27 ) .
خشم : یکی از عواطف مهم است که کارِ با اهمّیّتی برای انسان انجام می دهد ، یعنی به او در حفظ و نگهداری خویش کمک می کند ، زیرا وقتی انسان خشمگین می شود ، نیرویش برای انجام کارهای سختِ عضلانی افزایش می یابد ، و این حالات او را برای دفاع از خود و یا غلبه بر مشکلاتی که مانع تحقق اهدافش می شوند ، قادر می سازد (همان ، صص 29-28) .
حسادت : نوعی خشم و واکنش عاطفی است در برابر از دست دادن یا احتمال و یا تصوّر از دست دادن محبت یک دوست . حسادت در بیشتر مواقع با ترس و خشم آمیخته است . شخصِ دچار حسادت ، اطمینان خاطر را در روابط با شخص محبوبش از دست می دهد و از بی مهری دوستش بیمناک است .
حسادت نوعی حالت انفعالی است، شخص در آن حالت احساس می کند ، سخت مایل است در جای شخص دیگر که دارای نعمتی است ، قرار بگیرد و آرزو می کند که نعمت از او زوال یابد ، تا خود صاحب آن شود ( شریعتمداری ، 1376، ص34 ) . دانشمندان اخلاق گفته اند که حسد زندان روح است و حسود دائماً در رنج وعذاب است و قلب و روح خویش را زجر می دهد
تکبّر : حالت پیچیده ای است در بعضی از مردم که ریشه در حب و ذات دارد . این حالت همان خود خواهی و غرور است ، و تکبّر و خودخواهی سرانجام برتری جویی بر مردم و رفتار تحقیر آمیز نسبت به آنان است . خداوند در قرآن مجید چنین می فرماید :
« وَ لا تَمشِ فِی ألاَرضِ مَرَحاً إنَّکَ لَن تَخرِقَ ألاَرضَ وَ لَن تَبلُغَ الجِبالَ طُولاً » ( سوره اسراء ، آیه 37 )
« و هرگز در زمین به کبر وناز مرو ( غرور و نخوت مفروش ) که به نیرو در زمین نتوانی شکافت و به کوه در سر بلندی نخواهی رسید » . با توجه به احادیث و آیات قرآنی روایت شده به این نتیجه می رسیم که تکبّر بر گرفته از حب ذات است ، ولی پسندیده نیست و مورد نکوهش قرار گرفته است .
محبّت : یا دوستی متقابل ، دوستی خالص و یک طرفه مودّت نام دارد ( سوره روم ، آیه 21 ) . محبت از عواطف مهم و سبب انس ها ، پیوندها و آشتی ها در زندگیِ توأم با امنیت و عقلانیت است . محبت واکنش عاطفی است که هدف آن ممکن است اشخاص یا اشیاء باشند .
احساس حقارت : از حالات روحی است که در آن فرد احساس کوچکی می کند و در رویارویی با مسائل روزمره زندگی نیز دچار مشکل می گردد .
فروید که درباره عقده های عاطفی – روانی وعلل ایجاد آن مطالعات عمیقی دارد ، یکی از علت های عقده روانی را محترم نبودن در برابر دیگران می داند ( ذوالفقاری ، 1386 ، ص75) .
2-3-5- نقش عواطف در زندگی انسان
عاطفه از عواملی است که زندگی را از حالت یکنواختی بیرون آورده و باعث غنای آن می گردد ، زیرا جنبه ی درونی ما را خوشحال یا متأثر می سازد . به عبارت دیگر عواطف مهم ترین و نیرومند ترین منبعی هستند که فرد در انگیزه ها و تمایلات از آن تأثیر می پذیرد . کسانی که به عللی عاطفه ندارند و یا دارند و آنرا احساس نمی کنند و یا نمی توانند آنرا بروز دهند ، دچار دشواریهای زیادی در زندگی می شوند . شخصیتی ارزنده است که دارای عاطفه و انعطاف باشد . شخصیتهای غیر قابل نفوذ در جنبه عاطفی زود شکن و ویرانگرند هیچ نقش مثبتی در جامعه ایفا نمی کنند . در مجموع می توان گفت جامعه ای که دچار کمبود عاطفی باشد سخت شکننده است ، نمی تواند دیر پا و پایدار باشد ( حاج بابایی ، 1381 ، مقدمه )
بقای هر اجتماعی به جاذبه افراد آن وابسته است ، و محبت وعاطفه در قلب پاک و سلیم پرورش می یابد . کسی که واجد چنین شرایط عالیه باشد ، در فکر دیگران بوده و اسایش او را بر خود ترجیح می دهد ( همان
، ص 53) . عواطف در زندگی انسان نقش محرک را بازی می کند ، آدمی را به انجام نوع خاصی از رفتار واداشته از این رو از ضرورتهای زندگی به شمار می رود . ( همان ، ص 57 ) .
وجود عاطفه در زندگی انسان بسیار مهم و ضروری است و آن را از منابع مهم سازش انسان ذکر کرده اند . در درون انسان عواطف فراوانی نهاده شده است که نقش آنها در زندگی انسان غیر قابل تردید است . زندگی انسان در تمام مراحل رشد تحت تأثیر عواطف اوست ، و رفتار فردی و اجتماعی او به طریقی متأثر از آنها است . حتی سلامت روانی و عقلانی انسان وابسته به سلامت عاطفی اوست . از این رو ، رفتار کسی که عواطفش به صورت متعادل پرورش یافته ، با رفتار فردی که فقر عاطفی دارد ، یکسان نیست . چگونگی رفتار هر کدام متأثر از چگونگی رشد و تربیت عواطف اوست . زندگی و رفتار هر کسی که وجودش لبریز از
محبّت ، اطمینان ، شادی و امیدواری است ، هرگز با رفتار و زندگی فردی که همواره نفرت ، خشم ، اضطراب و ترس بر او مستولی است ، یکسان نیست ( بهشتی ، محمّد ، 1380، ص 570 ) .
2-3-6- تقابل بین عقل و احساس
چهار قرن پیش از میلاد مسیح ، فیلسوفی بزرگ در یونان ظهور کرد و در زمینه اخلاق و کنترل عواطف مطالبی اظهار داشت که هنوز هم به قوّت خود باقی است . ارسطو معتقد بود که انسان ، دارای سه قوه غضبیه ، شهویه و عقل است . سعادت انسان در این است که این قوا را از افراط و تفریط نگهدارد و در زندگی تعادل آنها را حفظ کند ، در نتیجه ی این تعامل ، از قوه غضب ، شجاعت پدید می آید و از نیروی شهوت ، عفت و پاکدامنی و از عقل ، حکمت حاصل می شود . هرگاه میان این قوا تعادل و هماهنگی برقرار شود ، حالتی به وجود می آید که در فلسفه اخلاق ، از آن به عدالت تعبیر می کنند ( بهشتی ، محمد ، 1380 ، ص542 ).
ارسطو مانند روان شناسان جدید تنها به تجزیه و تحلیل نمی پردازد ، بلکه به مسأله ترکیب قوا نیز توجه دارد و هدف نهایی خود را برقراری هماهنگی میان قوا قرار می دهد ، تا تعادل روحی برقرار شود . آنچه در نظریه ارسطو در درجه اوّل اهمّیّت است ، حفظ تعادل روحی و برقراری هماهنگی میان عواطف است ، و برای رسیدن به این منظور ، انسان باید عقل را به عنوان یک راهنما و راهبر ، بر همه ی قوای روحی تسلط بخشد ، تا از شرّ عواطف مزاحم و بردگی نفس و قوای آن آسوده و آزاد شود . او مطرح می کند : « احساسات بشر زمانی که به خوبی به کار گرفته شود ، با خرد و منطق همراه است و به تفکر و ارزش ها و تعالی او جهت می دهند » . از دیدگاه او مشکل انسان در این نیست که از هیجان برخوردار است ، بلکه آن چه اهمّیّت دارد مناسب بودن هیجان و نحوه ابراز آن است ( همان ).
ارسطو می گوید : اگر انسان نتواند با کنترل این قوا ، بر آنها مسلط شود ، بلکه برعکس ، برده و مطیع آنها گردد، تعادل این قوا از میان می رود و یکی از دو طرف به افراط و تفریط می گراید ، که هر دو طرف آنها برای انسان زیان بخش خواهد بود . در واقع اگر انسان عقل را به کار اندازد و نیروی شهوت و غضب را تابع آن سازد ، می تواند از تعادل برخوردار گردد . در این صورت است که دیگر برده نفس و قوای نفسانی نیست
و زندگی را در کمال آزادگی و آزاد منشی می گذراند . گروه بسیاری از فلاسفه اسلامی ، تعادل ارسطویی را در زمینه اخلاقی پذیرفته اند ( همان ) .
پیاژه معتقد است که میان زندگی عاطفی و زندگی عقلانی یک توازن دائمی وجود دارد . به همان ترتیبی که هوش رشد می کند ، عواطف نیز ظهور می یابند . ( پیاژه ، ترجمه محسنی ، 1373، ص 38).
تاریخ نبرد میان توجه و انکار ِ هیجان در تفکر غرب ، بسیار قدیمی است . جنبش رواقیون در یونان باستان ( تقریباً 200 سال قبل از میلاد مسیح و 300 سال بعد از میلاد مسیح ) در ارتباط با نقش هیجان در ایجاد یک زندگی خوب و مطلوب بوده است . از نظر آنها ، خلق و خو ، تکانه ها ، ترس ها و علائق ، بسیار خود محور ، فرد گرا و منحصر به فرد بوده ، لذا قابل اعتماد نیستند . در فلسفه رواقی ، شخص ِ خردمند و عاقل هیچ هیجان و احساسی را تأیید نمی کند .
احساسات و عواطف حوزه وسیعی از زندگی آدمی را در بر می گیرد ، مانند : بیم ، امید ، لذّت ، درد ، خشم ، حیرت ، شادی ، نشاط ، یأس و اندوه ، شور و شوق و شیدایی و عشق . این احساس و عاطفه است که بزرگترین محرک را در زندگی تشکیل می دهد . و انسان را هم از درون و هم از برون به پویایی وا می دارد . بدون احساس ، زندگی برای هیچ انسان یا حیوان میسر نیست.
در حقیقت خرد ( عقل ) و احساس در رابطه تنگاتنگی با یکدیگر قرار دارند . در این رابطه به سه دیدگاه متفاوت اشاره می کنیم :
الف ) تلفیق خرد و احساس : طرفداران این دیدگاه ضمن به رسمیت شناختن احساس ، عقل یا خرد را چراغ راه آینده می پندارند و برای آن برتری قایل اند .
نجم الدین رازی در کتاب رساله عشق و عقل معتقد است : دلالت های عقل تا حد و ساحل جبروت ادامه دارند و از آنجا به بعد دیگر نیروی عشق لازم است ، حتی در این مقام هم عشق به معنای کلمه ( ع ش ق ) خارج و به صورت یک نیروی جذبه در می آید . این حالت یک حالت فنا است که جز با عشق که یکی از حالت های عاطفه است ، نمی توان به آن رسید . نجم الدین رازی معتقد است که این مرحله خصوصیات خاص خود را دارد ، که تنها با ابزار و وسایل خاص خود می توان وارد آم مرحله شد . مثلاً در این مرحله
خصوصیاتی مانند فنا و از خود گذشتگی است که فنا جز ویژگی های عشق است و تنها عشق است که می تواند از خود بگذرد و خود را نادیده بگیرد و این جزء خصوصیات عقل نیست ، زیرا عقل عین بقا است و نمی تواند وارد این مرحله بشود ( رازی ، 1345، ص 65 ) .
وی معتقد است که شعله آتش عشق تمام هیزم های موجود در خانه ( صفات جسمانی و روحانی ) را می سوزاند و عقل جایگاهی ندارد ، زیرا این عالم ، عالم فنا است و عقل صفت آب را دارد و هر کجا که می رسد آبادانی پدید می آورد ، امّا عشق صفت آتش را دارد و مسیر او در عالم نیستی است و هر کجا که می رسد و به هر چیز که می رسد ، همه را می سوزاند . ( همان ، صص 59-62).
« حد و حدود عقل تا یک مرحله است و عشق راهبر بی خودی است و سیر در آن دریا به قدم فنا قابل تحقق است و عقل چون عین بقا است و ضد فنا ، پس در آن دریا فقط آتش عشق میسر است » ( همان ، صص 60-59 ) .
ب ) خرد گرایی ناب : طرفداران این دیدگاه ، عاطفه و احساس را منبع تمام بد بختی های بشری می داند . در کتاب کلیله ودمنه به این گفتار معروف بر می خوریم که « دل جایگاه درد و رنج و محنت است و باید دل ( احساس ) را از سینه بیرون آورد » .
در دوره وسطا آگوستین بین ایمان و عقل هماهنگی را مطرح می کند و معتقد است که بین این دو هیچ تعارضی وجود ندارد ، هر دو به هم نیازمند هستند ( کاردان ، 1374، ص179 ) . آکویناس هم انسان را موجودی عقلانی می داند و عامل اصلی معرفت را عقل می داند . ( همان ، ص 183) .
از دوره دکارت به بعد حاکمیت عقل بسیار واضح شد و دکارتی ها عقل را خداگونه تعریف کردند و منشأ آن را بیرون از خود انسان دانستند و در عصر روشنگری هم با تأکید بر تفکر و عقلانیت ، آن را در ارتباط با جامعه ، علم ، هنر و ... در نظر گرفتند . در قرن بیستم هم عقلانیت در موضوعات تربیتی بیشتر به کار گرفته شد و بر روانشناسی انسانگرا و جوامع تعاملی ... تأکید کرد ( الیاس ، ترجمه ضرابی، 1385، صص89- 88 ) .
ج) تکیه بر احساس : پلوتونیوس و نوافلاطونیان ( مکتب اسکندریه ) با تکیه بر کشف و شهود و درک اشراقی ، احساس را بر خرد ورزی مقدم می دانستند . عرفان که خود معنی درخشش را می دهد نیز عشق را برتر از عقل می شمارد .
شافتسبری معتقد است که این حس اخلاقی است که تمایزات اخلاقی را تشخیص می دهد نه عقل . همین که افعال را بررسی می کنیم ، عواطف و انفعالات را تشخیص می دهیم، چشم باطنی بی درنگ خوب و پسندیده را از زشت و ناپسند تشخیص می دهد و به همین دلیل است که بنیاد این تمایزات در طبیعت است و تشخیص از طبیعت حاصل می شود (مک اینتایر ، ترجمه رحمتی ، 1378 ، صص 326-324) . دیوید هیوم معتقد است آنچه موجب تحریک ما به فعل یا عمل می شود ، امیال است نه عقل و عقل در تحریک ما به فعل ناتوان است . منشأ برانگیختگی و تحریک ذهن انسان ، لذت و الم است و از نظر هیوم عقل نمی تواند محرک فعل باشد و تنها محرک افعال و اعمال ، امیال هستند و میل برای تحریک به فعل از استدلال و عقل کمک نمی گیرد ( همان ) .
وی تحت تأثیر هاچسون قرار گرفته و معتقد است که عقل امری ساکن است و نمی تواند ما را به فعل و عملی بر انگیزد . از نظر هیوم نتایج اخلاقی را نمی توان بر هیچ موضوعی که قابل اثبات عقلانی باشد، مبتنی ساخت ( همان ) .
آرتور شوپنهاور معتقد است که نه تنها حقیقت انسان بلکه حقیقت کل جهان « اراده » است . همه هستی ، چیزی نیست مگر ظهور ناپایدار در جزئیات گوناگون . صور پدیدار محض ، که دارای اصل بنیادی و پویای غیر عقلانی که وی آن را اراده می نامد ، منشأ فعل و عمل انسان است . اراده تمایلات و خواهش ها است و بنیاد آن « میل به زیستن » است و انسان برای حفظ خود ، به صورت خود خواه در می آید و خود خواهی هر فردبا خود خواهی افراد دیگر معارضه می کند ( تایشمن ، ترجمه کاشانی ،1379، صص 82- 79).
انسان به واسطه تلاش های کور اراده شکل گرفته است و تفکر نمی تواند در آن تغییری ایجاد کند و هیچ تجربه ای ، تفکری و تعلیمی نمی تواند ما را تغییر دهد . خطای فلسفه اخلاق سنتی این است که فرض می کنندکه دستورات اخلاقی می تواند رفتار ( فرد یا دیگران) را تغییر دهد (مک اینتایر ،ترجمه رحمتی، 1378
، صص 441- 439) .شلر معتقد است اساس معرفت اخلاقی ، عاطفه است و عشق است که هستی از او تجلی می یابد ( صانعی ، 1368، صص 205- 198) . ماکس شلر معتقد است که عاطفه می تواند باعث شناخت جهان شود و همین شناخت موجب تحریک فعالیت ها ی عقل می شود . تعقل عملی اولیه نیست ، بلکه عاطفه قبل از عقل ، گرایش به شناختن ارزش هایی دارد که دارای قلمرو ویژه خود هستند و به صورت موضوع شناخت در می آیند . ( ذاکر زاده ،1387 ، ص 118 ) .
به تدریج در اواخر قرن هیجدهم حرکت اساسی در اروپا بر همدلی و تفکر شهودی و هیجان تأکید کرد. نویسندگان ، موسیقی دانان ، نهضت زنان و حتی برخی بیماران روانی جنبش هایی بر ضدّ قواعد خشک و خرد گرا و کلاسیکِ مسلط در فرهنگ غرب بر پا کردند . آنان معتقد بودند که احساس یک واقعیت است ، و علت وجود احساسِ از خود بیگانگی و تنهایی در افراد ، جامعه ی سنت گرای غرب است ، لذا برای مقابله با آن ، بیان علاءق شخصی و نفوذ احساس در شعر و نثر ضرورت دارد.
انسان دارای مغز و دل یعنی کانون تفکر و احساس است . اگر چه این مظهر روحی است که مدبر بدن می باشد ، ولی از لحاظ خصوصیات و وظایف ، از هم متمایزند . هر یک دارای عوامل خاصی در پرورش هستند . عوامل پرورش عقل ، علوم و معارف ، و وظیفه آن تفکر و ادراک است .و عوامل پرورش قلب ، شعور و عواطف عالی ، و وظیفه مهم قلب نشان دادن جمال و زیبایی در هر چیز و نمودار ساختن کمال است ( همان ، ص 68 ). انسان میان این دو پدیده ی روحی قرار گرفته و در صورت امکان باید از هر دو بهره برداری نموده ، و برای آنکه سعادتمند گردد باید از درجات تنازع و کشمکش آن بکاهد . وقتی احوال ملّت ها ی عصرهای مختلف را مطالعه می کنیم ، این نتیجه عاید ما می شود که جوامع بشری در صورتی که بخواهد در جاده ی مستقیم گام بردارد ، ناگزیر است میان این دو قدرت تعادلی ایجاد نماید ،زیرا اگر یکی از این دو بر دیگری غالب و طاغی گشت ، احوال ملّت ها را دگرگون ساخت ( همان ، صص 69-68) .
ممکن است کسی بپرسد ، در عصر کنونی که عقل با علوم و معارف مجهز گشته و بشر در سایه ی آنها حقایق را بررسی نموده است ، آیا راهی به صراط مستقیم پیدا خواهد کرد ؟ زیرا درک جمال و زیبایی از لوازم راه یافتن به صراط مستقیم زندگی است ( همان ، ص 69) . باید گفت : پاسخ این پرسش کاملاً منفی
است و این بیان ، شبه و ایراد کسانی است که موضوع تربیت را به پرورش عقل منحصر می دانند . چنان که روش برخی از اصحاب تعلیم وتربیت جدید چنین است ، آنان تعلیم را در دایره ی علوم وفنون محدود ساخته و از تربیت احساسات و قلب و عاطفه چشم پوشی کرده اند . نتیجه ی این گونه تربیت ، از میان رفتن تعادل عقل و احساس است . مشاهدات ما در احوال اقوامی که با این روش تربیت یافته اند ، منطق عقلیون را باطل می کند ، چون در این گونه روش های تربیتی به آداب روحی و روانی اعتنایی نشده است . لذا آنچه از نتایج تربیتی دنیای روز به دست می آید ودر مطبوعات میلیون ها نفر از افراد جمعیت دنیای کنونی منعکس است ، تقدیس تمایلات نفسانی و هماهنگی با هوس هاست ،تا آنجا که اکثر مردم ِ جهان امروزه به انگیزه های شهوانی و تمایلات عصبی خو گرفته اند. ما می دانیم تسلط عقل نمی تواند ارزش شخصیت انسان را حفظ کند ، و برای آنکه انسان بتواند شخصیت و کمال مطلوب را به دست آورد ، از تسلط احساسات و عواطف ناگزیر است ( همان ). اسلام همان پایه و درجه که به تربیت عقل غایت دارد ، به تربیت قلب و عواطف نیز اهتمام کافی نشان داده است . همان طور که عقل را میزان سنجش میان حق و باطل شناخته ، قلب را نیز وسیله ی ایجاد عواطف عالی می داند . قرآن کریم در این باره می فرماید : « اِنَّ فی ذَلِکَ لِذکری لِمَن کَانَ لَهُ قَلبٌ » ( سوره ق ، آیه 6 ). « حقاً در این بیان پند و اندرزی است برای کسی که قلب و دلی دارد » .ولی به جای آن نگفت : « لِمَن کانَ لَهُ عَقلُ » زیرا قلب است که می تواند انسان را از انحراف حفظ کند ، و عقل به تنهایی عاجز و ناتوان است . اگر چه قلب نیز ممکن است به انحراف و بیماری های معنوی دچارگردد ، واز اداء وظیفه باز ماند و اختلال هایی در زندگی مادی بوجود آورد . چنان که قرآن کریم می فرماید : « فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ ... » بیماری قلب جسمانی و صنوبری نیز در سایر اعضاء اثر می گذارد ( همان ، ص 70 ) .خداوند انحراف های بدنی را در مقابل انحراف های قلبی ناچیز شمرده و مقرر کرده است که سلامت دل ، انسانی را به درجات قابل ملاحظه ای نائل می سازد ، و نجات در روز قیامت موقوف به سلامت قلب از آفات و بیماری های معنوی است . چنان که قرآن می فرماید : « وَ لا تُخزَنِی یَومَ یُبعَثونَ* یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنونَ * إلَّا مَن أتَی اللَّهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ » ( سوره ی شعراء ، آیات 89-87) . «
خدایا مرا رسوا مکن در روزی که مردم زنده و برانگیخته می شوند . روزی که نه مال و نه فرزندان سودی نمی بخشند ، مگر کسی که خدای را با دلی راست و سالم آمد » ( همان ، ص 71) .
عقلی که تابع و تحت تأثیر عواطف باشد ، ناگزیر است کوشش کند تا عواطف را در رسیدن به اهدافی که دارد ، یاری دهد . اینجا است که کار عقل به صورت نیرنگ و پشت هم اندازی جلوه گر می شود . به همین جهت است که علی علیه السلام فرمود : « وَ کَم مِن عَقلٍ أسیِرٍ تَحتَ هَدیَ اَمیرٍ » ( نهج البلاغه ، حکمت 211) .
تنها وسیله ای که می تواند عقل را با اختیارات تام بر مسند حکم روایی بنشاند و عواطف را در جهت اختیار او قرار دهد ، ایمان است ( بهشتی ، احمد ، 1390، صص 44 -43 ).اگر عواطف تربیت نشده و تحت فرمان عقل نباشد ، غضب بر انسان چیره می گردد و انسان از منطقه تدبیر و سیاست و عقل و شرع به یک سو می افتد و برای آدمی در چنین حالتی بینش و بصیرت ، فکر و اندیشه و اختیار و اراده ای باقی نمی ماند ، بلکه بصورت یک فرد مضطر و مقهوری در می آید که محکوم غضب خود می شود ، و نابود می گردد ( حاج بابایی ، 1381 ، ص 50 ) . بنابراین از آنجا که مغز ما ، هم مرکز عواطف و احساسات و هم جایگاه تعقل و تفکر است ، بدون تردید ، پرورش انسان کامل به این است که مغز او درست بار آید ( بهشتی ، احمد ، 1385، صص 190 – 189 ) .
2-3-7- عاطفه از دیدگاه اسلام
اسلام همان گونه كه برای عقل جايگاهی والا و ويژه قائل شده است و در كشف اسرار جهان آفرينش نقش عمدهای را برای آن در نظرگرفته است. برای عاطفه بشری نيز اهميت قائل شده است تا انسان از نظر فكری و معنوی با عاطفه در حال تعامل باشد . عواطف عالي انساني در اثر معرفت و ايمان و عمل صالح پيدا مي شود و ريشه معرفتي دارد.
در ديدگاه اسلامي، عواطف عالي انسان ريشه در شناخت و آگاهي و ادراكات عميق قلبي و شهودي انسان دارد. لذا انسانها به هر اندازه از آگاهي و شناخت و ادراكات عميق قلبي و اراده و سلامت رواني بيشتر برخوردار باشند عواطف عالي انساني در رفتار ايشان بيشتر بروز ميكند. از نظر مباني اسلامي عواطف عالي
انسان نقشه كامل و آگاهانه و مدبرانه و عالمانه رفتار انسان در مقابل ادراكات عميق قلبي و شهودي است و عقل ارزشي و رشد يافته در وجود انسان فرهيخته، هدايتگر و طراح اين نقشه براي بروز عاطفه در رفتار انسان مي باشد ( صنوبری ، 1390) .
براساس مباني تعليم و تربيت اسلامي، عاطفه غير از احساس است. احساس همان چيزياست كه در روانشناسيهاي غربي مطرح شده و ريشه فيزيولوژيكي و بيولوژيكي دارد. مثل احساس سردي و گرمي و تشنگي و احساس خشم و ترس، افسردگي و نشاط ،كه اولاً حيوانات در داشتن آن با انسان تا اندازهاي مشترك اند. و ثانياً با ترشحات غدد درون ريز و يا تزريق موادي خاص يا تحريكات عصبي و برخورد يا دريافت صحنه هايي خاص و ادراكات حسي خاصي به وجود ميآيد. ثالثاً بروز احساسات ، غيرارادي و يا نيمه ارادي است. مثل احساس شهوت يا احساسخشم ناشي از برخورد فيزيكي يا درد و يا احساس افسردگي ناشي از تغييراتبيولوژيكي انسان وحيوان. اما اسلام، علاوه بر تأييد موارد فوق ، نوع ديگري از ادراكات انساني را مطرح ميفرمايد كه ريشه معرفتي دارد به نام عواطف عالي انساني كه خاص حيات انساني است. عقل ارزشي به حقايق و زيباييها و ارزشها و يقينيات به شدت جاذبه دارد. جذبه ها و تمايلي كه عقل ارزشي به اينها نشان مي دهد و در قلب روحاني ايجاد مي كند، عاطفه نام دارد. مانند عاطفه فداكاري و ايثار، عاطفه شجاعت يا عاطفه عشق الهي. اينگونه عواطف، فقط ريشه معرفتي دارد. انسان اولاً بر اين عاطفه خود آگاهي دارد و ثانياً بروز اين نوع عاطفه در رفتار انسان، ارادي است و ثالثاً بر اثر آگاهي و معرفت بر مطلبي خاص به وجود ميآيد مثل عاطفه زيبادوستي( صنوبری ، 1390) .
آیات و روایات بسیاری در باب محبّت، موّدت، ترّحم، رحمت، لطف، رأفت، عفو، خشوع، انکسار، غفران، الفت، اخّوت، شفقت، رفاقت، احسان، حلم، رغبت، شکر، فرحت، اشتیاق، رضایت، سرور و بکاء وجود دارد که تماماً شقوق و تجلیّات عاطفه است که در عین حال ، تماماً ریشه معرفتی دارد و متفاوت از احساس و احساسات است که ریشه غریزی ، حیوانی و بیولوژیکی دارد . نقش عاطفه آن اندازه در کسب معرفت و نور ، شعور و یقین ، بصیرت و تقرّب الی اللّه زیاد است که از قول معصوم ( ع ) روایت شده است : « عاطفه کلید اصلی
برای باز کردن و ورود به خانه دل است » . بنابراین در تعلیم وتربیت اسلامی ، یکی از اساسی ترین محورها ، تربیت و پرورش عواطف است ( زاهدی ، 1385 ) .
تمامی عواطف عالیه انسانی ، بروز و تجلی رحمت و عواطف الهی در عالم خلقت و هستی می باشند . حضرت علی علیه السلام در دعای کمیل می فرماید : « اَللَّهُمَّ اِنِّی أسئَلُکَ بِرَحمَتِکَ اللَّتیِ وَسَعَت کُلُّ شَیءٍ » " خدایا
من از تو مسئلت می کنم به آن رحمتی که هر موجودی را فرا گرفته است " ( یار محمّدیان ، 1371 ، ص 43 ) .
جنبه عاطفی شخصیت نسبت به جنبه عقلانی انسان ، از چند جهت حائز اهمّیّت دارد ، اوّل اینکه این جنبه بسیار پیچیده است ، و هم زمینه فیزیولوژیکی دارد و هم با زمینه عقلانی و اجتماعی ارتباط نزدیکی دارد . دوّم اینکه عواطف به عنوان انگیزه های نیرومند ، انسان را به تلاش و کوشش وادار می سازند . سوّم اینکه تاریخ حیات انسان نمایشگر این حقیقت است که آدمی بیشتر تحت تأثیر عواطف قرار دارد تا زیر نفوذ عقل . پس کار مربی در سطح وسیع این است که نحوه ی ابراز و کنترل عواطف را به فرد بیاموزد ( شریعتمداری ، 1376 ، ص 58 ) .
2-3-8- دیدگاه متفکّران اسلامی
الف : عقل گرایان
ابوبکر رازی ( 313 – 250 هجری ) : رازی در کتاب طب الروحانی دیدگاه افلاطون را در باب نفس بیان می دارد و از سه نفس در آدمی نام می برد : ناطقه و الهیه ، غضبیه و حیوانیه ، نباتیه و نامیه و شهوانیه ، وظیفه نفس غضبیه آن است که نفس ناطقه به کمک آن شهوات را بکوبد و با منع آنها بتواند وظیفه اصلی خود یعنی نطق را به انجام برساند ( نجاتی ، ترجمه بهشتی ، 1385، ص52 ). رازی این دیدگاه افلاطون را یاد آور می شود ، که شایسته است انسان هم در طب جسمانی و هم در طب روحانی که قانع شدن از راه احتجاج ها و برهان برای تعدیل اعمال این نفوس است ، بکوشد ، تا از آنچه می خواهد کوتاهی یا تجاوز نکند. کوتاهی نفس غضبیه این است که فاقد غیرت ، عزّت و تکبّر که کوبنده نفس شهودی است باشد . افراط نفس غضبیه این است که کبر و برتری و سلطه خواهی به انسان و حیوان در او بسیار باشد ( همان ) .
ابن سینا ( 428 – 370 هجری ) : او به صورت اندک و به اختصار بسیار به این موضوع پرداخته است . او اشاره می کند که عقل در قوه نزوعیه ، کیفیت هایی ایجاد می کند که به واسطه آنها انسان آمادگی پذیرش انفعالاتی چون خجالت ، حیاء ، خنده ، گریه و مانند آن را پیدا می کند ( نجاتی ، ترجمه بهشتی ،1385، ص 144 ) . به نظر ابن سینا بین نفس و بدن پیوندی وثیق وجود دارد ، به همین دلیل ، تغییرات در حالت های نفسانی که مثلاً در حالت های انفعالی متبلور می شوند ، با تغییراتی در حالتهای بدنی همراهند ، که به دنبال آنها بوجود می آیند . ابن سینا می گوید :« به دنبال ، یا همراه با هر عارضه نفسانی ، حرکات روحی است . این حرکات یا به سوی خارج اند ، یا به سوی داخل – امّا حرکت به سوی خارج یا ناگهانی است ، مانند غضب ، یا تدریجی است مانند لذّت و خوشحالی معتدل . و حرکت به سوی داخل یا ناگهانی است ، مانند وحشت ، یا تدریجی است مانند اندوه ...» . مراد ابن سینا از حرکات روح ، همان حرکات خون است ( همان ) . در اینجا ابن سینا به مطلبی اشاره می کند که تحقیقات جدید آن را ثابت کرده است ، از مهمترین آنها ، تغییراتی است که در اثر افزایش سرعت و شدّت ضربان قلب ، درگردش خون به وجود می آید.
به همین دلیل متوجه حرارتی می شود که در چهره و بدن پخش گردیده است . به علاوه هنگام خشم ، چهره ی انسان قرمز می شود . یا وقتی انسان وحشت زده می شود به دلیل حرکت خون به سوی داخل ، چهر ه اش زرد می گردد ، واین همان مطلبی است که ابن سینا با عبارت « حرکت به سوی داخل هم ناگهانی است ، مانند وحشت » به آن اشاره کرده است ( همان ، ص 145) .
ابن مسکویه ( قرن پنجم هجری ) : ابن مسکویه به پیروی از افلاطون می گوید : نفس انسان دارای سه قوه است ، ناطقه ، غضبیه و شهویه . او قوه غضبیه یا نفس غضبیه را نفس سبعیه نیز می نامد . این قوه یا نفس منشأ خشم ، رقابت ، دست زدن به کارهای خطر ناک ، برتری طلبی و شوق به برخی از کمالات ، و مرکز آن در قلب است ( نجاتی ، ترجمه بهشتی ، 1385، ص 84) . دیدگاه های او درباره نفس و قوای آن مقدمه دیدگاه هایش درباره اخلاق است . مسکویه خُلق را اینگونه تعریف می کند : حالتی برای نفس ، که بدون تفکر و تدبّر آن را به سوی افعال خاصی دعوت می کند . این حال نیز دو قسم است ، حالی که طبیعی است و ریشه در مزاج دارد ، مانند انسانی که کوچکترین چیزی ، همچون غضب ، او را تحریک می کند و یا
انسانی که با کوچکترین صدایی ، می ترسد و وحشت زده می شود . و حالی که به واسطه تمرین و عادت به وجود می آید و چه بسا سرآغاز آن با فکر و اندیشه باشد ، و بعد به تدریج ادامه پیدا کند و به ملکه و خُلق مبدّل گردد ( همان ، ص 92) . مسکویه خاطر نشان می کند که گذشتگان در مسئله تغییر پذیری خُلق اختلاف کرده و برخی گفته اند : کسی که دارای خلقی طبیعی است ، آن خلق همیشه با اوست و تغییر نمی کند و برخی گفته اند : خلق از راه تربیت و موعظه ، قابل تغییر است . او می گوید : « ما دیدگاه دوّم را بر می گزینیم ، زیرا به چشم خود آنرا مشاهده می کنیم، در حالیکه دیدگاه اوّل ، به ابطال نیروی عقل و تشخیص ، ترک همه تدبیر ها ، عاطل و باطل گذاشتن مردم ، به حال خود وانهادن کودکان و نوجوانان و عدم تعلیم وتربیت آنها منجر می گردد ، که زشتی آن کاملاً آشکار است . ( همان ) .
فارابی : او معتقد است که قوای شهویه و غضبیه ذاتاً خیر یا شرّ نیستند ، بلکه خوبی و بدی آنها وابسته به این است که در خدمت عقل و سعادت حقیقی باشند یا نباشند . به نظر فارابی اخلاق اساساً با عادت و تمرین شکل می گیرد و فضایل اخلاقی هنگامی تحقق می یابد که ملکه ی راسخ شود ( همان ، ص 171) .
انسان کامل درنزد فارابی کسی است که به فضایل اخلاقی دست یافته باشد . به نظر فارابی عواطف مثبت باید در آدمی درونی شود ، به نوعی که فرد بر اساس آنها عمل کند و تمایل به انجام آنها باشد ( میرزا محمّدی ، 1387 ، ص 214) .
وی تربیت عاطفی را عبارت از تبعیت از عقل می داند و شکوفایی واقعی و سعادت حقیقی انسان را برخورداری از مرتبه عالی عقلی می داند ( کلبعلی ، 1385، ص 99 ) .
فخر الدین رازی ( 606 – 554 هجری ): « بدن مانند شهر است ، نفس ناطقه شبیه پادشاه است ، حواس ظاهری مانند لشکریان اند ، عضوها همچون ملّت اند ، و شهوت و غضب ( انفعالات ) ، چونان دشمنی که با پادشاه به ستیز برخاسته و در پی نابودی سازی ملت اند . پس اگر پادشاه ، در صدد غلبه براین دشمن بر آید ، در کشور اعتدال برقرار می شود و دشمنی برطرف می گردد و اگر به مبارزه با دشمن نپردازد ، کشور نابود شود و خودش نیز به هلاکت رسد » . فخر الدین رازی با بیان این تمثیل به تبیین اهمّیّت خدمتگزاری
اعضای بدن و قوای نفسانی در برابر نفس ناطقه اشاره کرده است . ( نجاتی ، ترجمه بهشتی ، 1385 ، ص 247 ) .
ب : عاطفه گرایان
غزالی ( 505 – 405 هجری ) : از دیدگاه غزالی تربیت عاطفی به طور کلی عبارتست از شناساندن دقیق عواطف ، تمایلات و انفعالات طبیعی به متربی و هدایت و تعالی بخشی تمایلات و عواطف از طریق پرورش اراده ( کلبعلی ، 1385 ، ص 155 ) .
او یکی از اهداف تعلیم وتربیت را ایجاد خلق نیکو در کودک می داند و معنی تربیت را در ستاندن اخلاق بد از آدمی و جایگزینی خلق شایسته می داند . او معتقد است که یکی از اصولی ترین روشها ، دور نگه داشتن کودک از قراین بدلی می باشد ، زیرا بیشترین فساد از هم صحبت بد حاصل می شود . ریاضت ، تقلید و عادت از دیگر روش های غزالی برای ایجاد ( خلق حسنه ) می باشد ( نقیب زاده ، 1376، ص 171 ) .
ابن رشد ( 595 – 520 ) : او همچون غزالی و ، عقیده دارد عقل عملی منشأ صدور انفعالات و عواطف است ، و به واسطه این قوه است که دوست می داریم و خشم می گیریم . به طور خلاصه ، عقل عملی ، منشأ صدور فضایل عملی است ، چرا که این فضایل چیزی بیش از خیال هایی که آدمی را بسوی افعال ارادیی از قبیل : محبّت ، صداقت ، شجاعت و مانند آن حرکت می دهند ، نیستند (نجاتی، ترجمه بهشتی ، 1385 ،ص237)
ابن قیم الجوزیه ( 751 – 691 هجری ) : به نظر ابن قیم ، حکمت خدای متعال بر این قرار گرفته است که انسان از انگیزه ها و کشش هایی برخوردار شود تا به واسطه آنها به انجام کارهایی بپردازد که پایداری ، بقاء و صلاحش درگرو آنها است . به همین دلیل ، خداوند آدمی را به قوا و شهوت و اراده ای مجهز ساخت که تحرک مداوم و کوشش وی را در طلب آنچه به مصلحت او و دفع آنچه به ضرر اوست ، موجب می گردند . ابن قیم به این مطلب اشاره می کند که نیازهای جسمانی با دردهایی همراهند . بدین سان ، گرسنگی ، تشنگی ، سرما ، گرما و خستگی با دردهایی همراهند که انسان و حیوان را به سوی اعمالی می کشانند که این نیازها و دردها را برطرف می کنند . بنابراین ، گرسنگی و تشنگی ، انسان را بسوی خوردن و آشامیدن
می کشاند ، که دوام و حیاتش به آنها بستگی دارد و موجب بر طرف شدن درد گرسنگی و تشنگی می شود . این مطلب درباره دیگر نیازهای جسمانی نیز صادق است ، چرا که تأمین این نیازها موجب از بین رفتن دردهای همراه با آنها و درک لذّت می شود . دیدگاه ابن قیم درباره نیازها و کشش ها ، شبیه دیدگاه روانشناسی جدید است ( همان ، ص 281) . ابن قیم ، بسیاری از انفعالات و عواطف مهم در زندگانی انسان از قبیل حزن ، خوف ، محبّت ، شوق و عشق را مورد بحث قرار داده است ( همان ، ص 282) .
2-3-9- دیدگاه فلاسفه
الف: عقل گرایان
سقراط : به عنوان پدر نظریه فضیلت معتقد بود که میان دانش و فضیلت ( عدل و خویشتنداری ) پیوندی وثیق وجود دارد ، و هر انسانی قادر است فضیلت را در نهاد خود بیابد . سقراط در جستجوی چیزی است که هنرهای اخلاقی : دانایی ، خویشتنداری ، دلیری و دادگری در آن موجود باشد . او می گفت : دانایی و شناخت ، بسیار ارجمند و بنیاد اخلاق است ( نقیب زاده ، 1376 ، ص 54 ) .
افلاطون : از نخستین کسانی بود که عاطفه را جنبه ابتدایی و حیوانی ماهیت انسان و در تضاد با تعقل معرفی کرد و امروز هم رگه هایی از این عقیده که عاطفه ، تفکر منطقی را متزلزل می سازد ، هنوز باقی مانده است . افلاطون معتقد است که تربیت فرد دو گانه است . یکی تربیت تن ودیگری تربیت روان . تربیت روان ، یعنی شکوفا کردن توانایی های آن و پروراندن جنبه های گوناگونش چنانکه به آنچه با طبیعتش خویشاوندی دارد ، یعنی نیک ، زیبا و حقیقی است ، رو کند و از بدی ها و زشتی و باطل رویگردان شود ( همان ، ص43 ) . در تکمیل دیدگاه استاد خود ، فضیلت های چهارگانه « دانایی» « خویشتنداری » « دلیری » و « دادگری » را معرفی می کند ودانایی را رفیع ترین فضیلت می داند ( افلاطون ، ترجمه لطفی ، 1357 ، صص 444- 441) . در فلسفه افلاطون تمام یادگیری ها دارای زیر بنای هیجانی و عاطفی است .
ارسطو : تکنیک افلاطونی عقل از احساس را رد می کند ، از نظر او فهم عقلانی شکوفا و حساسیت عاطفی رشد یافته ، جزء جدایی ناپذیر زندگی مطلوب است . همچنین او می گوید ، افرادی به توانمندی می رسند که قادر باشند عواطفشان را در مورد درست ، در برابر شخص درست ، به نحو درست ، به هنگام درست و به
مدت درست ابراز نمایند ( گلمن ، ترجمه پارسا ، 1382، ص 15) . به نظر ارسطو ، احساس مناسب ( یعنی احساسی که با موقعیت تناسب دارد ) مطلوب است ( همان ، ص 89) .
ارسطو در رساله اش با عنوان " درباره نفس" ، عاطفه را اصل حرکت در تجربه بشری می داند ( ابوطالبی ، 1383، ص 67) .
ب : عاطفه گرایان
جان لاک : او دستیابی به تربیت عاطفی را هدفی می داند که همه ی جنبه های دیگر باید در راه آن به کار گرفته شود ، و شرط دستیابی به آن مقصد ، از سویی داشتن نفس استوار ، و از سویی دیگر ، داشتن ایده ای از خدا بعنوان آفریننده و سر چشمه ی نیکی هاست ( نقیب زاده ، 1386 ، ص 177 ) .
روسو :یکی از اندیشه های روسو که او را از هم زمانانش متمایز و ممتاز می کند این است که به عقیده او انسان را نباید فقط جانوری هوشمند شمرد . هوش به هیچ رو برتری جنبه انسان نیست ، زیرا چه بسا ممکن است به خدمت جنبه های پست در آید و تاحد وسیله سازی و نیرنگ بازی تنزل کند . برترین جنبه انسان که او را از دیگر جانوران ممتاز می کند ، توانایی تشخیص نیک از شر ّ و گرایش به نیکی است . مراد او از تربیت منفی این است که صرفاً اگر مراقب باشیم تا عملاً اموری خلاف طبیعت نیک به او منتقل نسازیم ، بدون هیچگونه آموزش و پند واندرز با فراهم نمودن زمینه مناسب ، تربیت اخلاقی میسر خواهد شد ( نقیب زاده ،1376 ، ص 129 ) . او معتقد است تربیت اخلاقی و عاطفی انسان با فراهم نمودن زمینه تحقق طبیعت نیک و بیدار نمودن و بر انگیختن وجدان اخلاقی امکان پذیر است ، و نیاز به هیچگونه آموزشی نیست ( همان ) .
هیوم : فیلسوف تجربه گرا ی اوایل قرن هجدهم ، معتقد بود که تکانه های هیجانی کل عمل را بر می انگیزد . از نظر وی عقل چیزی فراتر از توجه به واقعیت و ایجاد منابع ارجاعی درباره دنیای اطراف ، و اولویت
دادن به دستوراتی نیست که توسط هیجانات تعیین می شود . عواطف برای هیوم بسیار مهم بودند . او عقل را برده عاطفه می دانست . او استدلال می کرد که عقل هیچگاه نمی تواند در جهان فیزیکی وقوع اتفاقی را پیش بینی کند ( سلطانی رنانی ، 1385 ) . فیلسوفان عصر روشنگری فرانسه عمدتاً عاطفه گرا بودند ، به
نظر آنها ، تبیین حالات ذهنی به عواطف ختم می شود نه به عقل . امّا در فلسفه تحلیلی قرن بیستم سعی شد تا عواطف در زمره حالات ذهنی قابل فهم گنجانده شوند . رفتار گرایی در اوایل قرن بیستم حالات ذهنی را با استعدادهای رفتاری یکی گرفت ( همان ) .
2-4- مفهوم تربیت
تربیت از ماده «ربو» مصدر باب تفعیل، به معناى پرورش دادن است كه در آن نموّ و زیادتى ملاحظه شده است؛ مانند تزكیه كه آن نیز به معناى نمو و رشد است. راغب گوید: «ربّ» در اصل به معناى تربیت است و ربّ به طور مطلق فقط برخداوند اطلاق مىگردد كه متكفّل اصلاح موجودات است.
در قران كریم، مشتقّات تربیت چند بار به كار رفته است از جمله : الف) «و تَرَى الاَرضَ هامِدَه فَاِذا اَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت» (حج، آیه 5) . زمین را خشك و بى حاصل مىبینى، پس هنگامى كه باران فرو مىفرستیم تكانى مىخورد و رشد و نموّ گیاهان در آن آغاز مىشود. ب ) «وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما كَمارَبَّیانى صَغیراً » ( اسراء، آیه 24.) بگو خدایا والدینم را مورد رحمت خود قرار ده همانطورى كه آنان مرا در كودكى مورد لطف و رحمت خویش قرار دادند. بعضى ازمحققّین گویند: ربّ درجمله «ربّیانى صغیرا» از مادّه «رَبَوَ» است نه از مادّه «رَبَبَ» چون معناى تربیت، در نوع مواردى كه به كار رفته عبارت است از نموّ و زیادت جسمانى و پرورش مادّى؛ و تربیت و سوق دادن به كمال وسعادت معنوى دراغلب مواردملاحظه نشده است البتّه تربیت یك مفهوم عامّى داردكه جمیع مراتب حصول نشوو نما وزیادتى رابه هركیفیتى كه باشد اعم ازمادى ومعنوى شامل مىشود(راغب الاصفهانی ، ج4، ص 36) بنابراین واژه تربیت، - با توجه به ریشه آن - به معناى فراهم آوردن موجبات فزونى و پرورش است. علاوه براین، تربیت به معناى تهذیب نیز استعمال شده كه به معناى ازبین بردن صفات ناپسند اخلاقى
است. گویا در این استعمال نظر به آن بوده است كه تهذیب اخلاقى مایه فزونىِ مقام و منزلت معنوى است و از این حیث مىتوان تهذیب را تربیت دانست .
تربیت را به گونه های مختلف تعریف کرده اند : افلاطون عقیده داشت که « تربیت خوب آن است که روح و بدن را از همه زیباییها و کمالاتی که قابلیت پذیرش آنها را دارند ، برخوردار سازد » .
هربرت اسپنسر معتقد بود که « هدف تربیت تکوین منش است » . (مایر ، ترجمه فیاض ، 1374) .
هوراس مان ( Horace mann ) عقیده دارند که « تنها تربیت می تواند ما را به سوی لذّتی راهنمایی کند که از لحاظ کیفیت بی نظیر و از لحاظ کمیّت بی انتها باشد » ( همان ) .
یکی از مشهورترین نظرهای معاصر درباره تربیت از آن جان دیویی است . او تربیت را عبارت از نوسازی تجربه می داند که این به نوبه خود به هستی ما معنا و مفهوم می بخشد و نیز در کسب تجربه های بعدی به ما یاد می دهد ؛ امّا خود دیویی هم به نقص تعریف خود معترف است . زیرا معنای تجربه چندان وسیع است که شمول مفهوم ، با واژه زندگی برابری می کند (همان).
2-5- مفهوم اخلاق
« اخلاق » در اصل ، واژه ای عربی است که مفرد آن « خُلق » و « خَلق» می باشد . در لغت به معنای « سرشت و سجیه » به کار رفته است ، اعم از اینکه سجیه و سرشتی نیکو و پسندیده باشد مانند جوانمردی و دلیری ، یا زشت و ناپسند باشد مثل فرومایگی و بزدلی .
لغت شناسان عموماً آن را با واژه « خَلق » هم ریشه دانسته اند . وقتی گفته می شود فلان کس خُلق زیبایی دارد . یعنی نیرو و سرشت یا صفت معنوی و باطنی زیبا دارد .در مقابل ، هنگامی که می گویند فلان کس خَلق زیبایی دارد ، به معنای آن است که دارای آفرینش و ظاهری زیبا و اندامی سازگار است ( تاج العروس ، جلد 6، ص 337؛ لسان العرب ، جلد 4، ص 194 و الصحاح ، جلد 4 ، ص 1471) .
« راغب » در مفردات القرآن ، می گوید : دو کلمه « خَلق » « خُلق » در اصل ، یکی هستند لیکن خَلق به هیئت ها و شکلها و صورت های ظاهری که با چشم دیده می شود اختصاص دارد . ولی کلمه خُلق به نیروها و سجایای باطنی که با چشم دل مشاهده می شود ، اطلاق می گردد ( سادات ، محمد علی ، 1360).
« ابن مسکویه » در کتاب « طهاره الاعراق » می نویسد :
« خُلق » حالتی است برای نفس که او را بدون فکر و رویه به انجام کارهایش تحریک می کند و آن دو قسم است :
قسمتی از آن ، طبیعی و به اصل مزاج آدمی بستگی دارد . مانند کسی که از کوچکترین نا ملایمی خشمگین می شود و یا می خندد و یا افسرده می شود و قسم دیگر ، ناشی از عادت و تمرین است و چه بسا در آغاز ، از روی فکر و رویه ، ناشی می شده ولی بر اثر تکرار ، رفته رفته به شکل ملکه و خلق و خوی ثابت در می آید ، آنگاه بدون فکر و محاسبه عمل می کند ( مسکویه ، ص 385) .
طبق عقیده دانشمندان اسلامی ، اخلاق عبارت است از کلیه ملکات و صفاتی که برای انسان بر اثر تکرار و عمل یا وراثت یا فطرت حاصل می شود و شخصیت و منش او را تشکیل می دهد و در گفتار و کردار و افکار او اثر خوب و بد دارد ( سادات ، محمد علی ، 1360).
برخى دانشمندان، مانند غزالى در «احیاء العلوم» و فیض كاشانى در «محجةالبیضاء» و خواجه نصیرالدّین طوسى در «اخلاق ناصرى» گویند: اخلاق حالتى است، راسخ و مؤثّر در روان انسان كه در سایه آن بدون اندیشه و تأمل افعال و رفتار از بشر ظاهر مىگردد و ملكهاى است نفسانى، كه موجب صدور فعل به سهولت و آسانى است كه نیازى به فكر و اندیشه ندارد.(غزالی ، 1368، ص 13).
2-5-1 - تربیت اخلاقی
تربیت اخلاقی یکی از مهمترین وظایف تعلیم وتربیت اسلامی است و دارای جایگاه بسیار والایی است . زیرا ایمان به وسیله ی اخلاق حفظ می شود و تأکید بر جهاد اکبر که همان جهاد با نفس است نیز دلیل این مطلب می باشد . آن چه می تواند انسان را از حیث عقلانی پرورش دهد ، تصفیه و تزکیه ی نفس از دنیا پرستی است . بزرگترین دشمن آدمی نفس اوست ؛ زیرا این دشمن ، به مرکز فرماندهی و هدایت انسان ، یعنی عقل او دسترسی دارد و با تخریب این مرکز ، زندگی جاودانه او را در معرض تباهی قرار می دهد . براساس آیه شریفه قرآن که می فرماید :
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ » ( روم / 30)
« مستقیم روی به جانب آئین پاک اسلام آورد پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را به آن آفریده پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نیست » .
همه انسان ها با فطرت پاک الهی آفریده شده اند که تغییر پذیر نیست و در همه زمان ها و مکان ها وجود دارد . امّا از سوی دیگر ، دشمنی قسم خورده ، همواره در کمین ،آنهاست تا از هر فرصتی برای تباهی آنها بهره جوید . مهم ترین وظیفه تربیت ، شکوفایی فطرت انسان هاست ودر تربیت اخلاقی باید از این سرمایه الهی بهره جست و از طریق شیوه های مناسب تربیتی ، به شکوفایی فطرت پرداخت . آن چیزی که دائماً از زمان خلقت انسان تغییر می کند بدن انسان است نه خود انسان . زیرا تمام حقیقت انسان روح است و روح بطور کامل به سوی پروردگار بازگردانده می شود . انسان در آغاز تولّد ، پاک و عاری از آلودگی هاست ولی با دست خود ملکات رذیله را در نفس خویش پدید می آورد که " همین رذایل سدّ راه خردورزی انسان می شود و امیر عقل را اسیر خود می سازد . نخستین گام ، گشودن زنجیره هایی است که دست و پای عقل را بسته است . به این فرایند آزاد سازی عقل « تزکیه ی نفس » گویند " ( بهشتی ، 1380، ص 254).
« تربیت اخلاقی ، چیزی است که به آدمی یاد می دهد چگونه به عنوان آفریده ای آزاد زندگی کند ». ( کانت ، ترجمه شکوهی ، 1368 ، ص 19)
« پرورش اخلاقی ، به عکس ، نه بر تأدیب ، بلکه بر اصول کلی مبتنی است » . ( همان ، ص52)
در تعریف نخست ، تکیه بر روی آزادی است ودر تعریف دوم ، بر روی اصول کلی . از سخنان کانت استفاده می شود : که آزادی ، دو معنای متفاوت دارد : آزادی کاذب ، آزادی اصیل ، آزادی کاذب ، آزادی تمایلات و شهوات است وبه حوزه ی عواطف و به حیوانیت انسان مربوط می شود ، و آزادی اصیل ، آزادی اندیشه و خرد است و با انسانیت انسان در ارتباط است ( بهشتی ، 1383، ص 123).
به علاوه کانت ، تربیت اخلاقی را بر اصول کلی مبتنی می سازد . مراد او از اصول کلی ، قواعد عام و جهان شمول کردار اخلاقی است . یکی از اصول کلی ، آن است که مشخص می کند ، " عملی ، تکلیف اخلاقی است ، که اقدام به آن ، همواره انسانیت انسان را به عنوان غایت مراعات کند و هرگز آن را وسیله قرار ندهد " ( کانت ، ترجمه ی صانعی دره بیدی ، 1380، ص 17 ) و اصل دیگر آن است که " عمل مکلف ، عملی
است که تعمیم آن ، مستلزم تناقض نباشد ، یعنی همگانی شدن آن عمل ، موجب تخریب و انهدام آن نگردد " ( همان ) .
از دیدگاه کانت ، قوای سطح پایین ، به خودی خود هیچ ارزشی ندارند و پرورش قوای دانی ذهنی باید برای پرورش قوای عالی باشد ، پس مراتب پایین تعلیم و تربیت نیز باید برای مرتبه ی عالی آن ، یعنی تربیت اخلاقی باشد ، ( کانت ، ترجمه شکوهی ، 1368 ، به نقل از بهشتی ، 1383، ص 126 ).
" تربیت اخلاقی ، دایر مدار پرورش شخصیت اخلاقی است که به انجام تکالیف برخاسته از سرشت عقل عملی ناب ابتنا دارد نه آثار و عواقب بیرونی و قرار دادی اعمال " ( بهشتی ، 1383، ص 127 ) .
"مرحله ی تربیت اخلاقی – که مبتنی بر اصول کلی برخاسته از عقل عملی است – مرحله ی به کار گیری صحیح قوای عالی ذهنی است : با یادگیری تفکّر ، آدمی به آنجا می رسد که نه کور کورانه بلکه طبق اصول معینی عمل می کند " ( کانت به نقل : همان ) .
در تربیت اخلاقی یکی از مباحث بسیار مهم ، شناخت خداوند است که اگر انسان در مورد او شناخت پیدا کند بسیاری رذایل اخلاقی وجودش پاک می گردد . خداوند یگانه مربی است و پایبندی به فضایل اخلاقی در گرو اعتقاد به خدای یگانه می باشد . بنابراین ، " باید در تربیت اخلاقی به مقوله شناخت خدا و صفات الهی توجه خاصی نمود . انگیزه آدمی در امور اخلاقی باید صرفاً برای جلب رضای الهی باشد و هر عملی جز برای رضای خدا باشد ، از بین می رود " ( طباطبایی به نقل : بوستانی ، 1380، ص 100) . « تربیت اخلاقی عبارت است ازشناخت صفات خدای تعالی وتلاش برای کسب فضایل و دوری ازرذایل اخلاقی اخلاقی جهت رسیدن به رضایت الهی » .(طباطبایی به نقل : بوستانی ، 1380، ص 101) .پس فرد در تربیت اخلاقی ضمن شناخت صفات الهی تلاش می کند که آنها را در مقرّرات خویش در وجود متجلی سازد .کانت نیز که از فیلسوفان بزرگ جهان است به بحث انگیزه عمل اخلاقی توجه خاصی نموده ولی می گوید اعمال باید بر اساس تکلیف انجام گیرد ، در صورتیکه در اسلام نیّت و انگیزه ، رضای خداست و به همین علّت کانت که اخلاق عقلی را بیان می کند کیفر و پاداش را کنار می گذارد .
فرد با شناختی که از خداوند پیدا می کند ، رذایل اخلاقی در وجودش به وجود نمی آید که مجبور شود آنها را رفع کند بلکه به دفع آنها می پردازد .
با توجه به اینکه انسان فطرتش الهی است بر اساس فطرت خود فضائل و رذائل را می شناسد .
« فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْویهَا » ( شمس / 8)
ولی علاوه بر این ، خداوند به وسیله وحی نیز فضائل و رذایل را به انسان شناسانده و در تربیت اخلاقی ، لازمه عمل صالح ، شناخت اعمال صالح است و راه کسب ملکات فاضله تکرار عمل است یعنی باید ابتدا عمل صالح را تشخیص دهد سپس به تکرار بپردازد تا انجام عمل برایش آسان گردد.
اساس تربیت اخلاقی در آدمی، باید شکوفا کردن روح باشد ، لذا باید تلاش نمود تا استعدادهایی که در او وجود دارد ، بروز و ظهور کند و به عبارتی ارزش ها را باید به او تعلیم داد . چون انسان ، یگانه موجودی است که قانون خلقت ، قلم ترسیم چهره ی او را به دست خودش داده است که هر طور می خواهد ترسیم نماید . یعنی بر خلاف اندام های جسمانی اش که در شرع خلقت ، کا آنها به پایان رسیده است ، ساختار روانی انسان که از آنها به خصلت ها و خوبی ها و ملکات اخلاقی تعبیر می شود ، به مقیاس بسیار وسیعی پس از تولّد ساخته می شود . تمام تأسیسات تربیتی ، مکاتب اخلاقی و تعالیم دینی برای راهنمایی انسان است که آینده ی خودش را چگونه بسازد و شکل دهد . نقش آموزش این است که راه ساختن را به انسان ارائه می دهد و اورا توانا می کند که هر گونه بخواهد ، آینده را همان گونه بسازد . ارزش ها ، رکن اساسی زندگی انسان را تشکیل می دهند و انسانیت هر انسانی به این است که ارزش های معنوی در او نیرومند باشد و هر مقدار که او بیشتر پایبند به ارزش های معنوی باشد ، در انسانیت کامل تر است . آن چیزی که به حیات مایه می دهد و آن را به زندگی انسان تبدیل می کند ، ارزش ها می باشد . ارزش های اخلاقی ، زیبا شناسی و مذهبی هر سه از نظر تربیتی اهمّیّت زیادی دارند ( صفایی حائری ، 1383، ص 31) .
از نظر اسلام گوهر انسان قوه عاقله اوست . جوهر آدمی عقل و کمال و سعادت نهایی وی سعادت اخلاقی است . منظور از سعادت عقلی این است که بشر در آن آخرین حدی که برایش ممکن است ، به معارف الهی آشنا شود و عالم وجود را چنان که هست ، دریافت کند . اگر عقل بر وجود انسان حاکم باشد ، در وی به
عدالت حکم کرده ، حظّ هر قوه و استعدادی را بردن افراط و تفریط به او می دهد . پس تربیت اخلاقی یعنی برقراری تعادل میان قوا ، حّد وسط برای اینکه عقل و روح بر بدن استیلا و تسلط داشته باشند و به این ترتیب ریشه اخلاق و تربیت اخلاقی به عدالت و توازن بر می گردد که به معنی حاکمیت عقل و آزادی عقلی است . در بین حکما و فلاسفه و دانشمندان جهان اکثراً اعتدال را به مثابه یک اصل اخلاقی و تربیتی پذیرفته اند و بر این باورند که صفات و فضائل اخلاقی نوعاً از این حالت سرچشمه می گیرد ( ربانی خوراسگانی ، 1374 ، ص 29) .
هدف نهایی تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام ، دستیابی به رضایت الهی است و فرد باید در طلب این هدف به انجام امور اخلاقی بپردازد . امّا در مکاتب دیگر ، سعادت دنیوی یا سعادت اخروی هدف نهایی شمرده می شود .
2-5-2- رابطه تربیت و اخلاق
اگر اخلاق را كه صفات نفسانى و اعمال و رفتار عالى انسانى است در جهت صحیح و مثبت لحاظ كنیم اخلاق در این معنا یكى از ثمرات بلكه مهمترین ثمره تربیت است. بر این اساس؛ تربیت، فعلى است كه اخلاق حاصل آن است، اگر چه تمامى آن نیست پرورش استعدادهاى فكرى و ذهنى و ذوقى و غیره كه همگى در دایره تربیت و از موضوعات آن هستند؛ به جهت اینكه به طور مستقیم با ملكات نفسانى و خصوصیات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمىگردند. مثلاً پرورش حافظه و قدرت استنتاج و استعدادهاى هنرى و ذوقى اگرچه در محدوده تربیت قرار مىگیرند ولى چون مستقیماً با صفات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمىگردند.
2-5-3- اهمّیّت تربیت اخلاقی
آنقدر كه قرآن كریم و روایات اسلامى به مسأله تربیت اخلاقى انسانها اهمیت قایل شدهاند نسبت به كمتر موضوعى این طور توجه كردهاند چون رعایت این مسأله باعث یك زندگى آرامبخش در جامعه مىشود مسأله حسن خلق و ملاطفت در برخوردها و ترك خشونت در معاشرت و احترام افراد مختلف را در نظر گرفتن و به شخصیت و حقوق دیگران ارج قایل شدن، از جمله صفات عالى و روحى هر انسان خود ساخته و تربیت شده
است. قرآن كریم دستورات فراوانى در زمینه عفو و بخشش ، مدارا كردن ، مهربان بودن و برادرى و اخوّت بین مؤمنین را توصیه فرموده و پیامبر اكرم را صاحب خلق عظیم معرفى نموده است، تا رفتار و گفتار او سرمشق و الگوى همه مسلمانها باشد . در روایات به مسأله تربیت اخلاقى عنایت خاصّى شده است. پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم مىفرماید: «ما یوضع فى میزان امرء یوم القیمة افضل من حسن خلق».( کلینی ، ترجمه مصطفوی ، 1369، ص81) . در روز قیامت چیزى برتر و بالاتر از حسن خلق در ترازوى عمل كسى نهاده نمىشود و نیز مىفرماید: «اكثر ما تلج به امتى الجنة تقوى اللَّه و حسن الخلق».(مجلسی ، ترجمه رجب زاده ، 1362، ص 375) . بیشترین چیزى كه سبب مىشود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى و حسن خلق است. و نیز مىفرماید :« حسن الاخلاق نصف الدین» اخلاق نیك نصف دین است( قمی، ترجمه آقانجفی اصفهانی ، 1377، ص 30) . حضرت علىعلیه السلام مىفرماید : « ربّ عزیز اذلّه خلقه و ذلیل اعزّه خلقه » بسا انسان بلند پایهاى كه اخلاق وی موجب سقوط او گردید و بسا انسان ضعیفى كه اخلاق او مایه عزت و سربلندى او مىشو (مجلسی ، ترجمه رجب زاده ، 1362 ، ص 396) .
2-5-4- جایگاه عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی
طبق دیدگاه عرفا ، جایگاه حالت هایی مانند محبت ، عشق ، شور ، هیجان ، جذبه و ...در دل انسان قرار دارد و دل مرکز و جایگاه اصلی عواطف است . معرفت تنها از عقل نیست ، بلکه عواطف هم سر چشمه معرفت اند ( شمشیری ، 1385، صص 26 – 25 ) . شلر عاطفه را نوعی شناخت تلقی می کند که می تواند امکان شناخت امر مطلق را فراهم آورد و همچنین آن را اساسی ترین رابطه هستی و عامل اصلی تشخیص ارزش ها می داند ( ذاکرزاده ، 1387 ، صص84- 79) . بر همین اساس ، معتقد است که اگر انسان فقط دارای عقل باشد ، نمی تواند ارزش چیزها را درک کند در نتیجه شناخت کل امور بر اساس عاطفه فراهم است ( همان ، ص 122) .
همچنین غزالی معتقد است که شگفتی های عوالم دل بی نهایت است و بیشتر افراد از آن غافل اند و برتری و ارزشمندی «دل » به دو دلیل است ، یکی علم و دیگری قدرت و علم به دو طبقه است یکی علمِ ظاهر ، که همه خلق می توانند آن را کسب کنند و دیگری علمی است که پوشیده است وهر کسی نمی تواند آن را بشناسد و این ارزشمند و کمیاب است . اولی از طریق حواس پنج گانه صورت می گیرد ، امّا درباره دومی می گوید که در درون دل روزنه ای است که به سمت عالم ملکوت گرایش دارد و چون در ِ حواس بسته شود ، آن در ِ درونی گشاده و باز می شود و از عالم ملکوت و از لوح محفوظ ، نور الهی متجلی می شود و آنچه را که مربوط به آینده است ، می بیند و می شناسد و مَثل دل همچون آینه و مثل لوح محفوظ ، همانند آینه دیگر است که صورت تمام موجودات در آن وجود دارد وتنها موقعی تصاویر از یک آینه به آینه دیگر منعکس می شود که این دو در مقابل هم قرار بگیرند و اینکه آینه دیگر صاف و پاک باشد و از محسوسات فارغ و با آینه دیگر ( لوح محفوظ ) متناسب گردد و در این صورت ، چیزهایی به او الهام می شود که نمی داند از کجا آمده اند . غزالی تأکید می کند که « دل » از این عالم نیست ، بلکه از عالم ملکوت است ، به همین دلیل می تواند با آن عالم ارتباط برقرار کند ، البتّه به شرطی که زمینه فراهم شود . حواس از عالم جسمانی است و حجاب وی است و تا فرد از عالم محسوسات خارج نشود به عالم ملکوت نمی رسد . پس در اینجا غزالی راه رسیدن به خدا را تربیت اخلاقی می داند و در تصدیق این جمله می گوید :
« گمان مکن که راه دل به ملکوت فقط در خواب و مرگ باز می شود ، بلکه در بیداری هم افراد می توانند با این درجه نائل شوند و شرط آن این است که خود را از دست غضب و شهوت و اخلاق بد و نیازمندی های این دنیا برهاند و چشم « خود حیوانی » راببندد و حواس خود را تعطیل کند و خود را با عالم ملکوت ، متناسب کند و مدام یاد خدا باشد ، آن هم به دل نه به زبان ، تا چنان شود که از خود و همه عالم بیخود شود و از هیچ چیز خبر نداشته باشد مگر خدای تعالی » ( غزالی ، 1368، ج1، صص 30- 27 ).
این جملات دلیل بر این است که دل مرکز و جایگاه مهم معرفت و شناخت است و به همین دلیل غزالی معتقد است که عقل ( عقل استدلالی ) توان اثبات وجود خداوند را ندارد و از ادراک چیستی خداوند ، عاجز و ناتوان است . با این حال اگر عقل هم بتواند چیستی و وجود خدا را اثبات کند ، تلاش های عقلانی نه تنها
مفید نیست ، بلکه به حال دینداران مضر است ، زیرا عرفا وقتی می بینند که خدایی که در نهایت سهولت می توان آن را پذیرفت و اصلاً نیازی به استدلال ندارد ، امروز یک دلیل و فردا دلیلی دیگر برای اثبات آن می آورند ... افراد ( عرفاً ) دچار تزلزل می شوند ( غزالی ، ترجمه آیینه وند ،1362، صص 78 – 77).
در انسان نیرویی وجود دارد که از این عالم نیست و آن دل است و خود ملکوتی تنها محل و مرکز احساسات و عواطف نیست ، بلکه می تواند استدلال بیاورد و دل چشم باطنی دارد ، اما شهوات گرد و غباری است که چشم دل را می بندد و مانع دیدار انسان می شوند . غزالی معرفت ناشی از شهود را بدون خطا و شک ناپذیر و غیر قابل توصیف و جایگاه آن را دل می داند و دل خطا ناپذیر است و آنچه در دل رسوخ می کند ، عین تجلی الهی است ( غزالی ،ترجمه آیینه وند ، 1364، صص 26- 25 ) .
غزالی معتقد است که اهل ظاهر همانند چینی ها در علم صنعتگرند و اهل باطن همانند رومی ها اهل تصفیه و تخلیه اند ( غزالی ، ترجمه خوارزمی ، 1351، صص 66 -65 ) . طباطبایی هم معتقد است که شهود حقایق و شناخت آنها در گرو شهود باطنی و شناخت آن است و راه نفس در اثر دوری از غیر خدا محقق می شود و این امر هم در گرو پیراستن دل و خویشتن داری و مسدود کردن راه های دیگر است ( طباطبایی ، ترجمه حسن زاده ، 1383، ص 69) . وی معتقد است که این امر تنها در گرو تربیت اخلاقی است و نشان می دهد که معرفت ناشی از عواطف که مرکز آن دل است بسی فراتر از معرفتی است که ناشی از استدلال ها و صغرا و کبرا می باشد . همچنین طباطبایی معتقد است که شناخت انفسی ، مهم تر از شناخت آفاقی است ، زیرا معرفت انفسی ، معرفت حضوری است در صورتی که معرفت آفاقی ، معرفت حصولی است و علم ومعرفت حقیقی همان معرفت حضوری است ( همان ، صص 110 – 96).
بنابراین شناسایی عقلانی بر اساس داده های حسی و از معلوم به مجهول و به صورت تدریجی از مقدمات به سوی نتیجه پیش می رود ، امّا معرفت ناشی از دل و عاطفه به صورت شهودی و حضوری است و به هین دلیل است که غزالی این نوع معرفت را بالاترین نوع معرفت می داند و آن را مختص خواص می داند ( غزالی ، ترجمه آیینه وند ،1362، ص 49).
ابن طفیل معتقد است که معرفت تنها ناشی از عقل نیست ، بلکه ترکیبی از تجربه ، تعقل و جذبه است و همچنین بر هماهنگی بین این سه تأکید می کند . البتّه ابن طفیل بعد از حواس و عقل و محدودیت های هر کدام از آنها به عالی ترین منبع معرفت یعنی جذبه تأکید می کند و معتقد است که این نوع معرفت از راه قیاس و استقراء به دست نمی آید ، بلکه از راه دل کسب می شود ( شریف ،ترجمه پور جوادی ، 1362 ، صص 763 -762) .
بنابراین می توان گفت که عقل تنها منبع معرفت نیست ، بلکه عاطفه هم می تواند منبع موثقی باشد . پس این ادعا که تنها شناسایی و معرفت از راه عقل و استدلال های عقلی صورت می گیرد بی اساس است و چه بسا که معرفت ناشی از عاطفه ، بیشتر مورد اعتماد باشد تا معرفت ناشی از عقل .البتّه باید توجه داشت عاطفه با احساس متفاوت است و عاطفه بیان روابط بین موجود زنده و جهان است ، مانند دردی که فرد در زانو یا در گرفتگی شانه احساس می کند. بنابراین هم عقل وهم عاطفه در به دست آوردن معرفت نقش و جایگاه ویژه ای دارند .
هدف اصلی در تربیت اخلاقی فراهم کردن شرایط و زمینه ای است که فرد بتواند نفس ( امّاره) خود را کنترل کند و منظور از نفس در اینجا همان امیال و خواهش های نفسانی هستند که با عواطف سر وکار دارند . هدف از کنترل نفس این است که فرد به یک تعادل روحی برسد و اگر افراد بتوانند نسبت به عواطف و احساسات خود همانند ترس ، خشم ، شادی ، لذّت ، غرور و حسادت آگاه بشوند بهتر می توانند آنها را کنترل کنند . می توان گفت که عواطف نقش مهمی در کنترل اجتماعی دارند (همان ) .
طباطبایی معتقد است که هدف اصلی شریعت تلاش و توجه انسان به خداوند است و این هدف تنها با شکل گیری ملکات و حالات مناسب نفس تحقق می یابد . ( طباطبایی ، ترجمه حسن زاده ، 1383، ص 42) . وی معتقد است که آنچه که مانع معرفت به خداوند است ، جهل نیست بلکه غفلت است و غفلت هم بر اثر مشغولیت دل به غیر خدا ناشی می شود و خداوند برای هیچ کس دو دل قرار نداده و دل مرکز عشق و عواطف است و راه دستیابی به دل تصفیه آن است و تصفیه آن صورت نمی گیرد مگر اینکه فرد بتواند نفس و امیال خود را کنترل کند و تا فرد نتواند این احساسات و عواطف را بشناسد ، نمی تواند آنها را کنترل کند .
در بعد عقل و جایگاه آن در تربیت اخلاقی هم باید شرایطی فراهم شود تا فرد بتواند با بهره گیری و تجهیز شدن به قوه قضاوت صحیح ، خوب و بد را از هم تشخیص دهد ( همان ، صص 45 – 43 ).
2-6- شرح مختصر زندگانى استاد شهيد مطهری
استاد شهيد آية اللّه مطهرى در 13 بهمن 1298 هجرى شمسى مطابق با 12 جمادى الاولاى 1338 هجرى قمرى در قريه فريمان- كه اكنون تبديل به بخش شده است- واقع در 75 كيلومترى شهر مقدّس مشهد در يك خانواده اصيل روحانى چشم به جهان مىگشايد. پس از طىّ دوران طفوليّت به مكتبخانه رفته و به فراگيرى دروس ابتدايى مىپردازد. در سن دوازده سالگى به حوزه علميّه مشهد عزيمت نموده و به تحصيل مقدّمات علوم اسلامى اشتغال مىورزد. در سال 1316 عليرغم مبارزه شديد رضاخان با روحانيّت و عليرغم مخالفت دوستان و نزديكان، براى تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علميّه قم مىشود در حالى كه به تازگى مؤسس گرانقدر آن آية اللّه العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى ديده از جهان فرو بسته و رياست حوزه را سه تن از مدرّسان بزرگ آن، آيات عظام سيد محمّد حجّت، سيد صدر الدين صدر و سيد محمّد تقى خوانسارى به عهده گرفتهاند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آية اللّه العظمى بروجردى (در فقه و اصول) و حضرت امام خمينى (به مدت دوازده سال در فلسفه ملّا صدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علّامه سيّد محمد حسين طباطبائى (در فلسفه: الهيّات شفاى بوعلى و دروس ديگر) بهره مىگيرد. قبل از هجرت آية الله العظمى بروجردى به قم نيز استاد شهيد گاهى به بروجرد مىرفته و از محضر ايشان استفاده مىكرده است. مؤلّف شهيد مدتى نيز از محضر مرحوم آية اللّه حاج ميرزا على آقا شيرازى در اخلاق و عرفان بهرههاى معنوى فراوان برده است. از اساتيد ديگر استاد مطهرى مىتوان از مرحوم آية اللّهسيّد محمّد حجّت (در اصول) و مرحوم آية اللّه سيد محمّد محقّق داماد (در فقه) نام برد. وى در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصيل علم، در امور اجتماعى و سياسى نيز مشاركت داشته و از جمله با فدائيان اسلام در ارتباط بوده است.درسال 1331 درحالى كه ازمدرّسين معروف و ازاميدهاى آينده حوزه به شمارمىرود به تهران مهاجرت مىكند. در تهران به تدريس در مدرسه مروى و تأليف و سخنرانيهاى تحقيقى مىپردازد. در سال 1334
اولين جلسه تفسير انجمن اسلامى دانشجويان توسط استاد مطهرى تشكيل مىگردد. در همان سال، تدريس خود در دانشكده الهيّات و معارف اسلامى دانشگاه تهران را آغاز مىكند. در سالهاى 1337 و 1338 كه انجمن اسلامى پزشكان تشكيل مىشود استاد مطهرى از سخنرانان اصلى اين انجمن است و در طول سالهاى 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد اين انجمن مىباشد كه بحثهاى مهمّى از ايشان به يادگار مانده است.
از سال 1341 كه نهضت امام خمينى آغاز مىشود استاد مطهّرى به طور فعّال در كنار امام بوده است به طورى كه مىتوان سازماندهى قيام پانزده خرداد در تهران و هماهنگى آن با رهبرى امام را مرهون تلاشهاى او و يارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نيمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال يك سخنرانى مهيج عليه شخص شاه به وسيله پليس دستگير شده و به زندان موقت شهربانى منتقل مىشود و به همراه تعدادى از روحانيون تهران زندانى مىگردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علماى شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه ساير روحانيون از زندان آزاد مىشود.
پس از تشكيل هيئتهاى مؤتلفه اسلامى، استاد مطهرى از سوى امام خمينى همراه چند تن ديگر از شخصيتهاى روحانى عهدهدار رهبرى اين هيئتها مىگردد. پس از ترور حسنعلى منصور نخست وزير وقت توسط شهيد محمد بخارايى كادر رهبرى هيئتهاى مؤتلفه شناسايى و دستگير مىشود ولى از آنجا كه قاضىيى كه پرونده اين گروه تحت نظر او بود مدتى در قم نزد استاد تحصيل كرده بود به ايشان پيغام مىفرستد كه حق استادى را بجا آورديم و بدين ترتيب استاد شهيد از مهلكه جان سالم بدر مىبرد.
پس از تبعيد امام خمينى به خارج از كشور مسؤوليت استاد مطهرى و يارانش سنگينتر مىشود. در اين زمان وى به تأليف كتاب در موضوعات مورد نياز جامعه و ايراد سخنرانى در دانشگاهها، انجمن اسلامى پزشكان، مسجد هدايت، مسجد جامع نارمك و غيره ادامه مىدهد. به طور كلى استاد شهيد كه به يك نهضت اسلامى معتقد بود نه به هر نهضتى، براى اسلامى كردن محتواى نهضت تلاشهاى ايدئولوژيك بسيارى نمود و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد. در سال 1346 به كمك چند تن از دوستان اقدام به تأسيس حسينيه ارشاد نمود به طورى كه مىتوان او را بنيانگذار آن مؤسسه دانست. ولى پس از مدتى به علت
تكروى و كارهاى خودسرانه و بدون مشورت يكى از اعضاى هيئت مديره و ممانعت او از اجراى طرحهاى استاد و از جمله ايجاد يك شوراى روحانى كه كارهاى علمى و تبليغى حسينيّه زير نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349عليرغم زحمات زيادى كه براى آن مؤسسه كشيده بود و عليرغم اميد زيادى كه به آينده آن بسته بود، در حالى كه در آن چند سال خون دل زيادى خورده بود از عضويّت هيئت مديره آن مؤسسه استعفا داد و آن را ترك گفت.
در سال 1348 به خاطر صدور اعلاميّهاى با امضاى ايشان و حضرت علامه طباطبائى و آية اللّه حاج سيد ابو الفضل مجتهد زنجانى مبنى بر جمع اعانه براى كمك به آوارگان فلسطينى و اعلام آن طىّ يك سخنرانى در حسينيّه ارشاد، دستگير شد و مدت كوتاهى در زندانى تك سلّولى بسر برد. از سال 1349 تا 1351 برنامههاى تبليغى مسجد الجواد را زير نظر داشت و غالبا خود سخنران اصلى بود تا اينكه آن مسجد و به دنبال آن حسينيّه ارشاد تعطيل گرديد و بار ديگر استاد مطهرى دستگير و مدتى در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهيد سخنرانيهاى خود را در مسجد جاويد و مسجد ارك و غيره ايراد مىكرد. بعد از مدتى مسجد جاويد نيز تعطيل گرديد. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گرديد و اين ممنوعيّت تا پيروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت.
از مهمترين خدمات استاد مطهرى در طول حيات پربركتش ارائه ايدئولوژى اصيل اسلامى از طريق درس و سخنرانى و تأليف كتاب است. اين امر خصوصا در سالهاى 1351 تا 1357 به خاطر افزايش تبليغات گروههاى چپ و پديد آمدن گروههاى مسلمان چپ زده و ظهور پديده التقاط به اوج خود مىرسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهرى اولين شخصيتى است كه به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدين خلق ايران» پى مىبرد و ديگران را از همكارى با اين سازمان باز مىدارد و حتى تغيير ايدئولوژى آنها را پيشبينى مىنمايد. در اين سالها استاد شهيد به توصيه حضرت امام مبنى بر تدريس در حوزه علميّه قم هفتهاى دو روز به قم عزيمت نموده و درسهاى مهمّى در آن حوزه القا مىنمايد، و همزمان در تهران نيز درسهايى در منزل و غيره تدريس مىكند. در سال 1355 به دنبال يك درگيرى با يك استاد كمونيست دانشكده الهيات! زودتر از موعد مقرّر بازنشسته مىشود. همچنين در اين سالها استاد شهيد با همكارى تنى چند از
شخصيتهاى روحانى، «جامعه روحانيّت مبارز تهران» را بنيان مىگذارد بدان اميد كه روحانيّت شهرستانها نيز به تدريج چنين سازمانى پيدا كند.
گرچه ارتباط استاد مطهرى با امام خمينى پس از تبعيد ايشان از ايران به وسيله نامه و غيره استمرار داشته است ولى در سال 1355 موفق گرديد مسافرتى به نجف اشرف نموده و ضمن ديدار با امام خمينى درباره مسائل مهم نهضت و حوزههاى علميّه با ايشان مشورت نمايد. پس از شهادت آية اللّه سيّد مصطفى خمينى و آغاز دوره جديد نهضت اسلامى، استاد مطهرى به طور تمام وقت در خدمت نهضت قرارمىگيرد و در تمام مراحل آن نقشى اساسى ايفا مىنمايد.
در دوران اقامت حضرت امام در پاريس، سفرى به آن ديار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ايشان گفتگو مىكند و در همين سفر امام خمينى ايشان را مسؤول تشكيل شوراى انقلاب اسلامى مىنمايد. هنگام بازگشت امام خمينى به ايران مسؤوليّت كميته استقبال از امام را شخصا به عهده مىگيرد و تا پيروزى انقلاب اسلامى و پس از آن همواره در كنار رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامى و مشاورى دلسوز و مورد اعتماد براى ايشان بود، تا اينكه در ساعت بيست و دو و بيست دقيقه سه شنبه يازدهم ارديبهشت ماه سال 1358 در تاريكى شب در حالى كه از يكى از جلسات فكرى سياسى بيرون آمده بود با گلوله گروه نادان و جنايتكار فرقان كه به مغزش اصابت نمود به شهادت مىرسد و امام و امّت اسلام در حالى كه اميدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمى عظيم فرو مىروند. سلام و درود خدا بر روح پاك و مطهّرش. ( مطهری ، 1378، مقدمهج1 ، صص12- 9) .
ب )پیشینه تحقیق
استفاده از تجربیات ، پژوهش هاو نظریه هایی که در رابطه با موضوع می باشد به ما کمک می کند تا راه رفته را بار دیگر طی نکنیم و با استناد به یافته های آنان قدم های مستدل و محکم بهتری در راه انجام پزوهش خود برداریم . در این قسمت از تحقیق ، تلاش می گردد تعدادی از عناوین تدوین شده و مرتبط با موضوع پایان نامه مورد اشاره و بررسی قرار گیرد .
2-7- پایان نامه ها
کلبعلی ، ایراندخت ،بررسی عواطف از منظر فیلسوفان متأخر غرب و متفکران مسلمان ، رساله دکتری چاپ نشده ، 1385.
در این رساله ابتدا به بررسی شرح حال برخی از اندیشمندان غربی و مسلمان پرداخته شده است و سپس نظریات و آراء آنان در باب عواطف بیان گردیده است ، و روش های تربیتی آنان نیز در ادامه آورده شده است . در این رساله از میان اندیشمندان غربی بیشتر نظریات هیوم و در میان اندیشمندان مسلمان بیشتر نظریات غزالی بیان شده است . شایان ذکر است که در این رساله تنها به بررسی تربیت عاطفی پرداخته شده ، در حالیکه در پژوهش حاضر جایگاه عاطفه در تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است .
کلبعلی ، زهره ، نقش عواطف در زندگی فردی و اجتماعی از دیدگاه نهج البلاغه ، پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا ، 1382.
تحقیق با هدف اینکه تا چه اندازه تقویت عواطف در شخصیت سازی و تربیت افراد مؤثر است و چگونه می توان از این طریق روابط اجتماعی را استحکام بخشید ، صورت گرفته است ، لذا با مراجعه به نهج البلاغه و سفارش های امیر المؤمنین علی ( ع) نتیجه گیری شده است که ، انسان از نظر نهج البلاغه موجودی هدفداراست و هدف غایی او رسیدن به قرب الهی است و همین هدف تعهد و حرکت در او به وجود می آورد و او را اثر گذار و اثر پذیر و مسئول می نماید ، و موجب می شود تبعیت از حق و عمل به تکلیف مطرح باشد . لازم به ذکر است که ما در مبانی نظری خود از بخش دوم این پایان نامه بهره برده ایم .
میرشاه جعفری ، ابراهیم ، بررسی جایگاه عقل در نظام تربیتی اسلام ، رساله دکتری ، دانشگاه تربیت معلم تهران ، 1376.
محقق تلاشش بر این بوده که آثار تربیتی و نتایج آن را در ابعاد عقلانی و عاطفی ، اجتماعی و اخلاقی به تفکیک مورد بررسی قرار دهد ، همچنین آثار تربیتی به کار گیری عقل در بعد عقلانی شخصیت نیز ذکر شده از قبیل : تردید منطقی و مشورت با دیگران ، ژرف اندیشی و تعمق ، عاقبت اندیشی و آینده نگری ، سعه صدر ، عبرت گیری ، دانش دوستی ، عدم شتاب در قضاوت ، ثبات ، اتکابر نیروی عقل . همچنین با
استناد به آیات و روایات بسیاری مرتبط با عقل به خوبی جایگاه والای عقل و تعقل را شرح داده است . ما در بحث مفهوم شناسی عقل ، نقش و جایگاه عقل ، ارزش و اعتبار عقل در قرآن و روایات ، بسیار از این تحقیق بهره برده ایم .
یار محمدیان ، احمد ، مقدمه ای بر تربیت عاطفی در اسلام ، پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده ، دانشگاه تربیت مدرس ، 1371.
در این تحقیق عاطفه بعنوان یکی از پایه های اساسی شخصیت افراد عاملی برای ادامه حیات و بقای او و کانون اصلی آن قلب می باشد .
عواطف از آن جهت که رفتار ، اعمال ، افکار و تصمیمات انسان را تحت الشعاع خود قرار می دهند ، از اهمیت خاصی برخوردارمی باشند . تربیت عاطفی باعث می شود که عواطف مختلف انسان به صورت متعادل و متناسب شکوفا شود ، که این امر خود بر روی سایر ابعاد وجود آدمی تأثیر می گذارد . عواطف برای ادامه حیات و بقای انسان مفید است .
در این پژوهش به سئوالاتی از قبیل : عاطفه و هیجان چیست ؟ از کجا ناشی می شوند ، چه تأثیراتی دارند ؟ پاسخ داده شده است . در این تحقیق ، عاطفه از نظر اسلام و اخلاق بررسی شده و همچنین روشهای درمان بعضی از عواطف مثل : ترس ، خشم و نظیر اینها بیان شده ، نظرات دانشمندان قدیم و جدید غربی و اسلامی بیان شده و انواع عواطف از جمله عواطف انسانی و حیوانی ، عواطف مثبت . منفی بررسی گردیده است . که ما در مبحث مفهوم شناسی عاطفه و عاطفه در اسلام بسیار از این تحقیق بهره برده ایم .
2-8- مقاله ها
بهشتی ، محمد ، « تربیت ، اخلاق و تربیت اخلاقی » ، نشریه معارف ( شماره 10) .
در این مقاله مؤلف به تعریف تربیت اخلاقی پرداخته است :
« بر انگیختن ، فراهم ساختن و به کار بستن ساز و کارهای آموزشی و پرورشی در جهت دریافت گزاره های اخلاقی و شتاختن و شناساندن فضایل ورذایل و زمینه سازی برای ایجاد نگرش و روی آوردن به اخلاق
حسنه و پای بندی و عینیت دادن ارزش های اخلاقی ، به منظور رسیدن به سعادت و کمال جاودانه تربیت اخلاقی نام دارد » .ارکان این تعریف عبارتند از :
انگیزش در جهت احساس نیاز نسبت به مسائل اخلاقی و تخلق به اخلاق حسنه
آموزش آموزه های اخلاقی و شناخت فضایل و رذایل
التزام ، پای بندی و تقید به اخلاق حسنه و اعتقاد به پیراسته سازی دل و جان از اخلاق بد
توانایی در جهت عملی کردن اخلاق خوب و توانایی بر مهار خود از اخلاق بد .
جهت گیری بر پایه رسیدن به سعادت و کمال جاودانه .
بنابراین دانش تعلیم وتربیت از داده ها و یافته های اخلاق بهره می گیرد و با ساز و کارهای خود نگرش و رفتار اخلاقی را در فرد ایجاد می کند و در گام نخست آدمی را از خود محوری هایش رهایی می دهد و به او رنگ خدایی می دهد .
امروزه جدا انگاری اخلاق و تربیت تردید ناپذیر است . تربیت فرایند بسیار گسترده است و گستره آن به تمامی ابعاد ، توانایی ها ، قابلیت ها و به همه شئون وجو آدمی گسترانده شده و تمامی زمینه های وجود آدمی را در برمی گیرد . امّا فرایند اخلاق ، یکی از ساحت های تربیت به شمار می آید . از این رو می توان گفت : تربیت اقسام فراوانی دارد و از آن جمله تربیت عقلانی ، دینی ، اخلاقی ، جنسی ، عاطفی ، عرفانی ، مدنی و اجتماعی و ... می باشد .
به گفته برخی از صاحبنظران ، تعلیم وتربیت تا قرون متمادی تنها بر ملاحظات فلسفی و اخلاقی مبتنی بود ، امروزه نیز به رغم تسلط دانش بشر در زمینه های زیست شناسی ، جامعه شناسی ، روان شناسی در تعلیم وتربیت ، باز این نکته آشکار تر شده که علم و دستاوردهای فنی آن نه تنها کافی نیست ، بلکه همچنان باید ملاحظات اخلاقی و فلسفی سهم اصلی را در تعلیم وتربیت بر عهده داشته باشند . زیرا در بررسی اهداف و غایات تربیت نه در صلاحیت علم ، نه در حد تکنیک بلکه در صلاحیت فلسفه و اخلاق است . از این مقاله نیز در فصل دوم پایان نامه در قسمت مبانی نظری استفاده شده است .
پور پور راوندی ، قاسم ، جایگاه عقل در تربیت دینی از دیدگاه علامه طباطبایی ، مجله پژوهش دینی ، دانشگاه کاشان ، 1390.
علامه طباطبایی از جمله مفسرانی است که به تفکر و تعقل و نقش ویژه آن در تربیت انسان اهتمام خاصی داشته است . در این مقاله راهکارهای تحقق تربیت عقلانی با عنایت به روش هایی مانند علم و حکمت ، تهذیب نفس و ایجاد بسترهای لازم برای بروز و ظهور تفکر بر اساس آرای علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است . از این قبیل : الف : ایجاد زمینه برای فراگیری علم و حکمت در متعلّم . ب : روش تهذیب نفس ج: زمینه پرسش گری و نقد در متعلّم . د : ایجاد زمینه های تفکر و خلاقیت در متربّی . از نظر علامه طباطبایی ( ره) نتیجه اصلی کارکرد اصلی تربیت عقلانی ، نیل به معرفتی حکیمانه و استوار و هموار کننده عمل صالح است . از دیدگاه علامه بین عمل صالح و اخلاق حسنه و درک حقایق نظری و علوم عملی رابطه طولی وجود دارد . اعمال صالحه اخلاق حسنه را حفظ می کند و اخلاق حسنه معارف حقیقی و علوم و دانش های مفید را . در فرایند تربیت عقلانی علامه بر این اعتقاد است ؛ ضمن توجه به جایگاه بی بدیل عقل ، از لغزش های احتمالی آن نیز باید مصونیت داشت .توجه به جایگاه و کارکرد عقل در تربیت دینی بر مبنای خرد ورزی شایسته هر گونه تأمل و بررسی است . به فعلیت رسیدن جنبه های گوناگون این نیروی خدادادی که ما آن را به تربیت عقلانی تعبیر می کنیم یاری کننده انسان در نیل به آن هدف غایی است . غایت تربیت عقلانی از منظر آموزه های دینی ، نیل آدمی به مرتبه قرب الهی و عبودیت است . با توجه به نحوه پردازش و تحلیل علامه به عنوان یک متفکر بزرگ جهان اسلام از عقل که بخش مهمی از تحقیق حاضر نیز به همین بعد اختصاص دارد ، محقق در تحقیق حاضر می کوشد با دیدی جامع تر و مدلل تر ، جایگاه عقل رادر تربیت اخلاقی از منظر استاد مطهری دریابد و در راه درک مفاهیم و مبانی نظری خود گام بردارد .
سلحشوری ، یوسف زاده ، جایگاه عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی ، فصلنامه علمی – پژوهشی تربیت اسلامی ، شماره 12، 1390.
عقل و عاطفه و عمل سه عنصر اساسی تربیت اخلاقی هستند . درباره تأثیر و برتری عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی بحث های فراوانی شده است . این مقاله قصد ندارد به بررسی این نکته بپردازد که آیا بین این دو ثنویت است یا وحدت ، چرا که امروزه دیگر از ثنویت هایی که شاید قرن ها به طول انجامیده است دیگر خبری نیست . آنچه که در این پژوهش مطرح می شود جایگاه عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی با توجه به زمان است . بررسی ها نشان می دهد که از منظر زمان عواطف در دوران اولیه کودکی ، عواطف زودتر از امور عقلانی و انتزاعی حضور و ظهور پیدا می کنند . بر این اساس تربیت اخلاقی باید از احساسات شروع شود و بهترین زمان دوران کودکی است ، چون دنیای کودکی مملو از عواطف و احساسات است . از این رو تربیت اخلاقی صحیحی ،در گرو اهتمام و توجه به هر دو بعد عقل و عاطفه با توجه به عنصر زمان است . محقق بخش هایی از این مقاله را در فصل دوم در قسمت مبانی نظری استفاده نموده است.
سلطانی رنانی ، مهدی ، تحلیلی بر تأثیر و جایگاه عقل در اخلاق از منظر هیوم ، فصلنامه اخلاق ، شماره 4، 1385.
میزان تأثیر و جایگاه عقل در اخلاق در بینش فلاسفه اخلاق ، از جمله فیلسوف انگلیسی ، دیوید هیوم مورد اعتنا و توجه فراوان بوده است او دامنه ی نفوذ و تأثیر عقل را در اخلاق بسیار محدود نموده و فقط سهمی فرعی و اعدادی برای آن قایل شده ، زیرا سهم اصلی را از آنِ احساسات و عواطف داشته است . وی تأثیرات عقل را در زمینه های مختلف اخلاق در قالب مضامینی چون « تصورات احکام اخلاقی ، تأثیر انگیزشی ، تأثیر معرفت شناسانه ، تأثیر در تحقیقات فرااخلاقی و جنبه های عملی » مورد بررسی قرار داده است . این فیلسوف انگلیسی با این که در ِ اخلاق را بر روی عقل بسته است ، بی صدا و شاید نا آگاهانه و بدون آن که خود بخواهد ، نشان داده که بدون تمسّک به عقل نمی توانیم نظام اخلاقی داشته باشیم . محقق سعی نموده با دیدی وسیع تر جایگاه دو بعد عقل و عاطفه از منظر استاد مطهری مورد بررسی قرار دهد .
ناصح ، ساکی ، جایگاه عقل و تعقل در مبانی تفکر شیعه ، فصلنامه شیعه شناسی ، 1387.
در مقایسه با سایر ادیان ، اسلام بیشترین اهمیت و ارزش را برای عقل و اندیشه قائل است و عقل و شرع را مکمل هم و دارای رابطه دو سویه و هماهنگ می داند . در قرآن مجید و احادیث معصومین ( ع) و در دیدگاه عالمان بزرگ شیعه نیز توجه خاصی به این مسئله شده و اندیشه عقلانی و برهانی جایگاه والایی دارد . منابع شیعه در این زمینه گویای جایگاه ویژه عقل در مبانی فکری آنان است که در تحقیق حاضر به آن پرداخته شده است. هدف کلی مقاله حاضر ، تبیین این معناست که اندیشه عقلانی و برهانی در مبانی فکری شیعه از چه جایگاهی برخوردار است ؛ و تفکرعقلانی شیعه دارای چه سنخ منابعی است و آن منابع کدامند ؟ مباحث مفهوم شناسی مطرح شده در این مقاله ، مانند تعاریفی از عقل از نظر مفسّران ، فلاسفه و متکلمان ، محدّثان و تعاریفی از تعقل از دید لغت شناسان ، روان شناسان نیز در سیر مطالعاتی محقق مؤثر بوده است . در پایان مقاله منابع مکتب شیعه ( 1- وحی : قرآن و اخبار اهل بیت عصمت و طهارت ( ع ) 2- عقل قطعی 3- کشف عرفانی ) ، در جهت شناخت حقایق ، ذکر شده است ، ما بیشتر از مطالب ذکر شده در دومین منبع ، در جهت روشن شدن مطالب بنیادی تحقیق خود و بخصوص تشریح عقل نظری که از اقسام عقل است ، استفاده نموده ایم .
2-9- کتاب ها
بهشتی ، سعید ، آیین خردپروری ، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ، 1386.
تحقیقی در نظام تربیت عقلانی بر مبنای سخنان امام علی ( ع) است . اثر ارزشمند و دقیق در حوزه تربیت اسلامی و به ویژه تربیت عقلانی است . این کتاب به بررسی تمام تعاریف اعم از لغوی و اصطلاحی عقل پرداخته و بر مبنای آموزه های دین و سخنان امام علی (ع) به تدوین یک نظام تربیت عقلانی جامع و دقیق مبادرت ورزیده است . کتاب در سه بخش تنظیم شده و بخش سوم آن خود سه فصل اساسی را داراست . این فصول به اهداف تربیت عقلانب بر مبنای سخنان امام علی (ع) و روش های تربیت عقلانی بر مبنای سخنان امام علی (ع) پرداخته است . مطالب موجود در این کتاب ، محقق را درمباحث مفهوم شناسی تربیت ، عقل ، نحوه استخراج مطالب و رهیافتن به پاسخ سئوالات تحقیق ، خود بسیار یاری رسانیده است .
بهشتی ، سعید ، تأملات فلسفی در تعلیم و تربیت ، سازمان تبلیغات اسلامی ، 1389.
این کتاب شامل دو بخش : تأملاتی در فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام ، و تأملات فلسفی در تعلیم وتربیت غرب می باشد . محقق از فصل دوم این کتاب تحت عنوان در آمدی بر قلمرو شناسی عقلانیت در تربیت اسلامی در سیر مطالعاتی خود استفاده نموده است .
دهشیری ، افضل السادات ، تربیت اخلاق از دیدگاه اسلام با تأکید بر سنین نوجوانی ، 1370.
بخش نخست کتاب به بررسی نظام اخلاقی اندیشمندان غربی پرداخته است و مفهوم تربیت اخلاقی را که شامل تعریف و اهمیت آن از ابعاد مختلف می باشد ، بررسی شده است . فصل سوم اختصاص به اصول و روش های تربیت اخلاقی داشته است . که محقق از مباحث این فصول در قسمت مبانی نظری خود استفاده نموده است .
شریعتمداری ، علی ، اصول و فلسفه تعلیم وتربیت ، تهران ، امیر کبیر ، 1383.
کتاب حاضر مشتمل بر سیزده فصل می باشد که به بیان اصول تعلیم وتربیت از نظر دکتر علی شریعتمداری و جان دیویی و بیان مفهوم فلسفه و تعلیم وتربیت است . مطالب مطرح شده در این کتاب در مبانی نظری تحقیق حاضر مؤثر واقع شده است .
فایضی ، آشتیانی ، تربیت و اخلاق اسلامی ، انتشارات روحانی ، 1376.
این کتاب شامل سه بخش مبانی تربیت اسلامی ( شامل شش فصل ) و مبانی اخلاق اسلامی ( شامل چهار فصل ) و برخی از روش های تعلیم وتربیت اسلامی ( شامل دوازده فصل ) می باشد که محقق در فرایند تدوین تحقیق حاضر ازمطالب آن استفاده نموده است .
قمی، عیون اخبار الرضا ، اصفهانی ، انتشارات علمیه اسلامیه ، 1337.
این کتاب در 69 باب توسط محمد بن علی بن بابویه قمی ( شیخ صدوق ) تهیه و تدوین شده است .وی از نظر روایت حدیث بسیار ثقه می باشد . بخشی وسیعی از مستندات پژوهش حاضر از این کتاب می باشد .
2 -10- جمع بندی مبانی نظری وپیشینه تحقیق
الف ) مبانی نظری
در این بخش به جمع بندی مباحث مطرح شده در این فصل می پردازیم . همانطور که مشاهده شد با توجه به اصل موضوع پایان نامه به تعریف و بیان ماهیت مفاهیم مورد بحث پرداخته شد و موضوعاتی همچون مفهوم عقل ، واژه های مترادف و متضاد آن ، و اهمّیّت آن در قرآن و اقسام آن ، مفهوم عاطفه و کاربرد آن در قرآن و تقسیم بندی عواطف و تقابل عقل و احساس ، و نقش عواطف در زندگی انسان و دیدگاه های متفکّران و فلاسفه در دو سطح عقل گرایان و عاطفه گرایان پرداخته شد و در پایان جایگاه عقل و عاطفه از دیدگاه اندیشمندان مختلف مورد بررسی قرار گرفت .
ب ) پیشینه تحقیق
مجموع پایان نامه ها و مقاله ها و کتاب هایی که در این فصل گزارش شده است ، تنها بخشی از پیشینه تحقیق است و آثار دیگری وجود دارد که برخی از آنها تکرار همین مطالب است و برخی نیز مشتمل بر نکات تازه ای است که به خاطر طولانی شدن فصل از گزارش آن خودداری می گردد و فهرست کامل آن ها در فهرست منابع خواهد آمد ؛ نتیجه بررسی پیشینه تحقیق در قسمت پایان نامه ها نشان می دهد که در کارهای صورت گرفته از نظریات و آراء اندیشمندان در باب عواطف و نقش آن در شخصیت سازی و تربیت افراد ، آثار تربیتی به کارگیری عقل در ابعاد مختلف عقلانی ، عاطفی و اخلاقی سخن به میان آمده است و پژوهش های خوبی صورت گرفته است و در قسمت مقاله ها نیز در زمینه تفکّر و تعقل و نقش آن در تربیت انسان ، جایگاه عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی و جایگاه عقل در اخلاق نیز تحقیقاتی انجام پذیرفته و در قسمت پایانی نیز می توان به کتابهایی که در زمینه تربیتی و اخلاقی به تحریر در آمده است ، اشاره کرد که از هر یک از آنها در تدوین مبانی نظری استفاده شده است .
الف ) منابع فارسی
ابوطالبی ، مهدی . ( 1383) . تربیت دینی از دیدگاه امام علی (ع) . قم : مرکز انتشارات آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره ) .
ارسطو . (1381) . اخلاق نیکو ماخس . ترجمه ابوالقاسم پور حسینی ، چ2 . تهران : دانشگاه تهران.
اعرافی ، علیرضا ، فتحعلی خانی ، محمد ، فصیحی زاده ، علیرضا ، فقیهی ، علی نقی .( 1388) . آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن . جلد اول . تهران : سمت .
افلاطون . ( 1357) . جمهوری . ترجمه محمد حسن لطفی . تهران : خوارزمی .
الیاس ، جان . ( 1385) . فلسفه تعلیم وتربیت ( قدیم و جدید ) .ترجمه عبد الرضا ضرابی ، چ2، قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره ) .
ایمانی ، محسن . ( 1378) . تربیت عقلانی . تهران : مؤسسه انتشارات امیر کبیر .
باقری ، خسرو . ( 1377 ) . مبانی و شیوه های تربیت اخلاقی . تهران : انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی .
برزینکا ، ولفگانک . ( 1371) . نقش تعلیم و تربیت در جهان امروز . ترجمه محمد آفاق بایبوردی . تهران : مرکز نشر دانشگاهی .
بهشتی ، احمد . ( 1385) . تربیت کودک در جهان امروز . قم : بوستان کتاب .
