صفحه محصول - پاورپوینت فارسی (2) یازدهم درس 1 نیکی

پاورپوینت فارسی (2) یازدهم درس 1 نیکی (pptx) 11 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 11 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

باسمه تعالی ادبیات یازدهم درس نخست نیـکی . روخوانی شعر نیکی 1- یکی روبهــی دید بی دســت و پای/ فرو مــــاند در لطف و صـنع خدای ۲- که چون زندگانی به ســر مـی‌برد؟ / بدین دست و پای از کـجا می‌خورد؟ 3 - در این بود درویش شـوریده رنگ / کـــه شیری برآمد شغـــالی به چنگ ۴- شغال نگون بخــت را شیر خـورد / بماند آنچه روباه از آن ســـیر خورد ۵- دگـــر روز باز اتفــاق اوفــــــــتاد / که روزی رســان قوت روزش بداد ۶- یقــین، مــرد را دیده بیننده کــــرد / شـــد و تکـــیه بر آفــــریننده کــــرد ۷- کزین پس به کنجی نشینم چــو مور / کـــه روزی نخوردند پیلان به زور ۸- زنخدان فــرو برد چــندی به جیب / که بخشــنده روزی فرســـتد ز غیب ۹- نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست / چو چنگش رگ واستخوان ماند و پوست 10- چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش / ز دیوار محــرابش آمــــد به گــوش ۱۱- برو شــیر درنده باش، ای دغــــل / مینداز خـــــود را چـــو روباه شـــل ۱۲- چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر / چه باشی چو روبه به وامانده سیر؟ ۱۳- بخـــور تا توانی به بازوی خویش / کــــه سعیت بود در ترازوی خویش ۱۴- بگیر ای جوان دست درویش پــیر / نه خود را بیفگن کـــه دستم بگــــیر ۱۵- خدا را بر آن بنده بخشــایش است / که خلق از وجودش در آسایش است 16- کرم ورزد آن سر که مغزی دراوست / کــــه دون همتانند بی مغز و پوست ۱۷- کسی نیک بیند به هر دو ســـرای / کــــه نیکـــــی رساند به خلق خدای ۱- یکی روبهــی دید بی دســت و پای فرو مــــاند در لطف و صـنع خدای قلمرو زبانی: فروماند: حیران شد /  لطف: مهربانی و نیکویی /  صـنع: آفرینش قلمرو ادبی: قالب مثنوی / روبه: نماد فریبکاری / بی دست و پای: کنایه از ناتوان، معلول بازگردانی : فردی، یک روباه ناتوان و بی دست و پایی را دید و از آفرینش و لطف خدا حیران شد. ۲- که چون زندگانی به ســر مـی‌برد؟ بدین دست و پای از کـجا می‌خورد؟ قلمرو زبانی: چون: چگونه / به سر می‌برد: می‌گذراند / بدین: با این قلمرو ادبی: دست، پای: تناسب / سر، دست و پای: ایهام تناسب بازگردانی : که این روباه معلول چگونه روزگار خود را می‌گذراند؟ و با این حال و روز از کجا خوراک به دست می‌آورد؟ پیام: رسیدن روزی به هر جاندار ۳- در این بود درویش شـوریده رنگ کـــه شیری برآمد شغـــالی به چنگ قلمرو زبانی: درویش: تهیدست / شوریده رنگ: آشفته حال / برآمد: جلو آمد / چنگ: کف قلمرو ادبی: رنگ، چنگ: جناس / شیر: نماد دلاوری بازگردانی : درویش آشفته حال در این اندیشه بود که ناگهان شیری که شغالی را شکار کرده بود جلو آمد. ۴- شغال نگون بخــت را شیر خـورد بماند آنچه روباه از آن ســـیر خورد قلمرو زبانی: نگون بخت: بدبخت قلمرو ادبی:  شیر، سیر: جناس/ شیر، روباه: تناسب بازگردانی : شیر، شغال بدبخت را خورد و روباه از آنچه مانده بود، خورد تا سیر شد. ۵- دگـــر روز باز اتفــاق اوفــــــــتاد که روزی رســان قوت روزش بداد قلمرو زبانی: قوت: خوراک، غذا، رزق روزانه / دگر: دیگر(صفت مبهم) / روزی رسان: منظور خداوند است قلمرو ادبی: روزی، روز: جناس / واژه آرایی: روز بازگردانی : روز دیگر همین اتّفاق پیش آمد که خداوند روزی رسان، خوراک روباه را به او رساند. ۶- یقــین، مــرد را دیده بیننده کــــرد شـــد و تکـــیه بر آفــــریننده کــــرد قلمرو زبانی: دیده: چشم / بیننده: بینا / را: اضافه گسسته: مرد را دیده (دیده مرد) / شد: رفت قلمرو ادبی: چشم: مجاز از مرد بازگردانی: چشمان مرد با این یقین بینا شد (به آگاهی رسید)، رفت و به خداوند آفریننده اعتماد و تکیه کرد. پیام: توکل نادرست به خدا ۷- کزین پس به کنجی نشینم چــو مور کـــه روزی نخوردند پیلان به زور قلمرو زبانی: کنج: گوشه / مور: مورچه / پیل: فیل قلمرو ادبی: چو: مانند، تشبیه / مور، پیل: تناسب / مور، زور: جناس بازگردانی : درویش با خود گفت: از این به بعد مانند مورچه ای در گوشه ای می‌نشینم، زیرا جانوران بزرگ و درّنده به زور و توانایی خود روزی نمی‌خورند. (خداوند روزی ایشان را می‌دهد.) پیام: توکل نادرست به خدا ۸- زنخدان فــرو برد چــندی