پیشینه و مبانی نظری هویت و نظریه های مختلف در این زمینه و عوامل موثر در شکل گیری هویت (docx) 26 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 26 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
سبک های هویت
در این بخش از این فصل به بررسی هویت و نظریه های مختلف در این زمینه و عوامل موثر در شکل گیری هویت می پردازیم.
نوجوانی و کسب هویت
یکی از جنبه های رشد فردی و اجتماعی در دوره نوجوانی کسب هویت است و می توان گفت که یکی از وظایف اصلی نوجوانان در جامعه، یافتن پاسخی عملی به این سوال است که «من کیستم؟» هرچند قرن ها پیش به این موضوع پرداخته شده ولی در چند دهه اخیر در مرکز توجه روان شناسی قرار گرفته و اولین بار اریک اریکسون به طور جامع به آن پرداخته است (ابوالقاسمی، 1386).
هویت عبارت است از افتراق و تمیزی است که فرد بین خود و دیگران می گذارد. هویت شخصی یک سازه و ساختار بدنی، روانی و اجتماعی است. یعنی شامل برداشت بدنی و طرز فکرها و عقایدی می شود که معرف فرد است و نحوه ارتباط با دیگران را نیز می سازند(احمدی، 1382).
نوجوان به طور دایم، برای کسب هویت تلاش می کند، تلاشی که هم خود را به تلاطم وا می دارد و هم دیگران را. نوجوان متوجه می شود که در جسم، افکار، هیجان ها، آرزوها و روابط با دیگران دگرگونیهایی به وجود می آید. همگام با این دگرگونی، نوجوان متوجه می شود که وجود دارد، تغییر می کند و می خواهد تغییر کند در لابه لای این جوش و خروش تغییر شکل هاف باز اوست که خود را تعریف می کند(وندر زندن، 2001؛ ترجمه گنجی، 1384).
نوجوانان و بزرگسالانی که احساس هویت در آنان قوی است خود را افرادی مجزا و متمایز از دیگران می دانند. کلمه فرد که معادل کلمه شخص است، نشان دهنده نیازی همگانی به درک خود به عنوان کسی که به رغم داشتن چیزهای مشترک با دیگران، از آن جداست. نیاز به ثبات رای و حس یکپارچگی نیز ارتباط نزدیکی با آن نیاز همگانی به درک خود دارد. وقتی که از یکپارچگی خود سخن می گوییم، مقصود جدایی از دیگران است و در عین حال یگانگی خود، یعنی انسجام عملی نیازها، انگیزه ها و الگوهای واکنش شخص((ماسن، کیگان، هوستون و کانجر؛ ترجمه یاسایی، 1387؛ .ابوالقاسمی، 1386).
نظریه اریکسون: هویت در برابر سردرگمی نقش
اریکسون (1950، 1968) اولین کسی بود که هویت را به عنوان پیشرفت مهم شخصیت نوجوانان و گامی مهم به سمت تبدیل شده به بزرگسال ثمر بخش و خوشحال تشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از اینکه مشخص کنید چه کسی هستید، برای چه چیزی ارزش قایلید، و تصمیم گرفته اید چه مسیری را در زندگی دنبال کنید(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387)؛ و به عبارت دیگر اریکسون هویت را به صورت احساس نسبتا پایدار از یگانگی خود تعریف می کند(بیابانگرد، 1389)؛ و نوجوان برای رسیدن به یکپارچگی باید احساس کند که آنچه بنا به قراین موجود در آینده خواهد شد تداوم پیشرفته آن چیزی است که در سالهای طفولیت بوده است (ماسن و همکاران، 1387).
به عقیده اریکسون، نوجوان، برای استقرار هویتی که ثبات عاقلانه داشته باشد، باید به این نوع سوالات پاسخ دهد«من کیستم؟»، «در آینده چه کسی خواهم شد؟»، «چرا این یا آن نیستم؟». در جریان بلوغ جنسی و نوجوانی، تمام هویت ها و تداوم هایی که کودک قبلا بر آنها تکیه می کرد، زیر سوال می رود، زیرا بدن او، مثل دوران خردسالی، سریعتر رشد می کند و افزون بر این، از نظر رشد اعضای تناسلی کاملتر می شود(وندر زندن، 2001؛ ترجمه گنجی، 1384).
به عقیده اریکسون درک هویت فردی مستلزم تقابلی روانی اجتماعی است، به عبارت دیگر نوجوان باید بین آن تصوری که از خودش دارد و آن تصوری که از استنباط و انتظار دیگران از خودش دارد هماهنگی ایجاد کند. تاکید اریکسون بر اینکه درک فرد از هویت خود دست کم تا حدودی، با واقعیت اجتماعی ارتباط دارد اهمیت بسیار دارد؛ اریکسون بر این مسئله تاکید می کند که طرد شدن از طرف افراد یا اجتماع ممکن است باعث شود که کودک از هیچ راهی نتواند در خود احساس هویتی قوی و مطمئن پیدا کند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
هر عامل رشدی که به نوجوان کمک کند تا با اطمینان از خود درک کند که از دیگران متمایز و مجزا است، در حد معقولی ثبات رای و یکپارچگی دارد، در طول زمان تداوم دارد و در ضمن خود را شبیه به آن تصوری بداند که دیگران از او دارند، سبب می شود که در نوجوان احساس هویت کاملی از خود ایجاد شود. و هر عاملی که در این استنباط های نوجوان از خودش خلل ایجاد کند باعث سردرگمی هویت (یا آشفتگی هویت) ، به گفته اریکسون «عدم توانایی در رسیدن به یکپارچگی و تداوم تصورات فرد از خودش» می شود(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
اریکسون تعارض روان شناختی نوجوانی را هویت در برابر سردرگمی نقش نامید. نتایج موفقیت آمیز مراحل قبلی، زمینه را برای حل مثبت این تعارض آماده می کنند. نوجوانایی که با احساس اعتماد ضعیف به نوجوانی می رسند، در یافتن آرمان هایی که بدان ها معتقد باشند، مشکل دارند. آنهایی که خودمختاری یا ابتکار عمل کمی دارند، برای انتخاب کردن از بین گزینه ها، تلاش لازم را به خرج نمی دهند و آنهایی که فاقد احساس سخت کوشی هستند، نمی توانند شغلی را پیدا کنند که با تمایلات و مهارت های آنها جور باشد(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
به عقیده اریکسون، نوجوانان در جوامع پیچیده دستخوش بحران هویت می شوند-یک دوره موقتی پریشانی که هنگام امتحان کردن گزینه ها، قبل از انتخاب کردن ارزش ها و اهداف، دچار آن می شوند. آنها فرایند جستجو کردن درونی را آغاز می کنند، خصوصیاتی که خود را در کودکی توصیف می کردند تغییر می دهند و آنها را با صفات، توانایی ها و تعهداتی که نمایان می شوند ترکیب می کند. بعدا اینها را در یک هسته درونی محکم که هویت پخته را تامین می کند، شکل می دهند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). اریکسون اضافه می کند که بحران هویت یک دوره تصمیم گیری بهنجار است، نه یک دوره ناگهانی و بدون نظم یا اجبارا همراه با تنش و اضطراب (بیابانگرد، 1389).
به عقیده اریکسون یک هویت سالم به صورت احساس سلامت جسمانی، روان شناختی، و اجتماعی تجربه می شود. بعد از اینکه هویت شکل گرفت، کماکان در بزرگسالی اصلاح می شود و این زمانی است که افراد تعهدات و انتخاب های قبلی را از نو ارزیابی می کنند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
نظریه پردازان جدید با اریکسون موافقند که تردید کردن درباره ارزش ها، برنامه ها، و اولویت ها برای هویت پخته لازم است ولی این فرایند را بحران نمی خوانند (گروت وانت، 1998؛ کروگر، 2005؛ به نقل از برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). تشکیل هویت برای برخی از افراد ناراحت کننده است ولی تجربه رایج، تجربه کا.ش کردن و سپس احساس تعهد است. هنگامی که نوجوانان امکانات زندگی را امتحان می کنند، درباره خود و محیط شان اطلاعات مهمی گرد آوری می نمایند و به سمت تصمیم گیری های بادوام پیش می روند. آنها در این بین یک ساختار خود سازمان یافته را می سازند (آرنت، 2000؛ موشمن، 2005؛ به نقل از برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
یکی از شیوه های اجتناب از سردرگمی و ابهام هویت، پیوستن به گروهها یا «دارودسته های» هم سن است. راه دیگر، بازگشت یا واپس روی به دوران گذشته است. گاهی نوجوانان با اتخاذ شخصیتی کودکانه از مواجه شدن با تعارض های واقعی متناسب با سن خود اجتناب می کنند. گاهی نیز برای گریز از شرایط دشوار مربوط به این سن، درگیر فعالیت هایی می شوند که ممکن است از لحاظ اجتماعی برای آنان زیان بار باشد. از نظر اریکسون ایجاد نوعی تعهد فکری یا عقیدتی نسبت به اهداف خاصی از زندگی، عامل موثری در رشد و تحول است و ماهیتی سازنده دارد(احدی و جمهری، 1389).
اریکسون پیامد منفی نوجوانی را سردرگمی نقش نامید. اگر تعارض های قبلی نوجوانان به صورت منفی حل شده باشند یا در صورتی که جامعه انتخاب های آنها را به گزینه هایی محدود کند که با توانایی ها و امیال آنها نمی خوانند، امکان دارد که سطحی و بدون جهت بوده و برای چالش های روان شناختی بزرگسالی آمادگی نداشته باشند. برای مثال، نوجوانانی که خودپنداره (هویت) محکمی ندارند که بتوانند با آن روی آورند، ممکن است در مرحله اوایل بزرگسالی (جوانی) اریکسون نتوانند با دیگران صمیمی باشند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
نوجوان زمانی به احساس هویت دست می یابد که ارزش های خود را انتخاب و نسبت به اهداف یا افراد خاصی احساس وفاداری کند. در واقع، وفاداری فراتر از حس اعتماد است. وفاداری صرفا به منزله ی ظرفیت انسان برای اعتماد به دیگران نیست، بلکه ظرفیت فرد برای قابل اعتماد بودن را نیز در بر دارد. گاهی یک نوجوان برای هویت یابی خود با فرد دیگری پیوند نزدیک برقرار می کند، یعنی فردی که افکار و احساسات و عواطف خود را با او سهیم می شود. بدین ترتیب، با یافتن انعکاسی از هویت خود در وجود فرد دیگر و کنش متقابل با او، هویت خود را محک می زند. با این وصف، میزان صمیمیت یا نزدیکی نوجوان به فرد مورد علاقه، با افراد بزرگسالی که به بلوغ اجتماعی رسیده اند تفاوت دارد. صمیمیت در بزرگسالان شال احساس تعهد، مصالحه و گذشت است، در حالی که نوجوانان، این احساس نوعی تلاش در جهت هویت یابی است. اریکسون مدعی است که دختران زودتر می توانند با یکدیگر روابط صمیمی و عاطفی برقرار کنند، در حالی که پسران دیرتر به این قابلیت دست می یابند. شاید اکثر دختران پس از کسب هویت، مهارت برقراری ارتباط صمیمی را پیدا کنند، در حالی که برای پسران ایجاد ارتباط صمیمی مکانیزم یا وسیله ای برای هویت یابی است (احدی و جمهری، 1389).
نظریه مارسیا
طبق نظر جیمز مارسیا (1976) هویت خود را می توان در سه سطح در نظر گرفت. نخست، احساس هویت به توانایی فرد در همخوانی با انتظارات والدین، همراه با یک احساس نسبتا خوبی از خود بستگی دارد. گرچه بیشتر این فرایند ناهشیار است، اما اهمیت مساله در «خلق انتخابی خود فرد» است، نه فرض بدون چون و چرا نقش ها و باورهای مشخص شده توسط والدین و جامعه. دوم، احساس هویت به فرد این توانایی را می دهد تا خودش را به صورت یک موجود در حال پیشرفت ادراک کند. سوم، احساس هویت در رفتارهای اجتماعی خاصی، برای مردان در شغل و اعتقادات ایدئولوژیکی و برای زنان در روابط اجتماعی، تجلی می یابد(بیابانگرد، 1389).
مارسیا (1980) دیدگاهی ساخت و سازگرایانه از «هویت من» اختیار کرد وی هویت را به عنوان یک ساختار خود درونی با سازمانی پویا از سائق ها، توانایی ها، عقاید، تاریخچه فردی تصور کرد. مارسیا براساس مطالعاتی که با دانشجویان دانشگاه انجام داد، به دلیل پیچیدگی مفهوم هویت آن را از چند بعد و زاویه مورد بررسی قرار داد (شهر آرای، 1384). مارسیا ر براساس دو ملاک، کاوش و تعهد که از نظریه اریکسون بدست آمده است چهار نوع وضعیت هویتی را مفهوم سازی کرد: کسب هویت، احساس تعهد نسبت به ارزش ها، عقاید، و هدف ها بعد از یک دوره کاوش؛ وقفه هویت، کاوش بدون رسیدن به احساس تعهد؛ ضبط هویت، احساس تعهد بدون کاوش؛ و پراکندگی هویت، حالت بی تفاوتی که مشخصه آن فقدان کاوش و احساس تعهد است(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
از دید مارسیا اینها مراحلی نیستند که نوجوانان از آنها می گذرند، بلکه وضعیت هایی هستند که هویت نوجوانان را در زمان خاصی جهت می دهند حتی ممکن است یک نوجوان دارای هیچ یک از این وضعیت ها نباشد(بیابانگرد، 1389).دوره یا مراحل هویت از دیدگاه مارسیا عبارتند از:
الف) کسب هویت
کاملترین شکل هویت آن است که نوجوان به گونه ای موفقیت آمیز، بحران هویت را طی می کند(بیابانگرد، 1389)؛ نوجوانانی که به هویت دست یافته اند، قبلا گزینه ها را کاوش کرده و خود را به یک رشته ارزش ها و اهدافی که خودشان آنها را برگزیده اند، متعهد می دانند. آنها احساس سلامت روانی می کنند، در طول زمان از احساس یکسانی برخوردارند و می دانند راه به کجا می برند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387)؛ و همچنین این نوجوانان کسانی هستند که به یک تعهد شخصی درباره حرفه یا بینش مورد نظر خود (یا هر دو مورد) به مرحله ثبات و استحکام رسیده اند(لطف آبادی، 1384).
افرادی که پس از یک دوره جستجوی فعالانه به احساس هویتی قوی دست یافته اند، در مقایسه با آنهایی که هویتشان شکل گرفته بی آنکه دوران سردرگمی را گذرانده باشند استقلال رای بیشتری دارند، خلاق ترند و تفکر پیچیده تری دارند. این گروه در ضمن توانایی بیشتری برای برقراری ارتباط نزدیک دارند، هویت جنسی با ثبات تری دارند، به خود با دیدی مثبت نگاه می کنند و استدلال اخلاقی رشد یافته تری دارند. در عین حال که روابط مطلوبی با والدین دارند از خانواده های خود به نحو چشمگیری مستقل شده اند (ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
ب) وقفه هویت
وقفه هویت به معنی حالت تاخیر یا تعویق است(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). این خصوصیت بیانگر وضعیت نوجوانایی است که با بحران هویت درگیر هستند (لطف آبادی، 1384). این افراد هنوز احساس تعهد قطعی ندارند. آنها در جریان کاوش کردن هستند اطلاعاتی را گرد آوری و فعالیت هایی را امتحان می کنند به این امید که ارزش ها و اهدافی را برای هدایت کردن زندگی خود پیدا می کنند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387)؛ این نوجوانان از تجارب مختلف مرتبط با هویت (یعنی آزمایش نقش ها، باورها و رفتارهای مختلف)، به عنوان بخشی از فرآیتد تکامل، جهت کسب هویتی رضایت بخش استفاده می کنند. بیشتر این افراد به سوی کسب یک حالت هویت موفق حرکت می کنند، اما برخی نیز به حالت هویت سرگردان منحرف می شوند (بیابانگرد، 1389).
ج) ضبط هویت
ضبط هویت(هویت یابی زودرس) وقفه ای است در فرآیند شکل گیری هویت (ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). افرادی که هویت ضبطی دارند، بدون کاوش کردن گزینه ها، خود را به ارزش ها و اهدافی متعهد ساخته اند. آنها هویت حاضر و آماده ای را پذیرفته اند که صاحبان قدرت (معمولا والدین ولی گاهی اوقات معلمان، رهبران مذهبی، یا معشوق های رومانتیک) برای آنها انتخاب کرده اند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
هویت یابی زودرس تثبیت زودرس تصور فرد از خودش است که این تثبیت زودرس تصور فرد از خودش است که این تثبیت در ایجاد سایر امکانات و تواناییهایی که شخص برای توصیف خود دارد تاثیر می گذارد. نوجوانانی که هویتشان پیش از موعد تثبیت می شود تایید دیگران برایشان اهمیتی اساسی دارد. عزت نفس آنان تا حدود زیادی بستگی به تایید دیگران دارد؛ معمولا برای مراجع قدرت اهمیت زیادی قائل هستند و در مقایسه با سایر نوجوانان بیشتر همنوایی می کنند و کمتر استقلال رای دارند. در ضمن این دسته به ارزش های سنتی مذهبی بیشتر علاقه مندند و کمتر اهل تامل اند و با فکر عمل می کنند؛ اشتیاق کمتری دارند و افکارشان قالبی و سطحی است و با افراد همجنس یاجنس مخالف آن کمتر روابط نزدیک برقرار می کنند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
هرچند از لحاظ هوش کلی تفاوتی با همسالان خود ندارند، ولی به دشواری می توانند انعطاف از خود نشان دهند و به هنگام مواجهه با تکالیف شناختی و تنش زا نمی توانند واکنش مساعد از خود نشان دهند؛ معمولا از نظم و ساخت در زندگیشان استقبال می کنند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
د) پراکندگی هویت
پراکندگی در هویت با ناتوانی در دست یابی به یک معنا و مفهوم پایدار و منسجم از خود، همراه است (بیابانگرد، 1389). افرادی که هویت پراکنده دارند، جهت روشنی ندارند. آنها نه به ارزش ها و هدف ها پایبند هستند و نه اینکه به طور فعال سعی می کنند به آنها دست یابند. امکان دارد که هرگز گزینه ها را کاوش نکرده یا این تکلیف را بسیار تهدید کننده و طاقت فرسا انگاشته باشند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). این نوجوانان یک دوره طولانی از سردرگمی هویت را می گذرانند و شاید هیچگاه احساس هویتی قوی و روشن در آنان ایجاد نشود. اینها نوجوانانی اند که نمی توانند خود را بیابند، نوجوانانی اند که خود را رها و فارغ از پیوند نگه می دارند و در حالت تجرد و دوران پیش از شکل گیری هویت باقی می مانند. چنین فردی ممکن است دچار بحران هویت مرضی و طولانی مدت بشود و هیچگاه به وفاداری یا تعهد پایداری دست نیابد (ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
نوجوانانی که دچار پراکندگی هویت هستند عزت نفس کمی دارند و استدلال اخلاقی شان رشد نیافته است. تکانشی هستند و تفکری نا منظم دارند و به دشواری مسئولیت زندگی خود را به عهده می گیرند. بیشتر به خودشان می پردازند و روابط فردی شان غالبا سطحی و گاه وو بی گاه است. هرچند که به طور کلی به نحوه زندگی والدین شان مخالف اند و نمی توانند از خود شیوه ای ابداع کنند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
نظریه وضعیت هویت بروزنسکی: (مدل سبک های هویت)
بروزنسکی(1987) ، هویت را به عنوان یک نظریه خود در نظر گرفت و آن را بر همین اساس مفهوم سازی کرد. هویت طبق این نظریه، ساختاری یکپارچه معرفی شده که از فرضیه ها، ساختارها و اصول مرتبط با خود تشکیل شده است ( به نقل از فلیپس و پتمن، 2007).
بروزنسکی، با رویکردی شناختی-اجتماعی به هویت، تفاوت فرایندهایی را که افراد در وضعیت های مختلف برای تصمیم گیری، حل مسئله و کشف اطلاعات از آن ها استفاده می کنند را مطالعه و سه سبک مجزا هویت را فرض نمود(بروزنسکی و فراری، 1996). سبک های هویت، معرف راهبرد حل مسئله یا مکانیزم مقابله می باشد. در صورتی که تعیین وضعیت هویت براساس اقداماتی است که فرد در گذشته اتخاذ کرده است، طبقه بندی های سبک هویت بر روش کنونی فرد در برخورد با موقعیت های روزانه متمرکز است. سبک های هویت بروزنسکی نشان دهنده روش هایی است که افراد به وسیله آنها به فرآیند تصمیم گیری وارد می شود (خصوصا فرآیندهایی مرتبط با تصمیماتی که بر هویت فردی و مسیر زندگی آنها دارای تاثیر قابل ملاحظه ای است). بروزنسکی (1990) صریحا بیان می کند که همه افرادی که از نظر روان شناسن سالم هستند باید بتواند از هر کدام از این سه سبک طی دوران نوجوانی و بزرگسالی استفاده کنند. جهت گیری سبک هویتی که افراد انتخاب می کنند ثابت و در برابر تغییر مقاوم است بنابراین می توان این استدلال را داشت که سبک هویت یک ویژگی و نه مهارت می باشد و سبکی که فرد مشخصا نمایش می دهد یک اولویت انتخاب شده می باشد که در مقابل صلاحیت به دست آمده قرار دارد. بروزنسکی (1990) معتقد است که هویت شخصی به وسیله تعامل های اجتماعی شکل می گیرد. وی برای تدوین مدل سبک های هویت از نظریه کلی (1955) درباره «نظریه ساخت فردی» سد برده است. از دیدگاه علمی افراد به عنوان نظریه پردازان خود، قلمداد می شوند که مدل های موثری را در جهان اطراف خود خلق می کنند. در این نظریه افراد به عنوان دانشمند، فعالانه می توانند مدلی را انتخاب کنند که با آنها بیشترین تناسب را داشته باشد. اگر چه بروزنسکی در اصل بر هویت فردی تاکید دارد، اما ماهیت فرایند گرا و پویای مدل او ممکن است تا حدی از «هویت من» نیز استفاده کند. سبک هویت در مقایسه با وضعیت هویت با ثبات تر فرض می شود، زیرا انتظار می رود سبکی که فرد به طور مشخص از آن استفاده می کند با ثبات تر باشد (بروزنسکی، 1990).
انواع سبک های پردازش هویت
همانطور که بیشتر اشاره شد بروزنسکی (2003) با تاکید بر تفاوت های فردی در شکل گیری هویت بیان می کند که نوجوانان در رویارویی با مسائل مربوط به خود هویت، سه جهت گیری متفاوت یا سه سبک پردازش مختلف را انتخاب می کنند:
الف) سبک اطلاعاتی
سبک هویتی که بیشترین انطباق با خود به همراه دارد سبک اطلاعاتی است. نوجوانانی که از سبک اطلاعاتی استفاده می کنند به طور فعال به جستجو و ارزیابی اطلاعات مربوط به خود می پردازند. آنها تمایل دارند به بررسی راه حل های چندگانه و جستجو درباره نقش های گوناگون (قبل از اینکه به آنها متعهد شوند) بپردازند. جوانان اطلاعات محور به طور فعال درباره خودپنداره های خود نگرشی انتقادی دارند و وقتی با اطلاعات متفاوت مواجه می شوند به آزمون تجدید نظر و انطباق ساختار هویت خود و شرایط جدید تمایل دارند. این سبک موارد زیر را لحاظ می کند: جستجوی اطلاعات و مقابله متمرکز بر مسئله جستجوی فعال، تعهد انعطاف ناپذیر، نیاز به شناخت و سطح بالای عزت نفس. در این سبک به علت تاکیدی که بر جستجو و اکتشاف وجود دارد، به نظر می رسد مبنای وضعیت های هویت موفق می باشد. نوجوانانی که از سبک هویت اطلاعاتی استفاده می کنند خود بازخورد دهنده، وظیفه شناس، پذیرای تجارب جدید، مسئله مدار و وقت شناس و حساس در تصمیم گیری هستند(بروزنسکی، 2003).
بروزنسکی (1992) مطرح کرد که داشتن جهت گیری اطلاعاتی برای شکل گیری هویت و ارتقای عملکرد روانی-اجتماعی سومند است (لاکس و همکاران، 2007). همچنین افراد با این سبک هویتی در کمتر جست جوی تایید و تصدیق دیگران هستند، به قضاوت های خود اعتماد دارند و در برخورد با موقعیت های مبهم و افراد جدید، پذیرش بالایی دارند (مغانلو، آگیلار-وفایی و شهر آرای، 1388).
نوجوانان با سبک هویت اطلاعاتی، سطوح بالایی از پیچیدگی شناختی، هشیاری در تصمیم گیری، نیاز به شناخت، مقابله مساله مدار، خود مختاری و ثبات شناختی را نشان می دهند (بروزنسکی و کوک، 2000).
ب)سبک هنجاری
معرف تقلید و همنوایی است عبارت است از رویکردی با ذهنیت بسته، تعهد متعصبانه و شدید، خودپنداره باثبات و سرکوب جستجوگری. این سبک به علت ذهنیت و شدت آن با وضعیت زودرس متناظر است، اگر چه با هویت موفق نیز رابطه دارد(بروزنسکی، 2003). سبک هویت هنجاری را جوانانی به کار می گیرند که استانداردهای مراجع قدرت و دیگر افراد مهم را درونی می کنند و با آن هماهنگ می شوند (بروزنسکی، 1990).
افراد هنجاری وقتی با تصمیمات مهم رو به رو می شوند، به جستجوی مشورت با منابع قدرت و افراد مهم دیگر می پردازند که اغلب اوقات این اشخاص دارای قدرت، همان کسانی هستند که فرد هنجاری خودپنداره اش را بر مبنای استاندارد های آنها استوار کرده است. بدین ترتیب شخصی که از سبک هنجاری استفاده می کند از مواجهه با اطلاعاتی که با خودپنداره او تعارض دارد خودداری کرده و می تواند در برابر تغییر از خود مقاومت نشان دهد(بروزنسکی، 2003). این افراد در قبال ارزش های پذیرفته شده تعهد بالایی دارند و به طور معمول تمایلی به دریافت اطلاعات مغایر با ارزش های ذهنی خود ندارند این افراد نیاز زیادی به ساختارهای ذهنی و ارزشی آماده از خود نشان می دهند(بروزنسکی، 1994).
افراد با سبک هویت هنجاری تعهدات محکمی را شکل می دهند و اهداف آموزشی شخصی دارند (بروزنسکی و کوک، 2000) سطوح بالایی از وجدان را شکل می دهند (دولینگر، 1995) نیاز بالایی به محیط های ساختار یافته و بسته بودن شناختی نشان می دهند (بروزنسکی ، 2003؛ سوئننز و همکاران، 2005)؛ و گرایش پایینی به گشودگی نسبت به ارزش ها، اعمال و افکار دارند (بروزنسکی و کوک، 2000)؛ انگیزش خود مختارانه و درونی تری را برای شکل دادن به تعهدات هویتی را دارند (سوئننز و همکاران، 2011).
این سبک با ویژگی هایی مانند وظیفه شناسی مفرط، کمک خواهی، ناشکیبایی و میل شدید به ساختارمندی قضایا، خودپنداره پایدار و عدم تمایل به بررسی اطلاعات ناهمگام با ارزش ها و باورها رابطه دارد(جوکار و لطیفیان، 1385).
ج)سبک سردرگم / اجتنابی
نماد به تاخیر انداختن و عمل شانه خالی کردن است که به بهترین نحو به عنوان یک رویکرد موقعیتی در قبال زندگی مشخص می شود و شامل راهبرد مقابله ای مبتنی بر هیجان می باشد سبک سردرگم/اجتنابی با سطوح پایین تعهد و همچنین عزت نفس پایین و خودپنداره بی ثبات در ارتباط می باشد این سبک هویت به نظر می رسد مبنای وضعیت مغشوش شده باشد. افراد سردرگم/اجتنابی به طور کلی به آینده با پیامدهای درازمدت انتخاب های خود توجه زیادی نمی کنند آنان تعهدی در قبال انتخاب های هویت از خود نشان نمی دهند و فقط زمانی نسبت به چیزی جدیت نشان می دهند که شرایط بیرونی به آنها تحمیل کند (بروزنسکی، 2003).
سبک هویتی سردرگم-اجتنابی از یک ساختار هویتی پاره پاره و نامنسجم به وجود می آید. ویژگی اصلی این سبک سطوح پایین پردازش فعالانه اطلاعات و مهارت های حل مساله محدود است. در واقع افراد با این سبک به میزان کمتری از روش های منطقی در فرایند پردازش اطلاعات استفاده می کنند (سوئننز، دوریز و گوسنز، 2005).
سبک سردرگم/اجتنابی در مواقع تصمیم گیری، حس ترس و اضطراب دارند و در این موقعیت ها اغلب از راهبردهای نامناسب مانند اجتناب، بهانه آوردن و دلیل تراشی استفاده می کنند. رفتار آنها موقعیتی بوده، الگویی مشخص ندارد. این سبک هویت با هیجان مداری، راهبردهای نامطلوب تصمیم گیری، خود آگاهی محدود، دیگر پیروی و به کار گیری راهبردهای اسنادی و شناختی نا کارآمد رابطه دارد (جوکار و لطیفیان، 1385).
عوامل موثر در تشکیل هویت
الف) خانواده
اینکه نوجوان تا چه حد در بررسی احتمالات مختلف برای دست یافتن به هویت آزادی دارد به شدت تحت تاثیر روابط درون خانواده است(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). خانواده یک واحد اجتماعی است که بیشترین تاثیر را بر رشد افرد دارد. والدین از طریق ارائه الگوها، معیارها و پاداش ها در رشد شناختی و مفهوم «خود» کسب هویت، و همانند سازی نقش جنسی نقش دارند (بیابانگر، 1389). چنانچه والدین کودکان نوپا حمایت عاطفی کنند و آزادی کاوش کردن فراهم آورند، فرزندان آنها خودپنداره سالمی را پرورش می دهند. همچنین، رشد هویت در نوجوانانی خوب پیش می رود که خانواده آنها «مامن امنی» باشند که آنها بتوانند با اطمینان از آن به سمت دنیای گسترده تر پیش بروند. نوجوانانی که احساس می کنند به والدین خود دلبسته هستند و در عین حال آزادند تا عقاید خود را بیان کنند، در حالت وقفه یا کسب هویت قرار دارند. نوجوانای که هویت ضبطی دارند، معمولا ارتباط نزدیکی با والدین دارند اما از فرصت های لازم برای جدایی سالم بی بهره اند. در ضمن، نوجوانانی که هویت پراکنده دارند، از پایین ترین سطح حمایت و صمیمیت والدین و ارتباط آزاد و بی پرده خبر می دهند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
در زندکی اکثر نوجوانان، خانواده یک لنگرگاه به حساب می آید. با این همه، معمولا در ساخت خانواده دگرگونی به وجود می آید: سلسله مراتبی که روابط را تعیین می کرد، قدرت خود را از دست می دهد. والدین کمتر نظر خود را تحمیل می کنند و بیش از پیش، راهبردهایی ارائه می دهند که بتوانند قدرت را با نوجوانان تقسیم کنند(وندر زندن، 2001؛ ترجمه گنجی، 1384).
با این همه، اثر خانواده بر هویت نوجوان، بر حسب موقعیت، تغییر می کند. در مورد مسائل مالی، تعلیم و تربیت و شغل، اکثر نوجوانان از بزرگترها، مخصوصا از والدین خود ، راهنمایی می خواهند. به نظر نمی رسد که نوجوانان، استقلال و هویت خود را، از طریق قطع روابط با والدین، کسب کنند. در واقع، به نظر می رسد که اگر نوجوانان وابط خود را با والدین حفظ کنند و آنها را منابعی در نظر بگیرند که در همه زمان ها قابل دسترس هستند، بهتر رشد خواهند یافت(وندر زندن، 2001؛ ترجمه گنجی، 1384).
در مطالعه ای در مورد کنش های متقابل خانوادگی، نوجوانانی که در مقیاس کاووش هویت نمره بالایی آوردند بیشتر به خانوادهایی تعلق داشتند که اطمینان به خود و آزادی در مخالفت کردن (مستقل بودن) و در عین حال «وابستگی» به خانواده، پذیرا بودن در برابر عقاید دیگران (کثرت عقاید) و احترام قائل بودن و حساس بودن در برابر عقاید دیگران (مشارکت) تشویق می شد. برعکس، نوجوانانی که در کاووش هویت نمره کمتر می آوردند از خانواده هایی بودند که در ان فردیت تشویق نمی شد و بر توافق و حمایت دو جانبه تاکید می شد (ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
ب) دوستان
خرده فرهنگ گروه همسال و نوجوانان بزرگتر به نوجوانان کمک می کند تا با حالت زندگی حاشیه ای خود مقابله کنند. آنها به نوجوانان، که در این دوره فرهنگ زمان کودکی را پشت سر گذاشته اند ولی هنوز در ارزش ها، علائق و معیارهای دنیای بزرگسالان پذیرفته نشده اند احساس تعلق داشتن می بخشند(بیابانگرد، 1389).
مواجهه نوجوانان با عقاید و ارزش ها، از طریق تعامل با انواع همسالان گسترش می یابد. دوستان صمیمی با حمایت کردن عاطفی از هم دیگر و تامین الگوهای نقش تشکیل هویت، به یکدیگر در کاوش گزینه ها کمک می کنند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
ج) فرهنگ و شکل گیری هویت
اریکسون(1969) معتقد است که نوجوانان قبل از دسترسی به یک تعهد به نسبت پایدار و احساس هویت ایمن، نقش های بدیل و الگوهای همانند سازی را که جامعه در دسترس آنان قرار می دهد، تجربه می کنند. بر همین اساس از نظر بومیستر و ماراوین (1996) جامعه نقش تاثیر گذاری در خلق و شکل دهی هویت دارد، به طوری که می توان هویت را نوعی سازگاری با بافت اجتماعی-فرهنگی دانست. فرهنگ، تاریخ و ساختار روابط اجتماعی بافتی را ایجاد می کنند که در آن اانتظارات و نیازهایی که براساس آن هویت افراد شکل می گیرد، تعیین می شود (کوته، لوین، 2002). بنابراین تفاوت هویتی در جوامع مختلف براساس ارزش های فرهنگی خاص ایجاد و گسترش پیدا می کند (آدامز و مارشال، 1996). برای مثال در جوامع سنتی از نوجوانان این انتظار وجود دارد که هویت زودرس یا هنجاری داشته باشد درحالی که جوامع مدرن و در حال گذار نوجوانان را به سوی هویت دیررس و اطلاعاتی هدایت می کنند (سالمنتوس-کانتوری، موری، 2008).
جنسیت و شکل گیری هویت
از نظر مارسیا (1980)، نگرانی های غالب دختران در دوران بلوغ، شغل و ایدئولوژی نیست بلکه آنان بیش تر به ایجاد و حفظ روابظ بین فردی فکر می کنند؛ در حالیکه پسران بیش تر به گرفتن تصمیماتی ترغیب می شوند که منجر به تعارضات بین فردی می شود، دختران همیشه ترغیب می شوند که به صورت یک فد قابل قبول خود را ارائه کنند و این مساله، فرایند هویت را به تاخیر می اندازد. از نظر مارسیا فرایند شکل گیری هویت در زنان طولانی تر از مردان است. براساس نظر بسیاری از نظریه پردازان (دوان آدلسون، 1996؛ گیلیگان، 1982؛ مک کینی و وگل، 1987؛ به نقل از آرشر، 1989) هویت در پسران، بر صمیمیت مقدم است، به طوری که اریکسون در نظریه خود فرض کرد که برای زنان صمیمیت بیش از هویت اهمیت دارد. آرشر (1989) در سه مطالعه پی در پی به بررسی نقش جنسیت در شکل گیری هویت پرداخت. او تفاوت های دو جنس را در فرایند ها، حوزه ها و زمان بندی هویت مورد مطالعه قرار داد و نتیجه گرفت پسران و دختران از فرایندهای مشابهی در حوزه انتخاب شغل، باورهای مذهبی و نقش جنسیتی استفاده می کنند. در حوزه نقش های خانوادگی، دختران بیش تر از پسران پایگاه هویت موفق دارند.
وضعیت هویت و سلامت روانی
پژوهش های زیادی تایید می کنند که کسب و وقفه هویت از لحاظ روانشناختی مسیرهای سالمی به سمت هویت پخته هستند. در مقابل ضبط و پراکندگی هویت بلند مدت، ناسازگارانه هستند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
گرچه نوجوان در وضعیت وقفه هویت اغلب در مورد چالش های که پیش روی آنها قرار می گیرند نگران هستند، ولی هنگام تصمیم گیری و حل کردن مسائل، مانند افرادی که هویت کسب کرده اند، از روش شناختی گردآوری اطلاعات استفاده می کنند. یعنی، اطلاعات مربوط را جستجو می کنند، آن را به دقت ارزیابی می کنند و به صورت نقادانه به آن می اندیشند و نظر خود را اصلاح می کنند(بروزنسکی، 2003؛ بروزنسکی و کاک، 2000). نوجوانانی که هویت کسب کرده یا آن را کاوش می کنند، عزت نفس بیشتری دارند ، احساس می کنند بر زندگی خود کنترل بیشتری دارند، به احتمال بیشتری مدرسه و کار را مسیرهای ممکن برای به انجام رساندن آروزهای خود می دانند و از لحاظ استدلال اخلاقی پیشرفته ترند کروگر، 2002؛ سرافینی و آدامز2002).
نوجوانانی که در وضعیت ضبط یا پراکندگی هویت گیر کرده اند هنگام روبرو شدن با مسائل هویت، منفعل هستند و مشکلات سازگاری دارند. افراد دارای هویت ضبط شده، روش شناختی متعصبانه و انعطاف ناپذیر دارند که به موجب آن ارزش ها و عقاید والدین و دیگران را بدون ارزیابی سنجیده، درونی می کنند و به روی اطلاعاتی که ممکن است وضعیت آنها را تهدید کنند، بسته هستند(بروزنسکی و کاک، 2000). اغلب این افراد می ترسند که مبادا کسانی که برای محبت و عزت نفس به آنها وابسته هستند. آنها را طرد کنند. شمار معدودی از نوجوانان هویت ضبطی دارند ممکن است به فرقه ها یا گروه های افراطی دیگر ملحق شوند و به صورت نسنجیده روشهای زندگی را بپذیرند که با گذشته انها تفاوت دارند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
افرادی که برای مدت طولانی دستخوش پراکندگی هستند، از لحاظ رشد هویت، کمترین پختگی را دارند. انها معمولا از روش شناختی پراکنده-دوری جو استفاده می کنند که به موجب آن از پرداختن به تصمیم گیری ها و مشک شخصی دوری می کنند (بروزنسکی و کاک، 2000). انها نگرش «اهمیت نمی دهم» اختیار کرده اند، خود را به دست شانس یا تقدیر می سپارند و از هر کاری که «جماعت » انجام می دهد، پیروی می کنند. در نتیجه آنها دچار مشکلات مدیریت زمان و تحصیلی می شوند و احتمالا خیلی بیشتر از سایر نوجوانان داروها را مصرف یا سوئ مصرف می کنند (آرچر و واترمن، 1990؛ به نقل از برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
هویت منفی
هویت منفی به مفهوم«خودی» اشاره دارد که به کلی متضاد با حاکمیت ارزش های والدین یا جامعه است. هویت منفی اغلب در شرایطی به وجود می آید که والدین یا جامعه، موفقیتهای انفرادی شخص حمایت ناچیزی می کنند. در این حال اغلب، از برچسب هایی چون «بزهکار» یا «بی عرضه» برای شناساندن و توصیف این افراد استفاده می شود. این نوجوانان بدون توجه به الگوهای مثبت و ارزش های اجتماعی، یا الگوهای منفی همانند سازی کرده و به گونه ای می اندیشند و رفتار می کنند که برای هویت منفی خود تایید اعتبار به دست آورند. مارسیا چنین افرادی را به عنوان موارد ویژه ای از حالت «محرومیت از هویت» طبقه بندی کرده است. از نظر روان شناختی چون این افراد از طریق صحیح و مورد پسند جامعه نتوانسته اند خود را شناسانده و ابراز نمایند، برای کسب هویت منفی یا انحرافی تلاش می کنند تا از این طریق توجه همگان را به خود معطوف کنند (بیابانگرد، 1389).
هویت یابی در فرهنگ های مختلف
الف)هویت یابی فردی:در برخی فرهنگ ها بر رشد فرد به عنوان یک فرد تاکید می گردد، شاید تا حدودی به این دلیل که سنت این گونه جوامع به استقلال و اتکای به خود تاکید دارد (ابوالقاسمی، 1386).
ب)هویت یابی جمعی یا گروهی: در بعضی از فرهنگ ها هویت یابی و احساس ارزش داشتن از طریق روابط نزدیک با دیگران و عضو بودن در یک نظم اجتماعی متشکل تشویق می شود.
با وجود این، حتی در فرهنگ هایی که تاکید نسبتا زیادی بر هویت گروهی در برابر هویت فردی می شود، باز هم لازم است فرد از خود تصور فردی باثبات رای داشته باشد یعنی فردی که تا اندازه ای از دیگران جداست(ابوالقاسمی، 1386).
هویت یابی فردی و گروهی: در برخی فرهنگ ها و جوامع رشد احساس هویت تلفیقی از دو هویت فردی و گروهی است و بین این دو نوع هویت یابی هماهنگی مناسب وجود ندارد؛ از یک سو بر استقلال و اتکای خود تاکید می شود و از سوی دیگر بر روابط نزدیک و عضو بودن در یک نظم اجتماعی تاکید می گردد و در نهایت هویت منسجم و مستحکمی ایجاد نشده و میزان از خود بیگانگی افزایش می یابد (ابوالقاسمی، 1386).
منابع فارسی:
احدی، حسن و جمهری، فرهاد. (1389). روان شناسی رشد: نوجوانی و بزرگسالی (جوانی میان سالی و پیری). تهران: نشر آینده درخشان.
احمدی، سید احمد. (1382). روان شناسی نوجوانان و جوانان شامل ویژگی های زیستی، شخصیتی، رفتاری، شغلی و جنسی. اصفهان: انتشارات مشعل.
اقدسی، علی نقی؛ گل محمد نژاد، غلامرضا؛ وبرمکی، محمد. (1390). بررسی رابطه سبک های هویت با ارتباط همسالان در بین همسالان دبیرستان های شهرستان میاندوآب. فصلنامه علوم تربیتی، سال چهارم، شماره15: 58-47.
انصاری، زهرا و اسکویی، نسرین. (1380). هویت. تهران: ایتا.
بهادری خسرو شاهی، جعفر و علیلو، مجید محمود. (1391). بررسی رابطه بین سبک های هویت با معنای زندگی در دانشجویان. مطالعات روان شناختی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهرا، دوره 8، شماره2: 164-143.
بهزادی، بهناز و سروقد، سیروس. (1391). بررسی رابطه انعطاف پذیری خانواده و سبک های هویت با نقش واسطه گری گرایش به تفکر انتقادی در دختران نوجوان. زن و مطالعات خانواده، سال چهارم، شماره پانزدهم:80-63.
بهزادی، بهناز و سروقد، سیروس. (1391). بررسی رابطه انعطاف پذیری خانواده و سبک های هویت با نقش واسطه گری گرایش به تفکر انتقادی در دختران نوجوان. زن و مطالعات خانواده، سال چهارم، شماره پانزدهم:80-63.
جوکار، بهرام و لطیفیان ، مرتضی. (1385). رابطه ابعاد هویت و جهت گیری هدف. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، 25 (4).
حجازی، الهه و فرتاش، سهیلا. (1385). بررسی رابطه سبک های هویت، تعهد هویت و کیفیت دوستی. مجله پژوهش زنان، 4 (3): 76-61.
حسینی، فریده سادات؛ مزیدی، محمد؛ و حسین چاری، مسعود. (1389). پیش بینی سبک های هویت براساس جهت گیری های مذهبی «در میان دانشجویان دانشگاه شیراز». اندیشه های نوین تربیتی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهرا، دوره 6، شماره1: 71-53.
دانشپور، زهره؛ غنایی، زیبا؛ شکری، امید؛ و زین آبادی، حسن رضا. (1386). پیش بینی صمیمیت اجتماعی براساس سبک های هویت، تعهد هویت و جنسیت. پژوهش های نوین روان شناختی، 2 (7): 81-51.
سامانی، سیامک. (1381). انطباق و اعتبار یابی مقیاس هویت شخصی. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز.
طاهری، رویا؛ زندی قشقایی، کرامت الله؛ و هنر پروران نازنین. (1391). مقایسه رابطه ابعاد الگوهای ارتباطی و متغير خود پنداره با سبکهای مقابلهای در دانشجويان دختر و پسر مؤسسه آموزش عالی ارم شيراز، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، دوره 17، شماره4: 369-359.
غضنفری، احمد. (1383). اعتبار یابی و هنجار یابی پرسشنامه سبک هویت (ISI-6G). مطالعات تربیتی و روان شناسی، دوره 5، شماره1: 94-81.
فولادچنگ، محبوبه؛ شیخ الاسلامی، راضیه؛ و صفری، هاجر. (1389). پیش بینی سبک های پردازش هویت نوجوانان براساس ابعاد فرزند پروری. مجله روان شناسی، سال چهاردهم، شماره1: 17-3.
کارگرشولی، هدایت و پاکنژاد، فاطمه. (1382). خانواده نخستین عامل تاثیر گذار بر هویت دانش آموزان. ویژه نامه هویت مجله دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه فردوسی.
گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت. (1934). خانواده درمانی. ترجمه حسین شاهی برواتی و سیامک نقش بندی(1392).چاپ سیزدهم، تهران: نشر روان.
ماسن، پاول. هنری؛ کیگان، جروم؛ هوستون، آلتا کارول؛ و کانجر، جان. جین وی. (بی تا). رشد و شخصیت کودک. ترجمه مهشید یاسایی(1387). چاپ یازدهم، تهران: نشر مرکز.
مغانلو، مهناز؛ آگیلار-وفایی، ماریا؛ و شهر آرای، مهرناز. (1388). رابطه سبک های هویت و دینداری در دانشجویان. مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی، 11(4): 387-377.
منابع لاتین
Berzonsky, M.D. (2003). Identity style and well-being: Dose commitment matter? International Journal of Theory and Research, 3, 131-142.
Berzonsky, M.D. (2004). Identity processing style, self- construction, and personal epistemic assumptions: A social-cognitive perspective. European Journal of Developmental Psychology, 1, 303-315.
Berzonsky, M.D. (2005). Ego identity: A personal standpoint in a postmodern world. Identity: An International of Theory and Research, 5, 125-136
Berzonsky, M.D. (2008). Identity formation: the role of identity processing style and cognitive processes. Personality and Individual Differences, 44, 645-655.
Berzonsky, M.D., & Ferrari, J.R. (1996). Identity orientation and decisional strategies. Personality and Individual Differences, 20, 597-606.
Berzonsky, M.D., & Ferrari, J.R. (2009). A diffuse- avoidant identity processing style: Strategic avoidance or self confusion? International Journal of Theory and Research, 9, 145-158.
Berzonsky, M.D., & Kuk, L. (2005). Identity style, psychosocial maturity, and academic performance. Personality and Individual Differences, 39, 235-247.
Berzonsky, M.D., & Kuk, L.S. (2000). Identity status, identity processing style, and the transition to university. Journal of Adolescent Research, 15: 81-98.
Beyers, w. & Goossens, L. (2008). Dynamics of perceived parenting and identity formation in adolescence. Journal of Adolescence, 31, 165-184.
Carver, C. S., Scheier, M. F., & Segerstrom, S. C. (2010). Optimism.Clinical Psychology Review,1-11.
Chang, E. C. (2001). Optimism and pessimism: Implications for theory, research, and practice. Washington, DC: American Psychological Association; 1-13.
Clark, R., Shields, G. )1997(. Family moderators of the relation between hassles and behavior problems in inner city youth. Journal of Clinical Child Psychology, 27, 278-292.
DePaul, N. (2006). Healthy family functioning relationship advice & relationship tips. Council for Relationships, (215), 382-680
Dickstein, S. (2007). Family mealtime functioning, maternal depression, and early childhood outcomes. Journal of Family Psychology, 12, 23-40.
Dollinger, S.M. (1995). Identity styles and the five-factor model of personality. Journal of Research in Personality, 29, 475-479 .
Duries, B., Soenens, B., & Beyers, W. (2004). Personality, identity style and religiosity, Journal of Personality.
Duriez, B., Soenens, B., & Beyers, W. (2004). Religiosity, Personality, and Identity: An integrative study among late adolescents in Flanders (Belgium). Journal of Personality, 72, 877-910 .
Duriez, B., & Soenens, B. (2006). Personality, identity styles, and religiosity: An integrative study among late and middle adolescents. Journal of Adolescence Research, 29, 119-135.
Duriz, B., Smits, L., & Goossens, L .(2008). The relation between identity styles and religiosity in adolescence: Evidence from a longitudinal perspective. Personality and Individual Differences. 44, 1022-1031.
Erikson, E. H. (1969).”Identity: Youth and Crisis”. New York. London.
Farahati, M. (2011). Relationship between family communication patterns with locus of control, self-esteem, shyness and communication skills in adolescents. European Psychiatry, 26, 1: 281-282.
Fitzpatrick, M. A & Korner, A. F. (2004). Family communication schema effect on children s resiliency running head: family communication concepts: Honoring Jack M. McLeod, 115-139.
Fitzpatrick, M. A. (2004). The family communication patterns theory: Observations on its development and application. The Journal of Family Communication, 4, 167-179.
Fitzpatrick, M. A., & Ritchie, L. D. (1994). Communication schemata whitin the family: Multiple perspectives on family interaction. Human Communication Research, 20, 275- 301.
Fullinwinder-Bush, N. & Jacobvitz, D.B. (1993). The transition to young adulthood: Generational boundary dissolution and female identity development. Family Proccess, 32, 87-103 .
Gudykunst, W. B., & Nishida, T. (2001). Anxiety, uncertainty, & perceived effectiveness of communication across relationships & cultures. International Journal of Intercultural Relations, 25, 55-71.
Koerner, A. F., & Fitzpatrick, M. A. (2002). Understanding family communication patterns and family functioning: the roles of conversation orientation and conformity orientation. Communication yearbook, 28, 36- 68.
Koerner, A. F., & Fitzpatrick, M. A. (2002). You never leave your family in a fight: The impact of families of origins on conflict-behavior in romantic relationships. Communication Studies. 53: 234-251.
Koerner, A. F., & Fitzpatrick, M. A. (2002b). Toward a theory of Family Communication. Communication Theory, 12, 70-91.
Koerner, A. F., & Fitzpatrick, M. A. (2004). Communication in intact Families. In A Vangelisti (Ed.). Handbook of family communication (pp. 177 – 195). Mahwah, NJ Erlbau.
Koerner, A. F., & Maki, L. (2004). Family communication patterns & social support in families of origin & adult children subsequent intimate relationships. Paper presen-ted at the International Association for Relationship Research Conference, Madison, WI, July 22-25.
Koesten, J., & Anderson, K. (2004). Exploring the influence of family communication patterns, cognitive complexity, and interpersonal competence on adolescent risk behaviors. Journal of Family Communication, 4: 99-121.
Kroger, J. (2000). Identity development: Adolescence through adulthood. Thousand Oaks, California: Sage Publication.
Lai, J. C. L & Yue, X. (2000). Measuring optimism in Hong Kong and mainland Chinese with the revised Life Orientation Test. Personality and Individual Differences; 28(4): 781–96.
Luychx, K., Soenens, B., Berzonsky, M. D., Smits, I., Goossens, L., & Vansteenkiste, M. (2007). Information-oriented identity processing, identity consolidation, and well- being: The moderating role of autonomy, self- reflection, and self- rumination. Personality and Individual Differences, 43, 1099-1111.
Luychx, K., Soenens, B., Berzonsky, M. D., Smits, I., Goossens, L., & Vansteenkiste, M. (2007). Information-oriented identity processing, identity consolidation, and well- being: The moderating role of autonomy, self- reflection, and self- rumination. Personality andIndividual Differences, 43, 1099-1111.
Mäkikangas, A., Kinnunen, U ., & Feldt, T. (2004). Self-esteem, dispositional optimism, and health: Evidence from cross-lagged data on employees. Journal of Research in Personality, 38, 6: 556–575.
Marcia, J, E. (1980). “Identity and adolescence”, In J.E. Adelson (Ed.), Hand book for Adolescent psychology. New York: Wiley.
McLeod, J. M., & Chaffee, S. H. (1972). The cons- truction of social reality. In J. Tedeschi (Ed.), The social influence process, (pp. 50-59). Chicago: Al- dine-Atherton.
Mcleod. J. M., Chaffee, S. H. (1972). The construction of social reality. In J.
Milligan, M. (2003). Optimism and five-factor model of personality, Coping and health. Behavior. PhD dissertation psychology's, Personality. Burn University.
Mousavi, R., & Roshan, R. (2010). Investigating different aspects of identity among the students of Tehran Universities: The role of sex differences. Procedia Social and Behavioral Sciences, 5, 1884-1889.
Nakano, K. (2004). Psychometric properties of the Life Orientation Test-Revised in samples of Japanese students. Psychological Reports, 94,849-855.
Orejudo, S., Puyuelo, M., Fernández-Turrado, T., & Ramos, T. (2012) .Optimism in adolescence: A cross-sectional study of the influence of family and peer group variables on junior high school students. Personality and Individual Differences. 52, 7:812–817.
Patton, G. C., Tollit, M. M., Romaniuk, H., Spence, S. H., Sheffield, J., Sawyer, M. G.(2011). A prospective study of the effects of optimism on adolescent health risks. Pediatrics;127(2):308-16.
Phillips, T. M., & Pittman, J. F. (2007). Adolescent psychological well-being by identity style. Journal of Adolescence, 30, 6: 1021–1034.
Phillips, T.M., & Pittman, J. (2007). Adolescent psychological well-being by identity style. Journal of Adolescence Research, 30, 1021-1034.
Ries, SH. K. (2005). Family communication patterns and conflict management styles in dating relationships: An empirical study. Unpublished doctoral dissertation, California State University, Fullerton.
Ritchie, L. D., & Fitzpatrick, M. A. (1990). Family communication patterns: Measuring intrapersonal perceptions of interpersonal relationships. Comm- unication Research, 17 (4), 523-544.
Rueter, M. A. & Koerner, A. F. (2008). The interaction between family communication and adoption status on adolescent adjustment. (Paper presented at the Society for Research on Adolescence meetings, Chicago).
Smits, I., Soenens, B., Luyckx, K., Duriez, B., Berzonsky, M., & Goossens, L. (2008). Perceived parenting dimensions and identity styles: Exploring the socialization of adolescents’ processing of identity-relevant information. Journal of Adolescence,31, 2: 151–164.
Soenens B, Duriez B, Goossens L.(2005). Social–psychological profiles of identity styles: attitudinal and social-cognitive correlates in late adolescence. J Adolescence 2005; 28: 107-25.
Soenens, B., Berzonsky, M. D., Dunkel, C. S., Papini, D. R., & Vansteenkiste, M. (2011). Are all identity commitments created equally? The importance of motives for commitment for late adolescents’personal adjustment. International Journal of Behavioral Development ,35(4) 358–369.
Soenens, B., Berzonsky, M. D., Vansteenkiste, M., BeyersT W., & Goossens, L. (2005). Identity style and causality orientations: In search of the motivational underpinnings of the identity exploration process. European Journal of Personality, 19, 427-442.
Soenens, B., Duriez, B., & Goossens, L. (2005). Social psychological profiles of identity styles: attitudinal and social-cognitive correlates in late adolescence. Journal of Adolescence, 28, 107- 125.
Solomontos-Kountouri, O., Hurry, J. (2008),” Political, religious and occupational identities in context: Placing identity status paradigm in context”, Journal of Adolescence, 31.241-258.
Soltani, A., Hosseini, S., & Mahmoodi, M. (2013). Predicting identity style based on family communication pattern in young males. Procedia –Socialand Behavioral Sciences, 84 : 1386 –1390.
Soltani, A., Hosseini, S., Mahmoodi, M. (2013). Predicting identity style based on family communication pattern in young males. Procedia - Social and Behavioral Sciences 84 : 1386 – 1390.
Soltani, A., Hosseini, S., Mahmoodi, M. (2013). Predicting identity style based on family communication pattern in young males. Procedia - Social and Behavioral Sciences 84 : 1386 – 1390.
Steinhardt, M. A., & Dolbier, C. L. (2008). Evaluation of a resilience intervention to enhance coping strategies and protective factors and decrease symptomatology. Journal of American College Health, 56, 445-453.
Stone, V. A., Chaffee, S. H. (1970). Family communication patterns and source message orientation. Journalism quarterly, 47, 239-246.
Tedeschi (ED), The social influence processes, Chicago: Aldine Atbertion, 50-59.
Vesna, V., & Gavrilov-Jerković, V. (2012). Dimensionality and validity of the Serbian version of the Life Orientation Test-Revised in a vample of vouths. Journal of Happiness Studies, 27, 1-12.
Wang, Z .H. (2007).How Parent-Child Relationship Affect Adolescents Compulsive Buying Behaviour Through The Mediator of Self- esteem. A Thesis Presented in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Master of Science at Concordia University. Montreal, Quebec, Canada.