447929016827500 . ( 1390) . اسلام و حقوق کودک . قم : بوستان کتاب . ویرایش دوم .
بهشتی ، سعید . ( 1383) . تحلیل و نقدی بر فلسفه ی تربیتی کانت با تأکید بر نظریه تربیتی وی . سروش اندیشه ، نشر صدا و سیما .
447929016319500 . ( 1386 ) . آیین خرد پروری . تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
455993517970500 . ( 1389) . تأملات فلسفی در تعلیم وتربیت . تهران : سازمان تبلیغات اسلامی .
14- بهشتی ، محمد . ( 1380) . تربیت عاطفی از منظر امیر المؤمنین (ع) .فصلنامه تربیت اسلامی . کتاب چهارم .
44792901511300015- . ( 1380) . مجموعه مقالات همایش تربیت در سیره امام علی ( ع) . تهران : مرکز مطالعات اسلامی .
16- بوستانی ، اصغر . ( 1380) . تبیین دیدگاه ارزش شناسی علامه طباطبائی ( ره ) و دلالتهای آن بر تربیت اخلاقی ( اهداف و محتوا ) . « پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده » . « دانشگاه تربیت مدرّس » .
17 – بیابانگرد ، اسماعیل . ( 1390) . روش های تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی . تهران : نشر دوران .
18 – تایشمن ، جنی و گراهام وایت . ( 1379 ) . فلسفه اروپایی در عصر نو . ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی . تهران : نشر مرکز .
19 – پور پور راوندی ، قاسم . ( 1390) . جایگاه عقل در تربیت دینی از دیدگاه علامه طباطبائی . مجله پژوهش دینی دانشگاه کاشان .
20 – پیاژه ، ژان . ( 1373) . پنج گفتار روان شناسی . ترجمه احمد محسنی . تهران : نشر بنیاد .
21 – جوادی آملی ، عبداللّه . ( 1370 ) . مراحل اخلاق در قرآن . چاپ هفتم . قم : مرکز نشر اسراء .
41344851689100022 - . ( 1387 ) . تسنیم . ج 11، چاپ دوم . قم : مرکز نشر اسراء .
23 – حاج بابایی ، فاطمه . ( 1381) . تربیت عاطفی از دیدگاه امام علی ( ع ) . « پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده » .
24- حاجی بابا ئیان امیری ، محسن . ( 1388) . روش تربیت اخلاقی کاربردی در اسلام . تهران : سروش .
25- حافظ نیا ، محمد رضا . ( 1389 ) . مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی . تهران : سمت.
26 – حسینی ، علی اکبر . ( 1379 ) . « تعلیم و تربیت اسلامی ( مبانی ، منابع و اصول ) » . تهران : پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی .
27 – دشتی ، محمد .(1385).ترجمه نهج البلاغه ، قم ، مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی امیرالمؤمنین(ع ).
28- دلاور ، علی . ( 1390) . مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و علوم اجتماعی .
تهران : انتشارات رشد .
428371016383000 29 - . ( 1391) . روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی . تهران : نشر
ویرایش .
30 – ذاکر زاده ، ابوالقاسم . ( 1387 ) . فلسفه ماکس شلر ( منطق دل ) . تهران : الهام .
31 – ذوالفقاری ، شیرین . ( 1386) . تربیت جسمانی کودک در اسلام .« پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده » . « دانشگاه علامه طباطبائی » .
32 – رازی ، نجم الدین . ( 1345 ) . رساله عشق و عقل ؛ معیار الصدق فی مصداق العشق ، به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی . تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب .
33 – ربانی خوراسگانی ، اصغر . ( 1374) . اعتدال در نظام تربیتی و اخلاقی اسلام . « پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده » . « دانشگاه تهران » .
34 – رفیعی ، لقمان . ( 1385) . تربیت عقلانی بر مبنای روایت هشام . « پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده » . « دانشگاه علامه طباطبائی » .
35– روسو ، ژان ژاک . ( 1382) . امیل یا آموزش و پرورش . ترجمه غلامحسین زیرک زاده . چ2. تهران : ناصر .
36 – رهنما ، علی اکبر . ( 1378 ) . بررسی و تجزیه و تحلیل خاستگاه ها ، غایات و روش های تربیت اخلاقی از دیدگاه کا نت و خواجه نصیر الدین طوسی . تهران : دانشگاه تربیت مدرّس ، رساله دکتری .
37 – زاهدی ، مرتضی . ( 1385) . نظریه تربیتی اسلام . تهران : انتشارات مؤسسه فرهنگی صابره ( س).
38 – زیبا کلام ، فاطمه و حیدری ، سمیرا .( 1384 ) . مکتب فلسفی لندن ( با بررسی آرای پیترز و هرست ) . تهران : دانشگاه تفرش و نشر حفیظ .
39 - سادات ، محمد علی . ( 1360 ) . مبانی اخلاق و تربیت اسلامی . تهران : هدی .
40 - ساعی ، میر محمود . ( 1379 ) . اخلاق و تربیت اسلامی . تهران : چاپخانه دانشگاه پیام نور .
41 – سلحشوری ، احمد ، یوسف زاده ، محمد رضا . ( 1390) . جایگاه عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی . فصلنامه علمی _ پژوهشی تربیت اسلامی ، شماره 12 .
42 – سلطانی رنانی ، مهدی . ( 1385) . تحلیلی بر تأثیر و جایگاه عقل در اخلاق از نظر هیوم . فصلنامه اخلاق ، شماره 4 .
43 – شریعتمداری ، علی . ( 1376 ) . روان شناسی تربیت . چاپ دهم . تهران : امیر کبیر.
42341801739900044 - . ( 1380) . تعلیم و تربیت اسلامی . چاپ پانزدهم . تهران : امیر کبیر.
43167301733550045- . ( 1383 ) . اصول و فلسفه تعلیم و تربیت . تهران : امیر کبیر .
46 – شریف ، میان محمد . ( 1362) . تاریخ فلسفه در اسلام ، ج1 . ترجمه زیر نظر نصر اللّه پور جوادی . تهران : مرکز نشر دانشگاهی .
47– شفیلد ، هری . ( 1375) . کلیات فلسفه آموزش و پرورش . ترجمه غلامعلی سرمد .[ بی جا : بی تا ] .
48 – شمشیری ، بابک . ( 1385) . تعلیم وتربیت از منظر عشق و عرفان . تهران : طهوری .
49– صانعی ، منوچهر . ( 1368) . فلسفه اخلاق در تفکر غرب . تهران : دانشگاه شهید بهشتی .
50 – صفایی حائری ، علی . ( 1383) . نظام اخلاقی اسلام ( مروری بر دعای مکارم الاخلاق ) . انتشارات لیله القدر .
51 - صلیبا ، جمیل . ( 1366). فرهنگ فلسفی . ترجمه منوچهر صانعی درّه بیدی . تهران : انتشارات حکمت .
52 – صنوبری ، صادق . ( 1390) . بررسی نقش عاطفه در تربیت قرآنی . همایش بسوی راهبردهای قرآنی ، مهر ماه .
53 – طباطبائی ، محمد حسین . ( 1365) . تفسیر المیزان . ترجمه محمد باقر موسوی . قم : انتشارات محمدی .
40709851587500054 - . ( 1383) . رساله الولایه : طریق عرفان . ترجمه صادق حسن زاده با مقدمه حسن زاده آملی . قم : مطبوعات دینی .
55 - عثمان ، عبدالکریم . ( 1366) . روانشناسی از دیدگاه غزالی و دانشمندان اسلامی . ترجمه سید مصطفی حجّتی . تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
56 - عمید ، حسن . ( 1362) . فرهنگ فارسی . چاپ اول . تهران : انتشارات راه رشد .
57 - غزالی ، ابو حامد محمد . ( 1351) . احیاء العلوم ، ترجمه مؤید الدین خوارزمی ، به کوشش حسین خدیوجم ، چ1 ، تهران : اساطیر .
58 - غزالی ، ابو حامد محمد . ( 1362 ) . شک و شناخت ( المنقذ من الضلال ) . ترجمه صادق آیینه وند ، چ1. تهران : امیر کبیر .
418846015430500 59 - . ( 1364 ) . مشکاه الانوار . ترجمه صادق آیینه وند ، چ1 . تهران : امیر کبیر .
40468551524000060- . ( 1368) . کیمیای سعادت ، دو جلد ، به کوشش حسین خدیو جم . چ2. تهران : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی .
61 – فیضی ، علی ، آشتیانی ، محسن . ( 1376) . مبانی تربیت و اخلاق اسلامی . چاپ اول . قم : انتشارات روحانی .
62 – قائمی ، علی . ( 1386) . تربیت برای زندگی ( در جنبه عاطفی ) . مجله پیوند . شماره 339 .
63 – قمی ، محمد بن حسین بن بابویه . ( 1337) . عیون الاخبار الرضا ( ع) . ترجمه محمد تقی آقا نجفی اصفهانی . تهران : انتشارات علمیه الاسلامیه .
64 - کاردان ، علی محمد و همکاران . ( 1374) . در آمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی (1) : فلسفه تعلیم وتربیت ، ج1 . حوزه و دانشگاه . تهران : سمت .
65 – کانت، ایمانوئل .( 1368) . تعلیم وتربیت. ترجمه غلامحسین شکوهی ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران .
44570651485900066 - . ( 1380 ) . درس های فلسفه اخلاق ، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی ، تهران : انتشارات نقش و نگار .
67 - کلبعلی ، ایراندخت . ( 1385) . بررسی عواطف از منظر فیلسوفان متأخّر غرب و متفکران مسلمان . « رساله دکتری چاپ نشده » .
68- کلینی ، محمد بن یعقوب . ( 1369) . اصول کافی . ترجمه جواد مصطفوی . انتشارات علمیه اسلامیه .
69 – گلمن ، دانیل . ( 1382) . هوش هیجانی ( صحبت کردن و محبت دیدن ) . ترجمه نسرین پارسا . تهران : رشد .
70- گوتک ، جرالد . ال . ( 1380) . مکاتب فلسفی و آراء تربیتی . ترجمه دکتر محمد جعفر پاک سرشت . تهران : سمت .
71- مایر ، فردریک . ( 1374) . تاریخ اندیشه های تربیتی . ترجمه علی اصغر فیاض . تهران : انتشارات سمت .
72 – مجلسی ، محمد باقر . ( 1362) . بحار الانوار . ترجمه رضا رجب زاده . تهران : اسلامیه .
73 – محمدی ری شهری ، محمد . ( 1378) . خرد گرایی در قرآن و حدیث . ترجمه مهدی مهریزی . قم : دار الحدیث .
74 – مرزوقی ، رحمت اله ، صفری ، یحیی . ( 1386) . « مبانی و روشهای تربیت عقلانی از منظر متون اسلامی » . دو فصلنامه تربیت اسلامی ، سال 3 ، شماره 5 .
75 – معین ، محمد . ( 1381 ) . فرهنگ لغت . تهران : ندا .
76 – مطهری ، مرتضی . ( 1358) . بیست گفتار . چاپ پنجم . قم : انتشارات صدرا .
43599101663700077 - . ( 1378) . مجموعه آثار ، ج 1،. تهران : صدرا .
43599101562100078 - . ( 1378) . مجموعه آثار ، ج 3،. تهران : صدرا .
43129201441450079 - . ( 1378) . مجموعه آثار ، ج 21،. تهران : صدرا .
43599101390650080- . ( 1378) . مجموعه آثار ، ج 22،. تهران : صدرا .
43599101555750081 - . ( 1378) . مجموعه آثار ، ج 23،. تهران : صدرا .
43021251511300082 - . ( 1383) . مقدمه ای بر جهان بینی ، ج2، جهان بینی توحیدی. تهران : صدرا .
44284901447800083 - . ( 1384) . تعلیم وتربیت در اسلام . تهران : صدرا .
84 – مک اینتایر ، السدیر . ( 1378) . تاریخچه فلسفه اخلاق . ترجمه ان شاء اللّه رحمتی . چ2، تهران : حکمت .
85 – ملکی ، ( قاسم ) حسن . ( 1390) . مبانی و اصول تربیت . تهران : آییژ .
86 – میرزا محمدی ، محمد حسن . ( 1387) . اندیشه های نوین تربیتی . مجله روان شناسی و علوم تربیتی . شماره 14 .
87 – میر شاه جعفری ، ابراهیم . ( 1376) . « بررسی جایگاه عقل در نظام تربیتی اسلام » . « رساله دکتری چاپ نشده » . « دانشگاه تربیت معلم تهران ».
88- ناصح ، علی احمد ، ساکی ، نانسی . ( 1387) . « جایگاه عقل و تعقل در مبانی تفکر شیعه » . فصلنامه شیعه شناسی ، سال 6، شماره 21 .
89 – نجاتی ، محمد عثمان . ( 1385) . روان شناسی از دیدگاه روان شناسان مسلمان . ترجمه سعید بهشتی . تهران : رشد .
90– نقیب زاده ، میر عبدالحسین . ( 1376) . نگاهی به فلسفه آموزش وپرورش . تهران : طهوری .
91 – نوذری ، محمود .( 1379 ) . جایگاه عقل در دین شناسی از دیدگاه علامه طباطبائی و اقتضائات آن در تربیت عقلانی . « پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده » . « پژوهشکده حوزه و دانشگاه » .
92 – وارنوک ، مری . ( 1380) . فلسفه اخلاق در قرن بیستم . ترجمه ابوالقاسم فنایی . قم : دفتر تبلیغات اسلامی .
93- هولفیش ، گوردون ، اسمیت ، فیلیپ ژ . ( 1389) . تفکر منطقی روش تعلیم وتربیت . ترجمه علی شریعتمداری . تهران : سمت .
94 – یار محمدیان ، احمد . ( 1371) . مقدمه ای بر تربیت عاطفی در اسلام . « پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده » .« دانشگاه تربیت مدرّس » .
ب )منابع عربی
1 – ابن فارس ، احمد . ( 1404 ق ) . معجم مقاییس اللغه ، تحقیق عبد السلام محمد هارون ، چاپ اول ، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی .
2 – ابن مسکویه ، احمد بن محمد . ( 421 ق 9 . طهاره الاعراق . تحقیق امین نصرت . تهران : نهضت زنان مسلمان .
3 – ابن منظور ، جمال الدین ابوالفضل . ( 1416ق ) . لسان العرب ، الطبعه الاولی ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت .
4 – الراغب الاصفهانی . ( 1416ق) . مفردات الفاظ القرآن ، تحقیق صفوان عرفان داوودی ، الطبعه الاولی ، دار القلم ، دمشق .
5 – الطباطبایی ، سید محمد حسین . ( 1417 ق ) . المیزان فی تفسیر القرآن ، الطبعه الاولی ، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات ، بیروت .
6 – الفراهیدی ، الخلیل بن احمد . ( 1414ق ) . کتاب العین . تحقیق مهدی فخرومی و ابراهیم سامرائی ، الطبعه الاولی ، انتشارات اسوه ، قم .
7 – المجلسی ، محمد باقر .( بی تا ) . بحار الانوار . الطبعه الاولی ، دار الکتب الاسلامیه . تهران .
8- مرتضی زبیدی ، محمد بن محمد . ( 1385 ق) . تاج العروس فی شرح القاموس ،ج6 . تحقیق علی شیری . دار الهدایه بیروت .