به جیب که بخشــنده روزی فرســـتد ز غیب قلمرو زبانی: زنخدان: چانه / جیب: گریبان، یقه / که: زیرا / غیب: جهان نهان قلمرو ادبی: زنخدان به جیب فروبرد: کنایه از گوشه گیری / جیب، غیب:‌ جناس بازگردانی: درویش مدتی چانه اش را در گریبان خود فرو برد (گوشه نشینی گزید) و معتقد شد که خداوند بخشنده روزی او را از غیب خواهد فرستاد. پیام: توکل نادرست به خدا ۹- نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست چو چنگش رگ واستخوان ماند و پوست قلمرو زبانی: تیمار: غم جهش ضمیر: «ش» (مضاف الیه) قلمرو ادبی: تیمار: کنایه از یاری و پرستاری / بیگانه، دوست: تضاد / رگ، استخوان، پوست: تناسب / دوست، پوست: جناس / چو چنگ رگ واستخوان و پوستش ماند: تشبیه، کنایه از اینکه لاغر شد بازگردانی : نه مردم ناشناس و نه دوست، در اندیشه کمک به او نیفتاد تا این که از شدّت ضعف، مثل ساز چنگ، رگ و استخوان و پوستش به جا ماند. (لاغر و نزار شد.) ۱۰- چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش ز دیوار محــرابش آمــــد به گــوش قلمرو زبانی: چو: هنگامی‌که / محراب: محراب مسجد / آمد: رسید قلمرو ادبی: هوش، گوش: جناس بازگردانی: وقتی که از ضعف و ناتوانی صبر و هوش برایش باقی نماند، از دیوار محراب این صدا به گوشش رسید: ۱۱- برو شــیر درنده باش، ای دغــــل مینداز خـــــود را چـــو روباه شـــل قلمرو زبانی: دغل: فریبکار، ناراست، حیله گر/ شل: لنگ / قلمرو ادبی: شیر درنده باش: تشبیه فشرده / انداختن: کنایه از ناتوان نشان دادن / چو روباه: تشبیه / شیر، روباه: تناسب بازگردانی : ای انسان مکار و تنبل، برو مانند شیر درّنده باش (خودت شکارکن) و خود را مانند روباه معلول ناتوان نشان نده. پیام: ترغیب به کوشش و جنب و جوش ۱۲- چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر چه باشی چو روبه به وامانده سیر؟ قلمرو زبانی: سعی کردن: کوشش کردن قلمرو ادبی: چو شیر: تشبیه / شیر، روباه: تناسب / وامانده: پس مانده / چه: چرا / پرسش انکاری / واژه آرایی: چو / جناس: چه، چو / واج آرایی: «چ» بازگردانی: چنان بکوش که همانند شیر از تو چیزی بماند تا دیگران از تو بهره مند شوند، چرا مانند روباه با غذای پس مانده دیگران سیر می‌شوی. ۱۳- بخـــور تا توانی به بازوی خویش کــــه سعیت بود در ترازوی خویش قلمرو زبانی: بازو: مجاز از زور و توانایی / سعی: کوشش قلمرو ادبی: در ترازوی است: کنایه از اینکه سنجیده می‌شود بازگردانی : تا می‌توانی از درآمد بازوی خودت غذا بخور، چرا که سعی و تلاش خودت میزان و سنجش رفاهت خواهد بود. پیام: اتکا به خود ۱۴- بگیر ای جوان دست درویش پــیر نه خود را بیفگن کـــه دستم بگــــیر قلمرو زبانی: درویش: گدا / افکندن: انداختن (بن ماضی: افکند، بن مضارع: ‌افکن)   قلمرو ادبی: دست گرفتن: کنایه از کمک کردن / جوان، پیر: تضاد / واژه آرایی: دست، بگیر / خود را افکندن:‌ کنایه از «به ناتوانی زدن» بازگردانی : ای جوان دست پیرمرد درویش را بگیر (به او کمک کن) نه این که خودت را بیندازی و ناتوان جلوه بدهی تا دیگران دستت را بگیرند و به تو کمک کنند. پیام: کمک به دیگران ۱ ۵- خدا را بر آن بنده بخشــایش است که خلق از وجودش در آسایش است قلمرو زبانی: را در«خدا را» :اضافه گسسته «بخشایش خدا»/ بخشایش: آمرزش / خلق: مردم بازگردانی : خدا آن بنده ای را می‌آمرزد که مردم از وجود او در آسایش و راحتی باشند. پیام: کمک به مردم سبب رستگاری است ۱۶- کرم ورزد آن سر که مغزی دراوست کــــه دون همتانند بی مغز و پوست قلمرو زبانی: کرم ورزیدن: جوانمردی کردن / دون همت: فرومایه قلمرو ادبی: سر: مجاز از انسان / مغز در اوست: کنایه از این که خردمند است / بی مغز و پوست: کنایه از اینکه نادان است / اوست، پوست: جناس / مغز، پوست: تناسب بازگردانی : کسی که در سرش مغز و عقل دارد به دیگران نیکی می‌کند؛ زیرا آنان که نادان و بی مغز هستند فرومایه و بی خردند. پیام: بخشندگی نشانه خردمندی است ۱۷- کسی نیک بیند به هر دو ســـرای کــــه نیکـــــی رساند به خلق خدای قلمرو زبانی: سرا: خانه / خلق: مردم قلمرو ادبی: سرا: استعاره از جهان؛ دو سرا: دنیا و آخرت / نیک، نیکی: جناس بازگردانی : کسی در دو جهان لطف و احسان خدا را می‌بیند که به آفریدگان خدا نیکی و دهش کند. پیام: رستگاری انسان بخشنده

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پروژه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید